اندك بودنِ شمار شاهدان رد شمس

پرسش :

اگر «ردّ الشمسْ» تحقّق يافته بود، به صورت طبيعى بايد بسيارى آن را مى ديدند و بايد چونان حادثه اى شگفت و بلكه به عنوان شگفت ترين حادثه تاريخى در جهان، مشهور مى گشت و اقوام و ملل مختلف، آن را نقل مى كردند در حالی که چنین نیست. چگونه چنین چیزی ممکن است؟



پاسخ :

اين اشكال، كه شايد كسانى پنداشته اند مهم ترين مشكل حادثه است، هم پاسخِ نقضى دارد و هم حَلّى (اثباتى) .

امّا پاسخ نقضى : در تاريخ اسلام و در تاريخ حيات پيامبر صلى الله عليه و آله جريان «شق القمر»، حادثه اى است واقعا شگفت، و بلكه از «ردّ الشمس» نيز شگفت تر : ماه در پىِ درخواست مشركان و با اشارت معجزه آساى پيامبر صلى الله عليه و آله دو پاره شد و هر پاره اى در سويى قرار گرفت . مسافرانى كه از بيرون مكّه به آن ديارْ وارد مى شدند، ديدند و اين رؤيت را به اطلاع قريش نيز رساندند . اين واقعه را همه مفسّران پذيرفته اند و آيات آغازينِ سوره قمر :  «اقْتَرَبَتِ السَّـاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِن يَرَوْاْ ءَايَةً يُعْرِضُواْ وَ يَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ ؛[۱]نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه، و هرگاه نشانه اى ببينند، روى برمى گردانند و مى گويند : سِحرى دائم است» ، آن را گزارش كرده و بر آن، تأكيد ورزيده است .[۲]با اين همه، نه شهرت روايى «شقّ القمر»، فراتر از «ردّ الشمس» است و نه در ميان اقوام و ملل مختلف، شهره آفاق گشته است و نه ... و به واقع، اگر نبود آيات الهى و جاودان سازى آن حادثه توسّط وحى، همين چند گزارش موجود نيز شايد اكنون در اختيار نمى بود و چه بسا حادثه «شقّ القمر»، فراموش مى گشت!

از سوى ديگر و با نگاه حَلّى به مسئله، بايد توجّه داشت كه متأسّفانه به جهاتى ـ كه اكنون جاى شرح و بسط آن نيست ـ، فرهنگ كتابت حديث در قرن اوّل در ميان مسلمانان به شدّتْ سست گرديد و بدين سان، آثار و مآثر بسيارى تباه گشت و گزارش ها و حديث هاى فراوان از دست رفت . از اين روى، معجزات ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نقل هاى فراوانى ندارند .

دو ديگر، اين كه فضاى حاكم، نه فقط در قرن اوّل، بلكه قرن ها، ستيز با فضايل علوى و مناقب آل اللّه عليهم السلام بود . از اين روى، گزارش و گستراندن اين گونه اخبار، پيامدهاى بس سنگين داشت . توجّه به چگونگى آن جو ـ كه براى پژوهشگران تاريخ اسلام، روشن است ـ مى تواند توجيه گر كمبود گزارش هاى جريان هايى از اين دست باشد و حتّى فراتر از آن، وجود همين مقدار را نيز بايد مرهون لطف الهى و عظمت حادثه ها و شگفتى آفرينى آنها دانست .

سه ديگر، اين كه فراهم بودنِ زمينه رؤيت اين حادثه توسّط افراد بسيار نيز روشن نيست ؛ چون هم مدّت اين بازگشت، بس اندك بوده است و هم نبايد به لحاظ چرايى و چگونگى حادثه، آفتاب، زياد بالا آمده باشد و احتمالاً تنها در مناطق قريب الاُفق، اگر مانعى مانند ابر و غبارْ وجود نداشته، قابل مشاهده بوده است .[۳]

با اين همه و بر روى هم، در مقايسه با گزارش هاى حوادث ديگر، نقل اين حادثه چندان هم كم نيست . ناظران، نوعا چون در متن حادثه هستند، گزارش را چندان بااهميّت تلقّى نمى كنند و بر روايت آن، همّت نمى ورزند ؛ امّا در نسل هاى بعدى، گزارشگران اين حادثه چندان هم كم نيستند .

به هر حال، وقوع «ردّ الشمس»، قطعى است و گزارش هاى آن، بسى استوار .


[۱]قمر ، آيه ۱ و ۲ .

[۲]ر . ك : كتاب هاى تفسير ، ذيل سوره و آيه .

[۳]در اين باره نقلى وجود دارد كه احتمالاً از معصوم باشد : «دليل آن كه وقتى خورشيد براى على عليه السلام برگشت و براى ديگر ساكنان زمينْ اتفاق نيفتاد ، اين است كه خداوند ، همه آسمان را انباشته از ابر ساخت ، جز آن جايى كه امير مؤمنان و يارانش بودند و آن قسمت را بى ابر ساخت و خورشيد بر وى ، نمايان گشت» (بحار الأنوار : ج ۵۸ ص ۱۶۶ ح ۲۶ ، به نقل از : العلل ، محمّد بن على بن ابراهيم) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت