گستره نقل و شهرت حديث «رَدُّ الشمس»

پرسش :

گستره نقل و شهرت حديث «رَدُّ الشمس» چقدر است؟



پاسخ :

حديث «ردّ الشمس» به راستى شهره آفاق است ؛ از همان روزگاران وقوع ، به گستردگى نقل شد و كسان بسيارى در ثبت و ضبط آن كوشيدند . اگر كيفيت حادثه و دشواريابى آن را با جوّ هراس آلودِ ستيز با فضايل على عليه السلام در نظر بگيريم ، درخواهيم يافت كه حجم نقل ها بسى قابل توجّه است .

۱ . صحابيان و حديث «ردّ الشمس»

جمعى از صحابيان ، جريان «ردّ الشمس» را گزارش كرده اند كه ده تن از برجسته ترين هاى آنان ، عبارت اند از :

امام على عليه السلام ، امام حسين عليه السلام ، اسماء بنت عُمَيس ، عبد اللّه بن عباس ، اَنَس بن مالك ، ابو رافع ، ابو سعيد خُدْرى ، جابر بن عبد اللّه انصارى ، ابو هُرَيره و اُمّ سَلَمه .

۲ . مؤلّفان و حديث «ردّ الشمس»

بسيارى از محقّقان و مؤلّفان ، تك نگارى هايى را در اين زمينه سامان داده اند و بدين سان در ميان آثار مكتوب ، مجموعه اى فخيم و خواندنى را درباره يكى از برجسته ترين فضايل على عليه السلام رقم زده اند كه برخى از بزرگان آنان ، عبارت اند از :

ابو بكر ورّاق ، ابو الحسن شادان فضلى ، حافظ ابو الفتح محمّد بن حسين اَزْدى موصلى ، ابو القاسم حاكم ابن حَذّاء حَسَكانى نيشابورى حنفى ، ابو عبد اللّه حسين بن على بصرى بغدادى جُعَل ، ابو مؤيّد موفّق بن احمد اخطب خوارزم ، ابو على محمّد بن اسعد بن على بن معمّر شريف حَسَنى نقيب نسّابه ، حافظ جلال الدين سيوطى ، ابو عبد اللّه محمّد بن يوسف دمشقى صالحى[۱]و حافظ ابن مردوُيِه .[۲]

۳ . گزارش كنندگان حديث «ردّ الشمس»

بسيارى از عالمان و محدّثان اهل سنّت ، حديث «ردّ الشمس» را گزارش كرده اند و برخى افزون بر گزارش ، بر صحّت و استوارى آن نيز تأكيد كرده اند . علامه عالى قدر شيخ عبد الحسين امينى (م ۱۳۹۰ق) مى نويسد :

مجال يادكرد همه آن متون و طرق و اسناد نيست ؛ چرا كه خود ، نيازمند كتابى سِترگ است ؛ ولى نمونه اى از آنچه را كه محدّثان و بزرگان آورده اند، مى آوريم . پاره اى از آنان ، پس از يادكرد روايت ، بر آن ايراد گرفته اند و گروهى هم درباره آن بحث كرده ، آن را صحيح شمرده اند و در مجموع ، به مقدار كافى و قانع كننده در مورد آن ، روايت موجود است .

آن گاه ، نام ۴۳ تن را ياد مى كند .[۳]

بى گمان ، آنچه در الغدير آمده (چنانچه خود علّامه امينى اشاره كرده است) ، نام تمام كسانى نيست كه حديث را در آثار مكتوب خود آورده اند و علّامه امينى از افراد مشهورى چون فخر الدين رازى در التفسير الكبير[۴]و رافعى در التدوين و دياربكرى در تاريخ الخميس و ...[۵]ياد نكرده است . اكنون ، نام برخى از اين گونه كسان را كه علّامه امينى شناسانده است ، مى آوريم :

حافظ ابو بِشْر دولابى ، حافظ ابو جعفر طحاوى ، حافظ ابو جعفر عقيلى ، حافظ ابو القاسم طبرانى ، حاكم ابو عبد اللّه نيشابورى ، حافظ ابن مردوُيِه اصفهانى ، ابو اسحاق ثعلبى ، ابو الحسن فقيه ماوَرْدى ، حافظ ابو بكر بيهقى ، حافظ خطيب بغدادى ، حافظ ابو زكريا ابن مَنْده ، حافظ ابن حَجَر عسقلانى ، حافظ جلال الدين سيوطى ، نور الدين سَمهودى ، حافظ ابن حَجَر هيثمى ، نور الدين حلبى ، حافظ ابو الحسن عثمان بن ابى شَيبه و حافظ قاضى عياض .

۴ . تصديق و تأييد حديث «ردّ الشمس»

آورديم كه بسيارى از محدّثان و مؤلفان اهل سنّت ، افزون بر نقل حادثه ، بر استوارى نقل هاى حديث «ردّ الشمس» نيز تأكيد كرده اند و برخى بر كسانى كه به ديده ترديد در اين حديثْ نگاه كرده اند ، طعن زده اند . اكنون آراى برخى از محدّثان را در تصحيح (صحيح شمردن سَنَد) و تأييد حديث «ردّ الشمس» مى آوريم :

يك . ابو جعفر احمد بن صالح طبرى مصرى :[۶]

وى كه از محدّثان قرن سوم و از مشايخ بُخارى است ، پس از نقل حديث اسماء از دو طريق صحيح ، مى گويد :

بر كسى كه در راه دانش گام مى زند ، سزاوار نيست كه از به حافظه سپردن حديث اسماء از پيامبر صلى الله عليه و آله روى برتابد ؛ چون اين روايت از مهم ترين نشانه هاى پيامبرى است .

دو . ابو جعفر احمد بن محمّد طَحاوى :

وى حديث اسماء را به دو طريق ، نقل مى كند و آن گاه به دفاع از حديث پرداخته ، شبهه تعارض آن با روايت «لم تحبس الشمس على أحد إلّا ليوشع ؛ خورشيد ، جز براى يوشع ، براى هيچ كس نگه داشته نشد» را آورده ، جواب مى دهد و در پايان مى نويسد :

همه اين احاديث ، از نشانه هاى پيامبران است .

سه . حافظ ابن حجر عَسقَلانى :

او در كتاب مهم و مشهورش فتح البارى بشرح صحيح البخارى نوشته است :

طحاوى و طَبَرانى در المعجم الكبير و بيهقى در دلائل النبوة از اسماء بنت عميس نقل كرده اند كه پيامبر خدا ، در هنگامى كه بر روى زانوى على عليه السلام خوابيده بود و وقت نماز عصر گذشت ، دعا كرد و خورشيد بازگشت ، على عليه السلام نمازش را خواند و آن گاه ، خورشيد غروب كرد ، و اين جريان ، رساترين معجزه است . ابن جوزى كه بر اين حديث در كتاب الموضوعات خويش ايراداتى گرفته و نيز ابن تيميّه كه آن را در كتاب الردّ على الروافض مجعول شمرده ، هر دو اشتباه كرده اند.

چهار . حافظ جلال الدين سيوطى :

او در كتاب هاى مختلف خود ، اين حديث را آورده و به تأييد و تصحيح آن پرداخته و از جمله در كتاب الدرر المنتثرة فى الأحاديث المشتهرة كه ويژه گزارش احاديث مشهور است ، اين حديث را نيز آورده است و در ذيل آن نوشته است :

ابن مَنده و ابن شاهين ، آن را از جمله احاديث اسماء بنت عميس دانسته اند و ابن مردوُيِه ، آن را از احاديث ابو هريره آورده و سند هر دو «حَسَن» است . طحاوى و قاضى عياض ، آن را صحيح دانسته اند و ابن جوزى آن را مجعول پنداشته است و البته همان گونه كه در كتاب مختصر الموضوعات و التعقّبات توضيح داده ام، وى اشتباه كرده است .[۷]

پيش تر نيز آورديم كه سيوطى رساله مستقلّى به نام كشف اللبس عن حديث ردّ الشمس در بيان طرق اين حديث و تصحيح آن و دفاع از آن نگاشته است . او در آغاز اين كتاب نوشته است :

حديث ردّ الشمس ، معجزه پيامبر ماست و امام ابو جعفر طحاوى و ديگران ، آن را صحيح دانسته است . حافظ ابو الفرج ، زياده روى كرده و آن در كتاب الموضوعات نقل كرده است . و اين ، گوشه اى از پژوهش در طُرُق روايت و بيان حال آن است كه نامش را كشف اللبس عن حديث ردّ الشمس گذاشته اند .[۸]

و در پايان آن رساله آورده است :

و از جمله دلايل درستى آن ، سخن امام شافعى و ديگران است كه گفته اند: هيچ پيامبرى را معجزه اى نبود ، جز آن كه همگون تر و رساتر از آن براى پيامبر ما نيز بود . توقّف خورشيد در چندين شب براى يوشع عليه السلام ، قاتل ستمكاران ، حادثه اى درست است و بايد براى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز چنين حادثه اى باشد و اين داستان ، نظير همان است و خداوند به حقيقت امر ، آگاه تر است .[۹]پنج . حافظ ابن حجر هيثمى :

ابن حجر ، در كتاب الصواعق المحرقة در ضمن برشمارى كرامات على عليه السلام نوشته است :

از كرامات شگفت امام على عليه السلام اين است كه در آن روز كه سر پيامبر صلى الله عليه و آله بر دامنش بود ، خورشيد براى وى بازگشت ... و طحاوى و قاضى در كتاب الشفاء آن را صحيح دانسته و شيخ الاسلام ابو زُرْعه و ديگران ، آن را نيكو شمرده ، كلام آنانى را كه حديث را جعلى دانسته اند، رد كرده اند.[۱۰]

۵ . ديدگاه شيعه درباره حديث «ردّ الشمس»

در منابع شيعى از كهن ترين روزگاران تا سده هاى واپسين ، نقل هاىِ اين حادثه شگفت ، فراوان بوده است . امامان عليهم السلام بر اين حادثه چونان فضيلتى سترگ براى مولا عليه السلام و معجزه اى عظيم براى پيامبر صلى الله عليه و آله فراوانْ تأكيد كرده اند .

على عليه السلام بارها اين حقيقت را مطرح ساخته و چنان كه در متون ارائه شده ديديم ، در موارد لازم ، بدان استناد (و به اصطلاح : مُناشَده) كرده است .[۱۱]

عالمان شيعه ، مرزبانان سرزمين هاى باور و انديشه ، افزون بر آن كه حادثه را با طرق مختلفْ نقل كرده اند ، گفته ها و موضعگيرى هاى ديگران در برابر آن را نيز رصد كرده ، به شبهه ها و نقدها به استوارى پاسخ گفته اند ـ كه بدانها اشاره خواهيم كرد ـ .[۱۲]

۶ . حديث «ردّ الشمس» در شعر شاعران

شاعران در هماره تاريخ ، فريادگران ارزش ها و جاودانه سازان حادثه ها بوده اند و شعر ، در روزگارانى دراز ، مهم ترين عامل نقل و انتقال ارزش ها ، احساس ها ، اخبار و انديشه ها بوده است . نقش شعر در تثبيت گزارش ها و واقعه ها ، بس عظيم و كارآمد است . شاعران در برابر اين حادثه عظيم (ردّ الشمس) سكوت را روا ندانسته اند و نقل و برنمودن ارج ها و ارجمندى هاى آن را به واژه ها سپرده ، اين فضيلت والا را در قالب شعرهايى آكنده از شعور بر رواق تاريخ ، ثبت كرده اند .[۱۳]پيشينه يادكرد «ردّ الشمس» در شعر شاعران ، به روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله مى رسد . حَسّان بن ثابت ، در ضمن چكامه اى در برشمارى والايى هاى على عليه السلام از جمله سرود :

اى مردم! چه كسى به مانند على است

كه خورشيد براى او از مغرب ، بازگشت؟

اشعار ارجمند و سروده هاى والاى شاعران در جاودانه سازى اين حادثه و حفظ و حراست آن در گذرگاه تاريخ ، بسى مهم بوده است .[۱۴]


[۱]الغدير : ج ۳ ص ۱۸۴ .

[۲]كشف الرمس عن حديث ردّ الشمس : ص ۱۸ .

[۳]الغدير : ج ۳ ص ۱۸۵ ـ ۲۰۲ .

[۴]تفسير الفخر الرازى (التفسير الكبير) : ج ۳۲ ص ۱۲۶ .

[۵]براى اطلاع بيشتر از گزارشگران حديث ، ر . ك : إحقاق الحق : ج ۵ ص ۵۲۱ ـ ۵۳۹ و ج ۱۶ ص ۳۱۵ ـ ۳۳۱ و ج ۲۰ ص ۶۱۷ ـ ۶۲۰ و ج ۲۱ ص ۲۶۱ ـ ۲۷۱ .

[۶]وى مردى جامع علوم بود ، فقه ، حديث و نحو را مى دانست و در حديث سفيان ثورى و انواع آن و نيز احاديث اهل عراق ، بحث كرده است (ر . ك : التاريخ الكبير : ج ۲ ص ۶ ، سير أعلام النبلاء : ج ۱۲ ص ۱۶۰ ، الوافي بالوفيات : ج ۶ ص ۴۲۴) .

[۷]الدرر المنتثرة فى الأحاديث المشتهرة : ص ۱۰۴ ح ۹۹ .

[۸]كشف اللبس عن حديث ردّ الشمس المطبوع فى ضمن الكشف الرمس عن حديث ردّ الشمس : ص ۸۹ .

[۹]كشف اللبس عن حديث رد الشمس : ص ۱۰۸ .

[۱۰]الصواعق المحرقة : ص ۱۲۸ .

[۱۱]كشف الرمس عن حديث ردّ الشمس : ص ۱۹۷ ـ ۲۳۱ .

[۱۲]از جمله ، ر . ك : دلائل الصدق : ج ۲ ص ۴۵۶ ـ ۴۶۵.

[۱۳]ر . ك : كشف الرمس عن حديث ردّ الشمس : ص ۲۳۱ ـ ۲۷۶ .

[۱۴]كشف الرمس عن حديث ردّ الشمس : ص ۲۳۳ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت