که پس از اين خواهد آمد _ بر سر زبانها افتاده است. مشهوراتی که میان آن و واقعيت حديث شيعه در سه سده نخست فرسنگها راهِ ناپيموده است. از اين رو در اين بخش آهنگ آن ندارم که همان سخنان را که ديگران درباره الکافی گفتهاند باز گويم و درباره آن گفتگو کنم: آيا احاديث الکافی قطعی الصدور است؟ آيا کلينی را قرائنی برای اعتبار احاديثش بوده است؟ سخن اخباريان درست است يا اصوليان؟ و... اين پرسشها و جز آنها همگی در فضایی به میان آمدهاند که در آن، نگاهها به حديث شيعه از اساس بر پايهای نادرست بنا نهاده شده است.
اين گونه پرسشها _ چنانکه پس از اين خواهد آمد _ در فضایی که دانش اصول به سختی بر آن چيره شده بود دانشوران متأخر را به تکاپو واداشت. ناخودآگاه پاسخها و روند گفتگو درباره اين پرسشها به جای آنکه در بستری تاريخی حديثی راه پويد به آغوش دانش اصول آمد و بیش از هر چيز رنگ و بوی گفتمانهای اصولی را به خود گرفت. گفتمانهایی که گاه با واقعیت خارجی هیچ تناسبی ندارد.
دوم: بهرهگیری از نگاشتههای ثقات و برخی ضعفا و تحلیل این رویکرد
يکی از محورهای عملکرد شيخ کلينی رحمه الله بهرهگیری از نگاشتههای ياران امامان علیهم السلام بود که بیشتر آنها از روزگار امام صادق علیه السلام تا سالهای پايانی غيبت صغری به نگارش درآمده بود. نمونه را، وی در چند جا از کتاب خود ديدگاههای فقهی يونس بن عبدالرحمن،۱ فضل بن شاذان،۲ ابن أبی عمير۳ و برخی ديگر از ياران امامان علیهم السلام۴ را بازگو کرده است. گاه حتی نشانههای اختلاف ديدگاه دو فقيه بزرگ شيعه در آن روزگاران _ يونس و فضل _ نيز دراين گزارشها به چشم میخورد.۵
1.. الکافی، ج۵، ص۵۷۰ که بسيار دراز دامن است، ج۷، ص۸۳، ۱۱۵و ۱۱۸.
2.. همان، ج۷، ص۸۸، ۹۸، ۱۰۵، ۱۱۶، ۱۲۰، ۱۴۲، ۱۶۶و ۱۶۸ و... .
3.. همان، ج۴ ص۳۹۴ که ابن ابی عمیر دیدگاهی فقهی را از«بعض أصحابه» نقل میکند که ظاهراً دیدگاه خود او نیز همان بوده است، ج۵، ص۱۶۹، ج۶، ص۱۱۰، ۴۱۹، ج۷، ص۲۴، ۲۱۸.
4.. الشیخ الکلینی البغدادی، ص۲۳۴ که از برخی ديگر از ياران امامان علیهم السلام نيز نام میبرد که ديدگاههای آنان در الکافی بازتاب يافته است.
5.. الکافی، ج۷، ص۱۱۸.