نزول دفعی و تدریجی قرآن

پرسش :

آیا نزول قرآن دفعی بوده یا تدریجی؟



پاسخ :

نزول، مصدر از مادّه «ن ز ل» ، در لغت به معناى پايين آمدن چيزى (مادى يا معنوى) است كه رتبه واقعى آن، بالاست .[۱]مراد از «نزول قرآن» در اصطلاح، فرود آمدن قرآن كريم از سوى خداى متعال بر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله است. اين موضوع از سرفصل هاى علوم قرآنى است و مباحث پردامنه اى را در اين رشته علمى به خود اختصاص داده است.

از مسائل مهمّ نزول قرآن، چگونگى آن است. اختلافى نيست كه قرآن كريم به تدريج و در اوضاع و مناسبت هاى گوناگون بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل شده است؛ اما در اين كه به صورت دفعى و يكباره نيز نازل شده باشد، ميان قرآن پژوهان اختلاف است. در اين باره آراى متعددى ارائه شده كه دو نظريه زير مهم ترين آنهاست:

۱. نزول تدريجى و نزول دفعى

قرآن، دو نزول دارد: يكى «تدريجى» كه در ۲۷ رجب آغاز شده و در طول مدت رسالت ادامه يافته تا به كمال رسيده است؛[۲]ديگرى «دفعى» كه بنا بر آن، قرآن در شب قدر ماه رمضانِ نخستين سال بعثت، به يكباره بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل شده است. شيخ صدوق،[۳]فيض كاشانى،[۴]علامه مجلسى،[۵]ابوعبد اللَّه زنجانى،[۶]محمّد جواد بلاغى،[۷]علامه طباطبايى[۸]و بسيارى از علماى اهل سنّت،[۹]اين ديدگاه را باور دارند. طرفداران اين ديدگاه، براى اثبات نزول دفعى، ادلّه و شواهدى آورده اند كه مهم ترين آنها عبارت اند از:

الف - آيات قرآنى

به تصريح برخى آيات، قرآن در شب قدر ماه رمضان نازل شده است. از آنجا كه نزول تدريجى قرآن در شب ها و روزهاى ديگر، واقعيتى تاريخى و انكارناپذير است، مراد از نزول ياد شده در اين آيات، بايد غير از نزول تدريجى باشد. ظاهر آيات نيز از نزول كلّ قرآن حكايت دارد، نه بخشى از آن. اين آيات عبارت اند از:

يك. آيه ۱۸۵ بقره كه در بزرگداشت ماه رمضان اعلام مى كند قرآن در اين ماه نازل شده است: (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ ؛ ماه رمضان كه قرآن در آن فرو فرستاده شده است). افزون بر آنچه گفته شد، گواه ديگر بر مدّعا اين است كه هدف آيه، ذكر خصوصيتى ارزشمند براى ماه رمضان و بزرگداشت اين ماه است . بدين روى بايد نزول همه قرآن (دفعى) مراد باشد؛ زيرا نزول تدريجى آيات و سور قرآن در بسيارى از ماه هاى ديگر روى داده و هيچ خصوصيتى براى ماه رمضان ثابت نمى كند تا بزرگداشتى براى آن باشد.

دو. آيه يكم از سوره قدر كه آشكارا از نزول قرآن در شب قدر خبر مى دهد: (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ ؛ ما آن را در شب قدر فرو فرستاديم)؛

سه. آيات دوم و سوم از سوره دخان كه با ياد كردن سوگند به كتاب مبين(قرآن) بيان مى كند كه ما آن را در شبى مبارك نازل كرديم: (وَ الْكِتَبِ الْمُبِينِ * إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ؛ سوگند به كتاب روشنگر . ما آن را در شبى فرخنده فرستاديم . ما بيم دهنده ايم). روشن است كه ضمير هاء در انتهاى كلمه (أَنْزَلْنَاهُ) به (الْكِتَابِ الْمُبِينِ) (قرآن) بازمى گردد و اين به معناى نزول قرآن در يك شب است. از اين گذشته، خداوند به «كتاب مبين» سوگند ياد كرده است و اين نشان مى دهد كه كلّ قرآن، مراد است و كلّ قرآن، پيش تر نازل شده است؛ زيرا سوگند به بخشى از آن، خلاف عرف غالب و ظاهر است.[۱۰]

ب - روايات اهل بيت عليهم السلام

بنا بر اين روايات، قرآن افزون بر نزول تدريجى، به گونه دفعى نيز نزول يافته است:

يك. روايتى كه تصريح دارد قرآن يك بار به صورت كامل در ماه رمضان بر بيت معمور و سپس در مدت بيست سال به تدريج بر پيامبر نازل شده است:

نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً فى شَهرِ رَمَضانَ إلَى البَيتِ المَعمورِ، ثُمَّ نَزلَ فى طولِ عِشرينَ سَنَةً .[۱۱]

قرآن ، در ماه رمضان يك جا به بيت المعمور فرو فرستاده شد و سپس در طول بيست سال [تدريجاً] نازل گشت .

دو. روايتى درباره آيه (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ ؛ ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستاديم) كه مقصود از «شب مبارك» را شب قدر ماه رمضان مى خواند و بيان مى كند كه قرآن جز در شب قدر، نازل نشده است:

لَيلَةُ القَدرِ وهِيَ في كُلِّ سَنَةٍ في شَهرِ رَمَضانَ فِي العَشرِ الأَواخِرِ ، فَلَم يُنزَلِ القُرآنُ إلّا في لَيلَةِ القَدرِ .[۱۲]

شب قدر ! و آن ، در دهه آخر ماه رمضانِ هر سال ، واقع شده است . خداوند ، قرآن را جز در شب قدر ، فرو نفرستاد .

سه. روايتى كه بيان مى كند قرآن نيز مانند ديگر كتب آسمانى نزولى دفعى داشته است :

نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً في شَهرِ رَمَضانَ إلَى البَيتِ المَعمورِ ، ثُمَّ نَزَلَ في طولِ عِشرينَ سَنَةً.

ثُمَّ قالَ : قالَ النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله : نَزَلَت صُحُفُ إبراهيمَ في أوَّلِ لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَتِ التَّوراةُ لِسِتٍّ مَضَينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَ الإِنجيلُ لِثَلاثَ عَشرَةَ لَيلَةً خَلَت مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَ الزَّبورُ لِثَمانِ عَشرَةَ خَلَونَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَ القُرآنُ في ثَلاثٍ وعِشرينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ .[۱۳]

قرآن ، در ماه رمضان ، يك جا به بيت المعمور ، فرو فرستاده شد و سپس در طول بيست سال، [تدريجاً] نازل گشت» .

سپس فرمود : «پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده است : "صُحُف ابراهيم ، در شب اوّل ماه رمضان، نازل گشت . تورات ، در شب ششم ماه رمضان، نازل شد . انجيل ، در شب سيزدهم ماه رمضان، نازل شد . زبور ، در شب هجدهم ماه رمضان ، نازل شد و قرآن ، در شب بيست و سوم ماه رمضان ، نازل شده است"» .

چهار. روايتى ذيل آيه يكم سوره قدر كه تأكيد دارد قرآن در شب قدر نازل شده است:

صَدَقَ اللَّهُ عزّ وجلّ ، أنزَلَ اللَّهُ القُرآنَ في لَيلَةِ القَدرِ .[۱۴]

خداوند عزّ وجلّ راست فرمود . خدا ، قرآن را در شب قدر ، فرو فرستاد .پنج. روايتى كه به صراحت از نزول دفعى و يكباره قرآن در ماه رمضان بر بيت معمور و سپس نزول تدريجى از آنجا بر پيامبر در بيست سال سخن مى گويد:

نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً في شَهرِ رَمَضانَ إلَى البَيتِ المَعمورِ ، ثُمَّ نَزَلَ في طولِ عِشرينَ سَنَةً .[۱۵]

قرآن ، در ماه رمضان ، يك جا به بيت المعمور ، فرو فرستاده شد و سپس در طول بيست سال ، [تدريجاً] نازل گشت .

گفتنى است كه با توجه به مسلّم بودن نزول تدريجى قرآن در غير شب قدر، روشن مى گردد كه مقصودِ روايات يادشده - كه تنها از يك نزول و آن هم در شب قدر ماه رمضان سخن گفته و برخى از آنها نزول را در غير اين ماه نفى كرده اند - نزول دفعى است؛ بدين معنا كه رواياتِ ياد شده از نزولى افزون بر نزول تدريجى خبر مى دهند.

ج - روايات عامّه

روايات اهل سنّت ديدگاه نزول دفعى را تأييد مى كنند و مضمونى بسيار نزديك به روايات اهل بيت عليهم السلام دارند. شمارى از آنها قرآن را مانند ديگر كتب آسمانى داراى نزول دفعى در ماه رمضان مى دانند؛ همچون روايت: جابر بن عبداللَّه انصارى[۱۶]و روايت واثلة بن الاسقع.[۱۷]شمارى ديگر، تأكيد دارند كه قرآن دو بار نازل شده است: يكى دفعى در ماه رمضان و ديگرى در طول مدت رسالت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله؛ همچون روايتى كه به ابن عباس مى رسد[۱۸]و روايتى كه بنا بر آن، قرآن نخست بر بيت العزّه نازل شد و سپس بر پيامبر به مناسبت هاى مختلف و در پاسخ به پرسش هاى مردم:

نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً فى شَهرِ رَمَضانَ فى لَيلَةِ القَدرِ فَجُعِلَ فى بَيتِ العِزَّةِ ثمّ اُنزِلَ عَلى النَّبِىّ صلى اللَّه عليه و آله فى عِشرينَ سَنَةً جَوابَ كَلامِ النّاسِ .[۱۹]

قرآن به يكباره در شب قدر ماه رمضان فرود آمد و در بيت العزّه قرار گرفت ، و بعد ، در طول بيست سال به در جواب درخواست مردم به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل شد .

د - ادلّه و شواهد عقلى

يك. بعثت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بنا بر رأى مشهور اماميه[۲۰]و برخى روايات اهل سنّت،[۲۱]در ۲۷ رجب رخ داده است. .[۲۲]از سويى ديگر، مفسّران و صاحب نظران فريقين بر هم زمانى بعثت و آغاز نزول، متفق اند،[۲۳]بنا بر اين، نزول قرآن در ماه رمضان - كه آيات و روايات بدان اشاره دارند - ، نزول دفعى همه قرآن است، نه آغاز نزول تدريجى؛ زيرا نزول تدريجى از ماه رجب آغاز شده است.

دو. در آياتى كه سخن از نزول قرآن در ماه رمضان رفته، تعبير «انزال» آمده و اين تعبير، حكايت از نزول دفعى دارد. توضيح، آن كه برخى قرآن پژوهانْ مانند راغب اصفهانى (م ۴۲۵ق) گفته اند كه «تنزيل» از باب تفعيل، غالباً بر نزول تدريجى دلالت مى كند؛ اما «إنزال» از باب افعال، اعم از آن است و هم بر اين معنا و هم بر نزول دفعى دلالت دارد.[۲۴]فخر رازى (م ۶۰۶ق) نيز با او هم رأى است، جز آن كه اين كاربرد را هميشگى دانسته، نه غالبى.[۲۵]راغب، تصريح مى كند كه در آيات : (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ ؛[۲۶]ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستاديم) و (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ ؛[۲۷]ماه رمضان كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است) و (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ ؛[۲۸]ما آن را در شب قدر فرو فرستاديم) ، تعبير «انزال» آمده و نه «تنزيل»؛ زيرا بر اساس روايات، قرآن، يكباره به آسمان دنيا و سپس به تدريج بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل شده است. تفاوت ميان انزال و تنزيل را قرآن پژوهان و لغويانى ديگر همانند: زمخشرى،[۲۹]ابوالبقاء،[۳۰]طبْرِسى،[۳۱]زركشى[۳۲]و علامه طباطبايى[۳۳]پذيرفته اند. علامه طباطبايى از اين رأى، همراه ديگر شواهد، براى اثبات نزول دفعى حقيقت قرآن بر قلب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در شب قدر، سود جسته است.[۳۴]

سه. بنا بر روايات، جبرئيل عليه السلام در روزى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مبعوث شد، وضو و نماز را به او آموخت و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در همان روز، نماز گزارد.[۳۵]از سويى ديگر، از پيامبر، نقل است كه نماز بدون فاتحة الكتاب، روا نيست.[۳۶]هيچ روايتى نيز در دست نيست كه از اقامه نمازى بدون سوره حمد در اسلام گزارش كرده باشد. از جمع اين روايات بر مى آيد كه سوره حمد در ماه رجب نخستين سال بعثت نازل شده است. اين را نيز بايد افزود كه برخى روايات تصريح دارند كه سوره حمد در آغاز بعثت نازل شده است.[۳۷]نتيجه آن كه بخشى از قرآن، پيش از ماه رمضان نازل شده و در صورت نفى نزول دفعى، تصريح قرآن بر نزول كلّ قرآن در ماه رمضان، بى معنا خواهد شد.

ديدگاه نزول دفعى و تدريجى خود به دو ديدگاه فرعى تقسيم مى شود:

ديدگاه نخست. نزول دفعى بر بيت معمور: بنا بر برخى روايات فريقين، قرآن، نخست بر بيت معمور و سپس در طول مدت رسالت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از آن جا به تدريج بر ايشان فرود آمده است.[۳۸]شمارى از مفسّران و قرآن پژوهان، پيرو اين ديدگاه اند، مانند: طبرى (م ۳۱۰ ق)،[۳۹]شيخ صدوق (م ۳۸۱ق)،[۴۰]زَمَخشَرى (م ۵۳۸ق)،[۴۱]فخر رازى (م ۶۰۶ق)،[۴۲]قرطبى(م ۶۷۱ق)،[۴۳]زَركشى (م ۷۹۴ق)،[۴۴]ابن حجر عسقلانى (م ۸۵۲ ق)،[۴۵]سيوطى (م ۹۱۱ق)،[۴۶]ملاّ فتح اللَّه كاشانى (م ۹۸۸ق)،[۴۷]بُروسَوى (م ۱۱۳۷ق)،[۴۸]آلوسى (م ۱۲۷۰ ق)،[۴۹]نهاوندى (م ۱۳۷۱ ق)[۵۰]و زرقانى (معاصر).[۵۱]ديدگاه دوم. نزول دفعى بر قلب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله: بنا بر اين ديدگاه، دو نزول قرآن عبارت اند از: نخست، نزول حقيقت يا روح قرآن در شب قدر بر قلب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به صورت دفعى و دوم، نزول آن در قالب الفاظ به صورت آيات و سوره ها به گونه تدريجى. شيخ صدوق،[۵۲]فيض كاشانى،[۵۳]شيخ ابوعبداللَّه زنجانى[۵۴]و علامه طباطبايى بر اين باورند. علامه طباطبايى در استحكام بخشى به اين ديدگاه و تشريح آن بسيار كوشيده است. بر اساس تبيين او از اين ديدگاه، مقصود از نزول قرآن در شب قدر، نزول دفعى قرآن با همين الفاظ و و اجزا و فصول نيست. قرآن حقيقتى متعالى دارد بدون الفاظ و اجزا و فصول و شأن نزول كه به ادراك بشر عادى در نمى آيد و قرآن حاضر كه در چنين هيئتى است، مثالى است از آن ، و گويى جامه هايى است بر قامت آن .[۵۵]

از سوى ديگر، آياتى كه از نزول قرآن در شب قدر سخن گفته اند، از كلمه «انزال» سود برده اند كه نزول دفعى را مى رساند و نزول دفعى نمى تواند در قالب الفاظ باشد. هر يك از آيات قرآن ناظر به وقايعى خاص است و نزول آنها پيش از آن وقايع معقول نيست. ناگزير، مراد از نزول دفعى قرآن در شب قدر، نزول حقيقت آن است .

برخى از شاگردان علامه طباطبايى از اين حقيقت، به «روح قرآن» تعبير كرده و گفته اند: قرآن در شب قدر با نزولى اجمالى و غير زمانى كه بر نزول تفصيلى و زمانى مقدم بوده، نازل شده و مى توان از آن با تعبير«روح قرآن» ياد كرد كه عارى از قالب كلمات، آيات و سور است و چون پيامبر واجد اين روح شد، همان حقيقتى كه نخست مانند يك روح بر پيامبر نازل شده بود، در لباس الفاظ و كلمات درآمد و نازل شد.[۵۶]

طرفداران اين ديدگاه به آياتى از قرآن نيز تمسك جسته اند؛ از جمله آيه ۱۱۴ طه كه مى فرمايد: (... وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى  إِلَيْكَ وَحْيُهُ ... ؛ قبل از آن كه وحى قرآن كاملاً تمام نشده در آن شتاب مكن) و نيز آيات ۱۶ - ۱۹ قيامت كه مى فرمايد: (لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ؛ زبانت را به آن مچرخان تا به آن شتاب كنى . بر ماست جمع كردن و خواندن آن . وقتى آن را خوانديم ، تو هم از خواندن آن تبعيت كن . سپس بر ماست بيان آن). ظاهر اين آيات حاكى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از آنچه به وى وحى مى شده، از پيش آگاه بوده و هنگام وحى، در قرائت آيات بر پيك وحى پيشى مى گرفته و خداى تعالى او را از اين كار باز داشته است.[۵۷]

۲. نزول تدريجى

بنا بر اين ديدگاه، نزول قرآن كريم از شب قدر ماه رمضان سال نخست بعثت ، آغاز و بيست يا ۲۳ سال به تدريج ادامه يافت تا كامل گشت و قرآن كريم نزول دفعى نداشته و عقيده به وجود چنين نزولى نامعقول است.[۵۸]اين ديدگاه را عامر شعبى،[۵۹]ابن اسحاق،[۶۰]شيخ مفيد[۶۱]و شمارى از قرآن پژوهان معاصر[۶۲]باور دارند.

ادله و شواهد

مهم ترين ادله و شواهد ديدگاه نزول تدريجى در ردّ ديدگاه نخست و اثبات ديدگاه دوم عبارت اند از:

۱. قرآن كريم خود بر تدريجى بودن نزولش صراحت دارد:

الف - آيه ۱۰۶ اسراء بيان مى كند اين كتاب بخش بخش نازل مى شود تا پيامبر آن را به آرامى بر مردم بخواند:

(وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى  مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَهُ تَنزِيلاً .

قرآن را بخش بخش بر تو نازل كرديم تا آن را بر مردم به آرامى بخوانى و آن را به تدريج فرو فرستاديم).

ب - در آيه ۳۲ فرقان سخن كافران را نقل مى كند كه از روى طعن گفتند: چرا قرآن (مانند ديگر كتب آسمانى) به يكباره نازل نمى شود:

(وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَ حِدَةً .

آنان كه كافر شدند ، گفتند : چرا قرآن يكباره بر او نازل نمى شود ؟) .

اين سخن اعتراضى بود به نزول تدريجى قرآن؛ بدين معنا كه اگر محمد صلى اللَّه عليه و آله پيامبر بود، مى بايد دين او كامل و تام مى بود و اصول، فروع، فرايض و سنّت هايش يكجا نازل مى شد و حال كه چنين نيست و او براى هر رخدادى سخنى مى سازد، اجزاى كتاب او منظم نيست، بلكه سخنانى پراكنده است.[۶۳]خداوند در پايان آيه، بى آن كه ادعاى كافران را درباره نزول تدريجى تكذيب كند، از فايده آن سخن مى گويد كه استوار ساختن قلب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است:

(كَذَ لِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ .

اين چنين فرستاديم تا دلت را با آن ثبات دهيم) .

۲. آيه (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ ؛ ماه رمضان كه در آن ، قرآن فرو فرستاده شد) و آياتِ مشابه، كه به ظاهر از نزول دفعى در ماه رمضان سخن مى گويند، از گذشته و آنچه پيش تر نازل شده خبر مى دهند و خود در زمره آن قرار نمى گيرد و شكى نيست كه اين آيات، خود، جزء قرآن اند؛ پس نمى توان گفت كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است. اين آيات فقط در صورتى مى توانند از خود نيز خبر دهند كه خود نيز در شب قدر نازل شده و به صيغه زمان حال (نظير «الذى ينزل» يا «إنّا ننزِله») باشند نه ماضى، در حالى كه چنين نيست. نتيجه آن كه منظور از نزول در شب قدر، آغاز نزول است، نه نزول دفعى و يكباره قرآن.[۶۴]

۳. آياتى كه از نزول قرآن در شب قدر سخن مى گويند و گروه نخست به آنها تمسك جسته اند، بر نزول دفعى دلالتى ندارند؛ زيرا در وقت نزول اين آيات، بخشى از قرآن هنوز نازل نشده بود و از اين رو، از واژه «قرآن» تنها بخشى از آن به فهم عرفى تبادر مى شد. خدا نيز طبق فهم عرفى مخاطبان عصر نزول، «قرآن» را به معناى همان بخش نازل شده به كار برده است، نه همه آن و بدين سان، مقصود از قرآن، بخشى از آن است و مراد از «نزولِ قرآن» در آيات ياد شده، آغاز نزول قرآن است نه نزول كلّ قرآن.[۶۵]در آيات ۱ - ۳ دخان: (حم * وَ الْكِتَبِ الْمُبِينِ * إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ ؛ حم . سوگند به كتاب روشنگر . ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستاديم) نيز كلمه «الكتاب» با الف و لام عهد همراه است و مراد از آن كلّ قرآن نيست، بلكه همان قدرى مراد است كه براى مردم معهود بوده[۶۶]و آن، تنها بخش نازل شده تا آن زمان است.

۴. بررسى موارد كاربرد «تنزيل» و «انزال» در قرآن نشان مى دهد كه نظر طرفداران ديدگاه دفعى و تدريجى (اختصاص كاربرد انزال به نزول دفعى و تنزيل به نزول تدريجى) پذيرفتنى نيست؛ زيرا گاه اين دو تعبير، از جمله در آيه (وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَ حِدَةً ؛[۶۷]كسانى كه كافر شدند ، گفتند : چرا قرآن ، يكباره بر او نازل نمى شود ؟)، به جاى هم به كار رفته اند.[۶۸]

۵. رواياتى كه براى اثبات ديدگاه پيشين به كار رفته اند، خبر واحدند و خبر واحد موجب علم نمى شود، در حالى كه شمار بيشترى از روايات كه مشهورترند، با ديدگاه نزول تدريجى همسويند.[۶۹]

۶. خداوند در آيه ۱۸۵ بقره از نزول قرآن در اين ماه خبر داده است (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ) . اگر قرآن به بيت المعمور در آسمان چهارم نازل شده باشد فايده چنين نزولى كه مردم از آن بى بهره بوده اند چيست؟ افزون بر اين، يادكرد خدا از نزول قرآن در اين ماه، براى بزرگداشت ماه رمضان است؛ نزول بر بيت معمور طبق نظريه نزول بر بيت معمور بى آن كه بر پيامبر نازل شده و به مردم برسد، چه بزرگداشتى براى ماه رمضان دارد؟[۷۰]

۷. اگر همه قرآن به صورت دفعى در آغاز بعثت نازل شده باشد، بسيارى از خطاب هاى الهى در قرآن كريم عبث و غير عقلايى مى نمايند؛ زيرا آنها به كسانى خطاب شده اند كه در وقت خطاب حاضر نبوده اند و كسانى به سبب كارى سرزنش شده اند كه هنوز آن كار را نكرده اند.[۷۱]۸. بنا بر برخى روايات، مانند روايات مربوط به اصحاب كهف و ظهار، گاه مردم از موضوعاتى مى پرسيدند و پيامبر مى فرمود: در اين باره هنوز چيزى بر من وحى نشده است؛ در انتظار بمانيد تا خداوند درباره آن بر من وحى كند. اين سخن نشان مى دهد كه قرآنِ معهود به گونه دفعى بر آن حضرت نازل نشده است.[۷۲]

۹. اين كه در تبيين نزول دفعى گفته مى شود كه «روح قرآن» بر پيامبر نازل شده فقط يك ادعاست؛ زيرا هيچ آيه يا روايتى به «روح قرآن» اشاره نكرده و قرآن را با «روح» يا كلمات مشابه همراه نساخته و از «نزول قرآن به گونه اجمال» سخن نگفته است. ثانياً مراد از روح و اجمال قرآن چيست؟ اگر خلاصه اى از مضامين قرآن است، مى بايد پيامبر در وقت پرسش مردم، پاسخى ارائه مى كرد، نه آن كه آنان را به انتظار فرا خواند تا وحى فرا برسد.[۷۳]

نتيجه

بررسى ادلّه و شواهد دو ديدگاه، حاكى از ترجيح ديدگاه «دفعى و تدريجى» بر «دفعى» است. ديدگاه نخست، نزول تدريجى قرآن را رد نمى كند؛ بنا بر اين، با صراحتِ آياتى كه از نزول تدريجى قرآن خبر مى دهند، ناسازگار نيست. اين آيات تنها وجود نزول تدريجى را ثابت كرده اند و به هيچ روى، بر نفى نزولى ديگر دلالت ندارند. قرآن كريم افزون بر اين، چنان كه گذشت آياتى دارد كه بر نزول دفعى دلالت دارند و توجيه و تفسير آنها بر وجهى ديگر خلاف ظاهر آنها و نيازمند دليل معتبر است.

نزول قرآن به صورت دفعى الزاماً بدين معنا نيست كه قرآن كريم در قالب الفاظ و كلمات به صورت آيات و سور و به شكل تفصيلى نازل شده است. بنا بر اين ديدگاه، حقيقت قرآن، الفاظ، اجزا، فصول، شئون و زمان ندارد. اين حقيقت در نزول دفعى بر پيامبر نازل شده است و در نزول تدريجى، همان حقيقت به جامه الفاظ و كلمات و زمان و شأن نزول درآمده و به تدريج بر آن حضرت فرود آمده است ؛ از اين رو، بسيارى از اشكال هاى گروه دوم بر اين ديدگاه از قبيل اشكال دوم، سوم، هفتم و هشتم وارد نيست.

نزول دفعى و تدريجى قرآن بر قلب پيامبر يا بيت معمور، مقدمه نزول آن به صورت تدريجى و بهره مندى مردم از كلام الهى بوده است و از اين رو حادثه اى سترگ و خجسته است و از همين رو، خداوند از آن به عنوان خصيصه اى براى ماه رمضان ياد كرده است.[۷۴]

ادله ديدگاه دوم، متعدد و مختلف اند و هم بر نقل قرآن و روايات تكيه دارند و هم بر ادلّه و شواهد عقلى و بدين روى، واحد بودن برخى اخبار موجب ردّ آن نمى شود؛ افزون بر اين كه گروه دوم نيز در استدلالات روايى خود بر اخبار واحد تكيه كرده اند.


[۱]التحقيق فى كلمات القرآن الكريم : ج ۱۲ ص ۷۸؛ مفردات ألفاظ القرآن : ج ۱ ص ۷۹۹.

[۲]بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۳.

[۳]ر.ك: بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۰ - ۲۵۱ .

[۴]ر. ك: تفسير الصافى : ج ۱ ص ۶۴.

[۵]ر.ك: بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۳ - ۲۵۴ .

[۶]ر.ك: تاريخ القرآن، زنجانى : ص ۳۸ - ۳۹.

[۷]آلاء الرحمن فى تفسير القرآن : ج ۱ ص ۱۶۰.

[۸]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۲ ص ۱۵ - ۱۸.

[۹]ر. ك: البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۲۸؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۱۷ - ۱۲۳؛ روح المعانى : ج ۳۰ ص ۱۸۹.

[۱۰]تفسير الطبرى : ج ۲ ص ۱۹۶ - ۱۹۸؛ التسهيل : ج ۴ ص ۳۴.

[۱۱]ر . ك : ص ۱۴۴ ح ۱۱۹ .

[۱۲]ر . ك : ص ۱۴۲ ح ۱۱۴ .

[۱۳]ر . ك : ص ۱۴۴ ح ۱۱۹ .

[۱۴]ر . ك : ص ۱۴۰ ح ۱۱۳ .

[۱۵]ر . ك : ص ۱۴۴ ح ۱۱۹ .

[۱۶]ر . ك : الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹ .

[۱۷]ر . ك : الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹ .

[۱۸]ر . ك : الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹ .

[۱۹]الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹.

[۲۰]ر.ك : الكافى : ج ۴ ص ۱۴۹؛ مرآة العقول : ج ۱۶ ص ۳۶۵؛ بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۱۹۰.

[۲۱]الدرّ المنثور : ج ۳ ص ۲۳۵؛ كنز العمّال : ج ۱۲ ص ۳۱۲ ح ۳۵۱۶۹.

[۲۲]در باره اثبات اين قول ر.ك : «پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶ ، ص ۵۱ - ۵۲.

[۲۳]ر.ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۲ ص ۱۶؛ الدرّ المنثور : ج ۶ ص ۳۶۸؛ تفسير الطبرى : ج ۳۰ ص ۳۱۸ - ۳۱۹؛ تفسير سمرقندى : ج ۳ ص ۴۹۳؛ تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۳؛ السيرة النبويّة ، ابن هشام : ج ۱ ص ۱۵۷؛ المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۷۳.

[۲۴]مفردات الفاظ القرآن : ص ۷۹۹ - ۸۰۰.

[۲۵]تفسير الفخر الرازى : ج ۲ ص ۱۱۶ و ج ۵ ص ۹۵.

[۲۶]دخان : آيه ۳.

[۲۷]بقره : آيه ۱۸۵.

[۲۸]قدر : آيه ۱.

[۲۹]الكشاف : ج ۱ ص ۳۳۶.

[۳۰]الكليات : ص ۱۹۶.

[۳۱]مجمع البيان : ج ۱۰ ص ۷۸۶.

[۳۲]البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۲۸.

[۳۳]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۲ ص ۱۵.

[۳۴]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۲ ص ۱۵ و ۱۸.

[۳۵]بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۱۹۴.

[۳۶]جامع الأحاديث : ج ۵ ص ۳۲۲.

[۳۷]الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۵۲.

[۳۸]الكافى : ج ۲ ص ۶۲۹؛ تفسير القمى : ج ۲ ص ۲۹۰ و ۴۳۱؛ تفسير الصافى : ج ۴ ص ۴۰۳ .

[۳۹]تفسير الطبرى : ج ۲ ص ۱۹۶ - ۱۹۸.

[۴۰]بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۰ - ۲۵۱.

[۴۱]الكشاف : ج ۱ ص ۳۳۶ و ج ۳ ص ۵۰۰ با تعبير «قيل» .

[۴۲]تفسير الفخر الرازى : ج ۵ ص ۹۳ و ۹۵.

[۴۳]تفسير القرطبى : ج ۲ ص ۲۹۷.

[۴۴]البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۲۸.

[۴۵]أضواء البيان : ج ۹ ص ۳۱.

[۴۶]الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۱۷.

[۴۷]منهج الصادقين : ج ۱ ص ۳۹۳.

[۴۸]روح البيان : ج ۴ ص ۴.

[۴۹]روح المعانى : ج ۲۵ ص ۱۱۱.

[۵۰]نفحات الرحمن : ج ۱ ص ۴۰۲.

[۵۱]مناهل العرفان : ج ۱ ص ۴۵ - ۴۶.

[۵۲]بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۰ - ۲۵۱.

[۵۳]ر.ك : تفسير الصافى : ج ۱ ص ۶۵ .

[۵۴]تاريخ قرآن : ص ۳۵.

[۵۵]ر.ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۲ ص ۱۸.

[۵۶]ر.ك : درس هايى از قرآن (مجموعه آثار) : ج ۲۶ ص ۶۶۸.

[۵۷]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۲ ص ۱۸.

[۵۸]تاريخ قرآن ، محمّدهادى معرفت : ص ۳۵ و ۳۶.

[۵۹]ر.ك : الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۴۰.

[۶۰]ر.ك : مجمع البيان: ج ۲ ص ۴۹۷؛ سيره ابن اسحاق : ص ۱۳۰.

[۶۱]ر.ك : بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۱.

[۶۲]ر.ك : تاريخ قرآن ، محمّدهادى معرفت : ص ۳۵ و ۳۶.

[۶۳]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۵ ص ۲۰۹ - ۲۱۰.

[۶۴]تاريخ قرآن، محمّدهادى معرفت : ص ۳۸.

[۶۵]تاريخ قرآن، محمّدهادى معرفت: ص ۳۵.

[۶۶]«پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶(بهار۱۳۸۰)، ص ۵۹.

[۶۷]فرقان : آيه ۳۲. نيز ، ر.ك : بقره : آيه ۲۲ و ۱۶۴؛ آل عمران : آيه ۹۳؛ انعام : آيه ۹۹ و ۱۱۴؛ اسرا : آيه ۹۵؛ ابراهيم : آيه ۳۲؛ رعد : آيه ۱۷.

[۶۸]«كاوشى نو در چگونگى نزول قرآن» ، على اصغر ناصحيان ، علوم و معارف قرآن : شماره ۵ ، ص ۴۸ - ۵۰.

[۶۹]رسائل المرتضى : ج ۱ ص ۴۰۳؛ التمهيد فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۵۰.

[۷۰]«كاوشى نو در چگونگى نزول قرآن» ، على اصغر ناصحيان ، علوم و معارف قرآن : شماره ۵ ، ص ۷۰.

[۷۱]«پژوهشى درباره آغاز نزول قرآن»، جعفر نكونام، صحيفه مبين : شماره ۲۶ (بهار۱۳۸۰)، ص ۵۸ .

[۷۲]«پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶ (بهار۱۳۸۰)، ص ۵۸ .

[۷۳]«پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶ (بهار ۱۳۸۰)، ص ۵۸.

[۷۴]ر.ك : بقره : آيه ۱۸۵.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت