086 ـ الی الله تدعون و علیه تدلون و به تؤمونون و له تسلمون

إلَى اللّهِ تَدْعُون وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ ، وَ بِهِ تُؤمِنُونَ ، وَ لَهُ تُسَلِّمونَ[۱]وَ بِأمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إلى سَبيلِهِ تُرْشِدُونَ ، وَ بِقَولِهِ تَحْكُمُونَ .

تنها و تنها [مردم را] به سوى خدا مى خوانيد و به سوى او راه نمايى مى كنيد و به او ايمان داريد و تسليم محض اوييد و به فرمانش ، رفتار كرده ، [ مردم را ]به سوى راه او هدايت مى كنيد و به گفتار او ، داورى مى نماييد ...

توضيح واژه ها

تَدْعُونَ : مى خوانيد ، دعوت مى كنيد ، فرا مى خوانيد .[۲]

تَدُلُّون : راه نمايى مى كنيد ، مى نمايانيد ، دلالت مى كنيد .[۳]

تُسَلِّمون : تسليم مى شويد ، تن مى دهيد .[۴]

تَعْمَلُون : عمل مى كنيد ، انجام مى دهيد ، به كار مى بنديد .[۵]

تُرشِدون : ارشاد مى كنيد ، راه نمايى مى كنيد ، ره نمون مى شويد .[۶]

تَحْكُمُون : حكم مى كنيد ، فتوا مى دهيد .[۷]

شرح

فلسفه انتخاب اهل بيت عليهم السلام به عنوان معيار ارزشيابى مؤمنان چيست؟ چرا آنان ، دروازه آزمون الهى هستند ، به گونه اى كه موفّقيت در اين آزمون ، رهايى و سرافرازى است ، و شكست در آن، نابودى و هلاكت است؟

عبارت هاى «إلَى اللّه تَدْعُون» تا «بِقَوْلِهِ تَحْكُمُون» ، پاسخى به اين پرسش است. در ادبيات عرب ، رُكن اصلى كلام ، مقدّم مى شود و سپس ، موارد توضيحى ، پس از آن قرار مى گيرد. براى نمونه ، همواره فعل بر فاعل ، و جار و مجرور ، مقدّم مى شود ؛ امّا گاهى براى اغراض ويژه، فاعل يا جار و مجرور ، پيش از فعل ، قرار مى گيرند. يكى از مواردى كه تقدّم جار و مجرور بر فعل را جايز مى نمايد، اِفاده حَصر است. در مثال مشهور ، براى آن كه بگوييم : «تو را مى پرستيم» ، بايد جمله «نَعْبُدُكَ» به كار برود ؛ ولى در سوره حمد مى خوانيم: «إيّاكَ نَعْبُدُ» ، كه معناى آنْ چنين است: «تنها و تنها ، تو را مى پرستيم» .

در تمام عبارت هاى اين بخش از زيارت ، جار و مجرور ، بر فعل ، مقدّم شده است و همين امر ، جايگاه ويژه امامان عليهم السلام را نشان مى دهد.

دعوتگران خالص توحيد

دعوت به سوى خدا، هدف ارزشمندى است و از آن در آيات متعدّدى از قرآن كريم ، ياد شده است :

«وَ دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ .[۸]و خواننده به سوى خدا ، به فرمان او» .

و به مؤمنان ، فرمان داده شده تا دعوت جان فزاى حق را به گوش گيرند.

«اسْتَجِيبُوا... إذا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ.[۹]هنگامى كه شما را به چيزى فرا خوانند كه زنده تان مى سازد ، پاسخ دهيد» .

به پيامبر دستور داده شد تا مردم را به بهترين روش ، به سوى خدا فرا خواند :

«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَـدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ.[۱۰][مردم را] با حكمت و پند نيكو ، به راه پروردگارت بخوان و با آنان ، به شيوه اى كه نيكوتر است ، گفتگو كن» .

خاندان پيامبر خدا عليهم السلام ، همگى دعوت كننده به سوى خدا بوده اند و چگونگىِ دعوت آنان را در عبارت «الدُّعاة إلَى اللّه »[۱۱]، بررسى كرديم . امّا در اين عبارت از زيارت ، «إلى اللّه » بر «تَدْعُون» ، مقدّم شده و معناى آن ، چنين است: «شما ، تنها و تنها به سوى خدا دعوت مى كنيد» و به ديگر سخن ، يعنى : شما ، مردم را به سوى خويش نمى خوانيد و براى خود ، هيچ نمى خواهيد و فقط ، تبليغ خدا را مى نماييد.

راه نمايان راستين به سوى خدا

عبارت «وَ عَلَيْهِ تَدُلُّون» ، يعنى : «شما ، تنها به سوى او راه نمايى مى كنيد» . امامان عليهم السلام ، مردم را به سوى خدا دعوت مى كنند و براى دعوت خويش ، دليل و برهان مى آورند ؛ زيرا فرا خواندنِ تنها ، مفيد نيست ؛ بلكه استدلال قوى و ايمان سازى كه بتواند در هنگامه ترديدها ، نجات بخش باشد، روش هميشگىِ پيشوايان دينى است و از اين رو ، آنان ، هيچ پرسشى را بى پاسخ ، رها نكرده اند و همواره به فراخورِ حال مخاطب، پاسخى مناسب داده اند و هيچ گاه از جهل مردم ، براى اثبات معارف الهى بهره نبرده اند ؛ بلكه بهترين روش هاى ايمان سازِ پايدار را به كار برده اند .

كاملان در ايمان

عبارت «وَ بِهِ تُؤمِنون» ، يعنى : شما ، تنها و تنها به خدا ايمان آورديد و در تمام عمرتان ، لحظه اى از اين باور قلبى ، جدا نشديد و هيچ موجودى را در باطن خويش ، همتاىِ او نيافتيد و هر چه را كه از سوى حق نازل شد ، تصديق كرديد و در اين جهان ، جز خدا هيچ نديديد.

تسليم محض خداوند

عبارت «وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ» ، با توجّه به اِعرابى كه در نسخه هاى موجود «زيارت جامعه» برايش گذاشته شده ، «تُسَلِّمُون» ، از باب تفعيل ، خوانده مى شود ؛ امّا با عنايت به عبارت هاى بعدى، فعل «تُسْلِمُون» از باب افعال ، روان تر و زيباتر به نظر مى رسد. به هر روى ، مفهوم اين عبارت ، آن است كه : شما ، تنها در برابر خدا ، تسليمِ محض شديد و در برابر فرمان هيچ كس ، سر فرو نياورديد .

خدامحوران در رفتار

عبارت «وَ بِأمْرِهِ تَعْمَلُون» ، يعنى : امامان عليهم السلام ، در ميان مردم مى زيستند و نيازهاى ايشان نيز مانند نيازهاى ساير مردم بود ؛ امّا براى رسيدن به خواسته هايشان ، فرمان خدا را در نظر مى گرفتند و تنها به دستورهاى او عمل مى كردند. بنا بر اين ، مفهوم «وَ بِأمْرِهِ تَعْمَلُون» ، بيانگر خدامحورى اهل بيت عليهم السلام در رفتار است كه ايشان ، در زندگى روزمرّه هم فرمان حق را بر خواسته هاى نفسانى ، مقدّم مى كردند و لحظه اى بر اساسِ فرمان نفسِ خويش ، رفتار نكردند.

ارشاد كنندگان به راه حق

در باره عبارت «وَ إلى سَبيلِهِ تُرشِدُون» ، بايد گفت : معناى اصلى رشد، استوارى در راه و داشتن مقصد صحيح است و آن گاه ، براى «هدايت» ، استعمال مى شود و در برابر «غَىّ» ، به معناى گم راهى به كار مى رود:

«قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ.[۱۲]ره يابى [به راه راست] ، از بيراهه ، [جدا شده و] ، نموده شده است» .

يكى از مشتقّات پُركاربرد اين واژه، «ارشاد» به معناى راه نمايى و هدايت كردن است. در اين عبارت ، به امامان عليهم السلام مى گوييم: «و تنها به راه حق ، هدايت مى كنيد و هر كس از شما راه نمايى بخواهد، بى ترديد، هموارترين راه به سوى حق را به او نشان مى دهيد و او را به سرمنزل مقصود مى رسانيد» .

داوران بر مبناى سخن خدا

مبناى داورى اهل بيت عليهم السلام ، وحى است : «وَ بِقَولِهِ تَحْكُمُونَ» . امامان عليهم السلام ، بارها تأكيد كرده اند كه هيچ سخنى را از جانب خويش نمى گويند و هر آنچه مى گويند ، از جانب حقّ است.[۱۳]در اين عبارت نيز زائر ، خطاب به امام مى گويد : تنها بر مبناى سخن خداوند متعال ، داورى مى كنيد و حكم شما، ترجمانِ سخن پروردگار است .

اكنون ، فلسفه انتخاب اهل بيت عليهم السلام به عنوان معيار ارزشيابى ، مشخّص شد. مهم ترين دليل اين گزينش، «خدامحورى» پيشوايان دينى است. آنان ، در تبليغ و راه نمايى، استدلال ، رفتار ، ارشاد و داورى ، تنها و تنها ، خدا را در نظر مى گرفتند و غير خدا را در انديشه و رفتار خود ، راه نمى دادند. از همين رو ، به عنوان معيار ارزيابى مسلمانان ، انتخاب شده اند و آن كه به اهل بيت عليهم السلام نزديك تر باشد ، بى ترديد ، به خدا نزديك تر است .


[۱]در برخى نسخه ها ، «تُسْلِمون» (از باب افعال) آمده ، به اين معنا كه «سر تسليم ، فرود مى آوريد» .

[۲]«أصل واحد ، و هو أن تميل الشى ء إليك بصوت و كلام يكون منك» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۲ ، ص ۲۷۹) .

[۳]«دلّ ... إبانة الشى ء بإمارة تتعلمها ... و الدليل الإمارة فى الشى ء» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۲ ، ص ۲۵۹) . «الدلالة : ما يتوصل به إلى معرفة الشى ء» (مفردات الفاظ القرآن ، ص ۱۷۱) .

[۴]«الإسلام هو الانقياد لانّه يسلم من الاباء و الامتناع» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۳ ، ص ۹۰) «والتَّسليم ، بذل الرضا بالحكم» (لسان العرب ، ج ۱۲ ، ص ۲۹۵) .

[۵]«العين والميم واللّام ، أصل واحد صحيح و هو عام فى كلّ فعل يفعل» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۴ ، ص ۱۴۵) . «العمل كلّ فعل يكون من الحيوان بقصد» (مفردات الفاظ القرآن ، ص ۳۴۸) .

[۶]«أصل واحد يدلّ على استقامة الطريق» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۲ ، ص ۳۹۸) . «الرشد خلاف الغى ، يستعمل استعمال الهداية» (مفردات الفاظ القرآن ، ص ۱۹۶) .

[۷]«الحكم بالشى ء أن تقضى بأنّه كذا أو ليس بكذا» (مفردات الفاظ القرآن ، ص ۱۲۶) .

[۸]سوره احزاب ، آيه ۴۶ .

[۹]سوره انفال ، آيه ۲۴ .

[۱۰]سوره نحل ، آيه ۱۲۵ .

[۱۱]ر . ك : ص ۲۳۱ .

[۱۲]سوره بقره ، آيه ۲۵۶ .

[۱۳]ر . ك : ص ۸۰ : «حديثى حديث أبى ، و حديث أبى ...» .

  • الی الله تدعون ... (از دقیقه 15) (دانلود)

  • الی الله تدعون ... (از دقیقه 15) (دانلود)