رسمی شدن عزاداری محرّم

پرسش :

عزاداری محرّم از چه زمانی رسمیت یافت؟



پاسخ :

در آغاز سده چهارم هجری، حکومت آل بویه[۱]در ایران و حکومت فاطمیان[۲]در شمال افریقا شکل گرفتند و اندک اندک ، بر قلمرو خود افزودند . در نیمه دوم سده چهارم ، ایران (بجز مناطق شرقی آن) و مرکز عراق ، در اختیار دولت آل بویه بود و شمالِ شرق افریقا، مصر، شام و فلسطین نیز در اختیار فاطمیان قرار داشت . در سال ۳۵۲ ق ، معزّ الدوله دیلمی ، حاکم بویه ای بغداد ، با فرمانی ، مردم را به اقامه عزاداری در روز عاشورا و در معابر ، فرا خواند[۳]و بدین سان ، عزاداری رسمیت یافت . یک دهه بعد ، فاطمیان نیز در مصر چنین کردند .[۴]افزون بر این دو دولت ـ که بخش بزرگی از جهان اسلام را در اختیار داشتند ـ ، طبعا دولت های دیگری نیز با گرایش های شیعی ، به این موضوع پرداخته اند . در این باره ، متون صریحی در اختیار نداریم ؛ امّا کسانی چون : ابو ریحان بیرونی[۵]و عبد الجبّار معتزلی ،[۶]به برپایی عزاداری در شهرهای بزرگ دنیای اسلام در حکومت های شیعی سده های چهارم و پنجم ، اشاره کرده اند.

عزاداری در بغداد

پس از فرمان معزّ الدوله، عزاداری در بغداد ، به صورت آیینی رسمی در آمد که همه ساله ، در هر کوی و برزن ، با حضور شیعیان ، انجام می گرفت .[۷]جامعه اهل سنّت ساکن در مرکز خلافت ، این جریان را خوش نمی داشتند . از این رو ، گاه درگیری هایی به وجود می آمد .[۸]

با ضعفِ دولت بویه ای ، مخالفت ها بیشتر و درگیری ها فزون تر شد، بدان سان که گاه در ایجاد آرامش، از دولت ، کاری ساخته نبود . دولت آل بویه ، در د هه های آخر ـ که وزیران آنها بر بغداد ، حکم می راندند ـ برای جلوگیری از اغتشاش و خونریزی ، گاه از شیعیان می خواستند که برای عزاداری روز عاشورا ، بیرون نیایند و گاه ، خود ، عزاداری را تعطیل می کردند .[۹]

گزارش تفصیلی این کشمکش ها ، در منابع تاریخی از جمله در المنتظم ابن جوزی آمده است؛ امّا شیعیان ، با همه مشکلات ، تا سقوط آل بویه و روی کار آمدن دولت سلجوقی به سال ۴۴۷ ق ، عزاداری را ادامه دادند . سلجوقیان ، فراز آوردن هر گونه شعار شیعی ، از جمله عزاداری را به جد ، منع کردند . با این همه ، گزارشی ، نشانگر آن است که شیعیان بغداد ، به بهانه ای ، روز عاشورای سال ۴۵۸ ق را عزا گرفته اند .[۱۰]این همه ، نمایانگر آن است که شیعه ، با آموزه های ارجمند پیشوایانش ، از جریان عزاداری عاشورا و یادکرد حادثه کربلا ، چونان حرکتی فکری ، انقلابی و دینی ، حراست کرده و از هر فرصتی برای برپایی آن ، بهره جُسته است .

اکنون شایسته است در پایان این بخش، سخن بلند و ارجمند معلّم امّت ، شیخ مفید ، عالم بزرگ شیعی این دوران را ـ که در تدوین و شکل گیری باور شیعی در دوره غیبت، سهم بزرگی دارد ـ در باره روز عاشورا بیاوریم :

روز دهم محرّم ، روز شهادت آقایمان ابا عبد اللّه ، امام حسین علیه السلام به سال ۶۱ ق ، روز تجدید اندوه آل محمّد صلی الله علیه و آله و پیروانشان است . از امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام روایت شده که در این روز از کامجویی و لذّت ، خودداری شود و مراسم عزا برپا گردد و از خوردن و آشامیدن تا ظهر ، خودداری شود و بعد از ظهر ، غذایی به مقدار غذای مصیبت دیده ، مانند شیر ، خورده شود و از غذا و نوشیدنی گوارا و لذیذ استفاده نشود .[۱۱]

عزاداری در مصر

با استقرار دولت فاطمیان ـ چنان که گذشت ـ گروهی از شیعیان، در روز عاشورا بر مزار دو امام زاده آن دیار ، یعنی امّ کلثوم و نفیسه ، اقامه عزا می کردند که پس از مدّتی در داخل شهر قاهره و در مشهد الحسین علیه السلام ، این جریان را ادامه دادند و در این حکومت ، عزاداری ، شکل حکومتی یافت و با تشریفات ، انجام می شد[۱۲]که چگونگی آن ، در منابع تاریخی آمده است .[۱۳]در این دولت ، همچنین گاه بنا به دلایلی ، عزاداری به تعطیلی کشانده می شد ؛ امّا برپایی عزاداری ها تا سقوط فاطمیان[۱۴]ادامه یافت.

با آمدن ایوبیان که تلاشی گسترده برای زدودن فرهنگ تشیع به کار بستند ،[۱۵]طبیعی بود که از اقامه عزا نیز جلوگیری شود. با این همه ، در مناطق دور از مرکز (مانند : شام ، حلب و شمال عراق) ، شیعیان، حضور داشتند و از هر فرصتی برای فراز آوردن شعائر خود ، از جمله برگزاری مجالس عزا ، بهره می گرفتند . برای نمونه ، هنگامی که سلطان ایوبی ، برای سرکوبی حاکم حلب ، به آن دیار لشکر کشید و حاکم ، از مردمان یاری خواست ، شیعیان ، حضورشان را مشروط به اظهار شعائر ، از جمله بانگ «حی علی خیر العمل» در مسجد جامع کردند، که حاکم پذیرفت .[۱۶]


[۱]زادگاه دولتْ مردانِ آل بويه ، منطقه ديلم ايران (در گيلان امروز) بود. اين منطقه و مناطق پيرامونى آن ، چون طبرستان ، از گذشته جزو مناطق شيعه نشين به شمار مى آمدند ، بويژه كه مدّتى نيز حكومت علويان را تجربه كرده بودند. از اين روست كه آنان به «ديلمى» نيز مشهورند ، همان گونه كه به داشتن مذهب تشيّع ، شهره اند .

[۲]تلاش هاى داعيان اسماعيلى ، در سال ۲۹۶ ق، به ثمر رسيد و عبيد اللّه مهدى ، توانست دولت معروف به «فاطميان» را با گرايش شيعه اسماعيلى ، در مغرب ، پايه ريزى و تأسيس كند . خلأ دولتى مقتدر در مصر ، زمينه استيلاى فاطميان را بر اين ديار ، در سال ۳۶۲ ق ، فراهم كرد و آنان مركز خلافت خود را به فُسطاط مصر منتقل كردند . اين دولت به مرور ، بر قلمرو خود افزود و شام و حجاز را نيز تصرّف كرد . دوران حكومت فاطميان ، بيش از دو قرن طول كشيد و با مرگ العاضد ، آخرين خليفه فاطمى ، در سال ۵۶۸ ق ، به پايان رسيد .

[۳]مورّخان در رخدادهاى سال ۳۵۲ ق ، آورده اند كه در دهم محرّم اين سال ، معزّ الدوله دستور داد كه مردم مغازه هايشان را ببندند و بازارها و داد و ستد را تعطيل كنند ، نوحه سر دهند و لباس هاى پشمين بپوشند و زنان ، با موى پريشان و صورت سياه و گريبان چاك زده ، نوحه كنان در شهر بچرخند و براى مصيبت امام حسين عليه السلام ، بر صورتشان بزنند . مردم نيز چنين كردند و از آن جا كه حاكم با آنان بود و جمعيت شيعه بسيار بود ، اهل سنّت نتوانستند از آن جلوگيرى كنند (الكامل فى التاريخ : ج ۵ ص ۳۳۱ ، المنتظم : ج ۱۴ ص ۱۵۰ ، النجوم الزاهرة : ج ۲ ص ۳۳۴ ، البداية و النهاية : ج ۱۱ ص ۲۷۶) .

[۴]به گفته مَقريزى ، ابن زولاق در كتاب سيرة المعزّ لدين اللّه آورده است : در روز عاشوراى سال ۳۶۳ ، جمعيتى از شيعيان و هوادارانشان ، به كنار مزارهاى كلثوم و نفيسه رفتند . گروهى از سوارگان و پيادگان مغربي {منظور وي لشكريان خليفه است كه از اهالي مغرب بودند} نيز با آنان بودند و همگى به نوحه سرايى و گريه براى امام حسين عليه السلام پرداختند (الخطط المقريزيّة : ج ۲ ص ۲۸۹ ) .

[۵]روز دهم محرّم كه عاشورا ناميده مى شود ، ... شيعيان نوحه سر مى دهند و براى اندوه بر كشته شدن سيّد الشهدا مى گِريند . شهرهايى همانند دارالسلام (بغداد) تظاهر به آن مى كنند . در اين روز ، به زيارت تربت سعادت قرين ، حسين عليه السلام ، در كربلا مى روند (الآثار الباقية : ص ۴۲۰) .

[۶]قاضى عبد الجبّار (م ۴۱۵ ق) مى گويد : پادشاهان اين سرزمين ، از حدود يكصد سال از : ديلميان ، بنى حمدان و پادشاه بحرين و عمران در بطيحه (ميان واسط و بصره) و پادشاهان يمن و شام و آذربايجان ، همگى ، و هر حاكم ديگرى كه هست ، امامى مذهب و شيعه اند و از دولت بنى عبّاس ، در برخى جاها هستند و در جاهايى كه حكمرانى و دولت و پادشاهى و اقتدار داشتند ، از آنها جز نامى نمانده است .

اكنون و در اين زمان ، از جمله آنها ابو جبله ابراهيم بن عنسان ... و ابو عبد اللّه محمّد بن نعمان در مصر ، رمله ، عكا ، عسقلان ، دمشق ، بغداد و جبل البسماق ، همه اينان ادّعاى تشيّع و دوستى با پيامبر خدا و خاندانش را دارند و براى فاطمه و پسرش محسن مى گِريند و مى گويند كه عمر ، او را كشته ، و به سرودن اشعار و نوحه سرايى در اين باره مى پردازند (تثبيت دلائل النبوّة : ص ۴۴۳) .

از رواج عزادارى در مناطقِ ياد شده براى فاطمه عليها سلام ، مى توان استنباط كرد كه به طريق اُولى ، عزادارى به اشكالِ ياد شده ، يعنى نوحه گرى و مرثيه سرايى و گريه ، براى حادثه جان گداز عاشورا نيز رايج بوده است .

[۷]در المنتظم (ج ۱۴ ص ۲۱۰) در يادكرد رويداد سال ۳۶۱ ق ، آمده است : مراسمى كه در هر عاشورا برپا مى شداز قبيل : بستن بازارها و تعطيلى داد و ستد و آويختن پارچه سياه ، در بغداد اجرا مى شد .

در البداية و النهاية (ج ۸ ص ۲۰۲) نيز آمده است : رافضى ها در دولت آل بويه ، زياده روى كردند و در حدود سال چهارصد در روز عاشورا در شهرهايى مانند بغداد ، طبل ها به صدا در مى آمد و در كوچه و بازار ، خاكستر و كاه مى پاشيدند و بر درِ مغازه ها پارچه سياه مى آويختند و مردم ، اندوهناك و گريان ، ظاهر مى شدند و بسيارى از مردم براى همراهى و همدلى با حسين ـ كه تشنه كشته شد ـ ، آب نمى نوشيدند و زن ها صورت هايشان را باز مى كردند و نوحه سرايى مى نمودند و به سينه و صورت مى كوبيدند و پابرهنه در كوچه و بازار راه مى افتادند .

[۸]در الكامل فى التاريخ (ج ۵ ص ۳۳۶) و البداية و النهاية (ج ۱۱ ص ۲۸۶) در يادكرد رويداداهاى سال ۳۵۰ ق ، آمده است : دهم عاشوراى اين سال ، بازارهاى بغداد ، تعطيل شدند و مردم ، آنچه را كه پيش تر گفته شد ، كردند . آشوب بزرگى ميان شيعيان و اهل سنّت برپا شد . تعداد زيادى زخمى شدند و اموال به يغما رفت .

[۹]در المنتظم (ج ۱۵ ص ۳۷) در يادكرد رويدادهاى سال ۳۹۳ ق ، آمده است : فرمانده سپاه ، مردم كرخ و باب الطاق را در روز عاشورا ازنوحه سرايى در زيارتگاه ها و آويختن پارچه مشكى در بازارها ، منع كرد و آنها هم نكردند . او مردم باب البصره و باب الشعير را هم در آنچه به قتل مصعب بن زبير بن عوام نسبت داده شده است ، از چنين كارى منع كرد .

[۱۰]سال ۴۵۸ رسيد و از جمله رويدادهاى آن : مردم كرخ ، مغازه هايشان رادر روز عاشورا بستند و زنان را آوردند و براى حسين عليه السلام بر اساس رسم پيش ترها ، نوحه سرايى كردند . اين اتّفاق هم رخ داد كه جنازه مردى را از باب المحول تا كرخ با نوحه و مرثيه سرايى آوردند و مردان بر همان شيوه مرثيه سرايى بر حسين عليه السلام ، نوحه سرايى كردند . خليفه اين را بر طاهر ابو غنائم معمّر بن عبيد اللّه ، رئيس و بزرگ سادات علوى ، ايراد گرفت و وى يادآورى كرد كه خبر نداشته ، و بعد از آن كه اتّفاق افتاده ، خبردار شده ، و زمانى كه متوجّه آن شده ، برخورد كرده و جلو آن را گرفته است (المنتظم : ج ۱۶ ص ۹۴ ، البداية و النهاية : ج ۱۲ ص ۹۳) .

[۱۱]مَسارّ الشيعة : ص ۶۰ .

[۱۲]ابن طوير گفته : روز دهم محرّم ، خليفه از مردم ، كناره مى گرفت و وقتى ساعاتى از روز مى گذشت ، رئيس ديوان قضا (قاضى القضات) و شهود ، لباس رسمى شان را عوض مى كردند ـ همان گونه كه امروز هستند ـ و به مزار حسين عليه السلام مى رفتند . پيش ترها هم در جامع الأزهر به اين رسم ، عمل مى شد ، و زمانى كه با همراهانشان از خوانندگان حاضر و صدرنشينان در مجالس ، در مزار مى نشستند ، وزير مى آمد و در صدر مجلس مى نشست و قاضى و ميزبان در دو طرفش مى نشستند و خوانندگان به نوبت مى خواندند و گروهى از شاعران ـ غير از شاعران خليفه ـ در مصيبت اهل بيت ، مرثيه مى سرودند . اگر وزير رافضى بود ، غلو مى كردند و اگر سنّى بود ، اعتدال را رعايت مى كردند و اين مراسم ، تا سه ساعت ادامه داشت . آن گاه با رؤساى نمايندگان و سفيران ، به كاخ دعوت مى شدند و نيز وزير بر مركب ، سوار مى شد و در حالى كه دستمالى كوچك [بر گردن] داشت ، به خانه اش مى رفت و قاضى القضات و ميزبان و همراهان آن دو هم وارد باب الذهب مى شدند. سكّوهاى تالارها به جاى قالى ، با حصير فرش شده و جايى كه سكّو نداشت ، نيمكت در كنار سكّوها قرار داده شده بود تا فرش سكّوها تكميل شود . صاحب خانه در آن جا مى نشست و قاضى و داعى هم در كنارش مى نشستند و مردم بر حسب جايگاه اجتماعى شان به ترتيب مى نشستند و خوانندگان و شاعران مى خواندند و مى سرودند و خوان اندوه ، پهن مى شد و در حدود هزار ظرف عدس ، نمكسودها ، ترشيجات ، پنير و شير و عسل و كلوچه و نان كه رنگش با شاخه درخت خار دگرگون شده بود ، بر آن مى گذاشتند .

ظهر كه نزديك مى شد ، صاحب خانه و ميزبان ، بر آستانه در مى ايستاد و مردم براى خوردن ، وارد مى شدند . قاضى و داعى هم مى آمدند و صاحب خانه به نيابت از وزير مى نشست و آنها هم در كنار او مى نشستند . كسانى هم بودند كه براى خوردن حضور پيدا نمى كردند و كسى هم آنها را وادار به اين كار نمى كرد . وقتى مردم از خوردن غذا فارغ مى شدند ، به همان صورتى كه براى عزا آمده بودند ، سواره به منزلشان باز مى گشتند و نوحه سرايان در آن روز در شهر قاهره مى چرخيدند ، و فروشندگان ، مغازه هايشان را تا عصر مى بستند ، و مردم ، عصرگاهان، آنها را باز مى كردند و فروشندگان به داد و ستد مى پرداختند (الخطط المقريزية : ج۲ ص۲۹۱) . ابن تغرى نيز در ادامه اين گزارش افزوده است : اين ، رسم خلفاى فاطمى در مصر از نفر اوّل آنها المعزّ لدين اللّه ، تا نفر آخرينشان العاضد لدين اللّه بود (النجوم الزاهرة : ج ۳ ص ۱۵۳ حوادث سال ۴۸۸ ق) .

[۱۳]در الخطط المقريزيّة (ج ۲ ص ۲۸۴) در باره محلّ دفن سر شريف ، آمده است : در كنار قبّة الديلم در باب«دهليز الخدمة (تالار خادمان)» به خاك سپرده شد و هر كس وارد بر خادمان مى شد ، در برابر قبر ، بوسه ادب بر زمين مى زد . در روز عاشورا در كنار قبر ، شتر و گاو و گوسفند مى كشتند و بسيار مرثيه سرايى مى كردند و مى گريستند و به كشندگان حسين عليه السلام ، ناسزا مى گفتند . اين رسم ، همچنان ادامه داشت تا اين كه عمر دولتشان سر آمد . نيز ، ر . ك : الخطط المقريزيّة: ج ۲ ص ۲۹۰ ـ ۲۹۱ .

[۱۴]العاضد در روز عاشوراى سال ۵۶۷ در گذشت و با مرگ او ، دولت فاطمى ها درمصر منقرض شد (النجوم الزاهرة : ج ۵ ص ۳۵۶) .

[۱۵]خلفاى فاطمى در طول سال ، عيدها و مراسمى داشتند . اين مراسم ها، عبارت بودند از: آيين آغازِ عام (عام به يك دوره زمانى گفته مى شود كه تابستان و زمستان كامل داشته باشد) و سنه (به سالى كه بر اساس قرار ، از روزى خاص شروع مى شود و در همان روز به پايان مى رسد ، هر چند از نيمه تابستان و زمستان باشد) ، روز عاشورا ، تولّد پيامبر صل الله عليه وآله و ... .

مردم ، روز عاشورا را روز اندوه مى دانستند و در آن ، بازارها را تعطيل مى كردند و بسا خوان بزرگى به نام سفره اندوه، پهن مى كردند كه تفصيلش در بخش مشهد حسينى گفته شد . از اين روز ، بسيار به مردم، صِله عطا مى شد. تا زمانى كه دولت هاى ايّوبى حاكم بودند ، روز عاشورا روز شادى بود و در آن ، مردم به خانواده خود ، بيشتر رسيدگى مى كردند و غذاهاى زيادى تهيّه مى كردند و شيرينى جات مى پختند و از ظرف هاى نو استفاده مى كردند ، آرايش مى كردند و به عادت شاميان ـ كه حَجّاج در ايّام عبد الملك بن مروان برايشان عيد مقرّر كرد ـ ، حمام مى رفتند ، تا با اين كار ، شيعيان على بن ابى طالب ـ كرّم اللّه وجهه ـ را كه روز عاشورا را ـ كه حسين بن على در آن كشته شده ـ روز اندوه و عزا مى دانستند ، تحقير و خوار كنند . ما آثار كارهاى دولت هاى ايّوبى را كه عاشورا را روز شادى و دست و دلبازى مى دانستند ، ديده بوديم (الخطط المقريزيّة : ج ۲ ص ۳۸۹) .

[۱۶]متن اين نقل تاريخى ، در پاورقى بخش بعد (قرن ششم هجرى) آمده است .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت