363 - نیکوترین نیات از آنِ محبّین

وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ.[۱]

سخن در تبیین بهترین انگیزه‌ها در عبادت بود که در این فراز از دعای مکارم الاخلاق مطرح شده است. گفتیم مراد از «أحسن النیات»، خالص‌ترین نیت‌ها است که در روایات با سه تعبیر: «أهلًا لِلعِبادَة»، «لِما هُو أهلُهُ بِأيادِيهِ علَيَّ و إنعامِه‏» و «أعبُدُهُ حُبّا لَه‏» بیان شده است. در اینجا دو سؤال مطرح می­شود، یکی اینکه آیا این تعبیرهای مختلف اشاره به چند واقعیت است یا اینکه بیانگر یک معنا و یک واقعیت است؟ دوم اینکه اگر عبادتی «أحسن النیات» را نداشته باشد، باطل است یا نه؟
به نظر می‌رسد، پاسخ سؤال اول این است که این تعابیر همه به یک معنا اشاره دارند و آن عشق و محبت الهی است. اگر انسان عاشق و محبّ خدا شد، او را چون سزاوار عبادت می­بیند، عبادت می­کند. البته این کار هر کسی نیست، کار کسی است که عشقی کامل به خدا دارد. یکی از صفات ائمه علیهم السلام در زیارت جامعه کبیره همین عشق و محبت کامل دانسته شده است که می­فرماید:
التّامِّينَ في مَحَبّةِ اللّه‏.[۲]
در این مقام است که انسان می‌تواند ادعا کند من نه از ترس دوزخ عبادت می‌کنم نه از شوق بهشت؛ بلکه عشق و محبت او مرا به عبادت وا می­دارد.
حضرت امام ـ رضوان الله تعالی علیه ـ که بزرگ‌ترین خدمت‌ها را به اسلام کرد و می‌توان گفت کامل‌ترین شخصیت مؤمن و مجاهد و فقیه در عصر ماست؛ جمله‌ای دارند که انسان را تکان می‌دهد. ایشان در سخنرانی خود در تاریخ ۱۳/۳/۶۶ می­فرمایند:
«من شهادت مى‏دهم كه خودم تا كنون دو ركعت نماز براى خدا نخوانده‏ام، هر چه بوده براى نفس بوده».
این سخن ایشان از روی تعارف هم نیست چون بعد از آن این طور استدلال می­کنند که:
«دليلش هم اين است كه چنانچه جنت و نارى نباشد، آيا ما باز همان طور مشغول مى‏شويم به دعا يا خير؟... اگر كليد بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگويند كه شما مختاريد و هيچ كس از شما به جهنم نمى‏رود، هيچ كس از شما هم از بهشت محروم نيست، آن وقت آيا ما باز قيام مى‏كرديم به دفع شهوات؟ قيام مى‏كرديم به خواندن نماز؟»[۳]
بنا بر این، جمله «ما عَبَدتُكَ طَمَعًا في جَنَّتِكَ، ولا خَوفًا مِن نارِك‏» را فقط امیر المؤمنین علیه السلام می‌تواند بگوید، و الّا انسان تا موقعی که در بند شهوات و هوای نفس است، نمی‌تواند چنین ادعایی کند.
آن حضرت در خطبه دیگری اولین گام در مرحله عدالت که قرین عصمت است را نفی هوای نفس می­داند و در شرح ويژگی­هاى پرهيزگاران می­فرماید‏:
قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ فَكانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفيُ الهَوى عَن نَفسِهِ.[۴]
خود را با عدالت پيوند زده و آغاز عدالت او، دور ساختن هواى نفس خويش است‏.


[۱]. الصحيفة السجادية، ص۹۲‌، الدعاء۲۰.
[۲]. عيون أخبار الرِّضا، ج ۲، ص۲۷۳.
[۳]. صحيفه امام، ج‏۲۰، ص: ۲۸۰.
[۴]. نهج البلاغة، الخطبة ۸۷.