لسلامتهما من المعارض».۱ در این سخن، محقق آشکارا معارض نداشتن روایتهای عمّار و سماعة را نشانهای برای پذیرش آن گرفته است.
همو در جای دیگر میآورد: «... و هذه و إن کان سندها فطحیة لکنهم ثقات فی النقل و لا معارض لها...».۲ این نکته همان است که وی در دیباچه کتاب خود نیز آن را گوشزد کرده بود و پیش از این درباره آن سخن گفتیم.
۴. مراسیل ابن ابی عمیر از نگاه محقق
رویکرد محقق به مراسیل ابن ابی عمیر نیز در نگاه نخست ناهمگون مینماید. وی در یک دو نمونه مرسلات ابن ابی عمیر را به سبب ارسال کنار نهاده است.
او درباره روایتی مینویسد: «و لو احتجّ محتجٌّ بما رواه ابن أبی عمیر عن بعض أصحابنا عن أبی عبدالله علیه السلام... کان الجواب الطعن فی السند لمکان الإرسال ولو قال: مراسیل ابن أبی عمیر یعمل بها الأصحاب منعنا ذلک لأنّ فی رجاله من طعن الأصحاب فیه و إذا أرسل احتمل أن یکون الراوی أحدهم...».۳ و در جایی دیگر همین دیدگاه را چنین فراز میآورد: «و فی روایة أخری... و هی ضعیفة لأن ابن أبی عمیر فی هذه الروایة قال: عن بعض أصحابنا و ما أحسبه إلّا حفص بن غیاث و حفص هذا ضعیف...».۴
هر چند در این مورد اخیر روشن نیست که بر پایه چه نشانهای وی مراد از «بعض أصحابنا» را حفص دانسته است ولی به هر روی اگر کسی تنها بدین دو نمونه درنگرد خواهد گفت که محقق را هرگز باور آن نبوده است که مراسیل ابن ابی عمیر نزد «أصحاب» پذیرفته است. اما این تمام داستان نیست. وی در نمونههایی نیز بر مراسیل ابن ابی عمیر تکیه کرده و آنها را پذیرفته است. محقق درباره روایتی مینگارد: «وعلی هذه عمل الأصحاب و لا طعن فی هذه بطریق الإرسال لعمل أصحاب الحدیث بمراسیل ابن أبی عمیر و لو کان ذلک ضعیفاً لانجبر بالعمل...».۵