آفریننده شرور

پرسش :

پدیدآورنده مصائب (گرفتاری ها) و شُرور (بدی ها و ناگواری ها) در جهان آفرینش كیست؟
به عبارت روشن تر ، با عنایت به این كه خداوند متعال ، عادل است و به هیچ كس، كمترین ظلمی روا نمی دارد، این پرسش ها مطرح می شوند كه : خالق و تقدیركننده ناكامی ها و مشكلات كیست؟ چرا خدا گروهی را زشت و گروهی را زیبا آفریده است؟ چرا در جهان ، نادانی، ناتوانی، ناداری ، محرومیت، تبعیض، ستم، ستمگر، و عوامل گم راهی وجود دارند؟ پدیدآورنده سیل، توفان، زلزله، بیماری و مرگ كیست؟ آیا وضعیت مناسب جهان ، این نیست كه در آن ، بدی ها و ناكامی ها نباشند و به جای آنها ، خوشی ها و شادمانی ها قرار گیرند؟ و آیا ـ بویژه با تفسیری كه ما از ظلم و عدل داریم ـ این شُرور ، ظلم محسوب نمی شوند؟



پاسخ :

 پیدایش «ثَنَویه»

شبهه شُرور ، موجب شده است كه گروهی به نام «ثَنَویه» ، به وجود دو آفریدگار ، قائل شوند : یكی خالق نیكی ها و دیگری خالق شُرور . طایفه ای از آنان ، نور را خالق نیكی ، و ظلمت را خالق شر دانسته اند و طایفه ای معتقد شده اند كه یزدان ، خالق خیر است و اهریمن ، خالق شر . [۱]

 شُرور و انكار آفریدگار

برخی وجود شرور و ناكامی ها را دلیل فاقد شعور بودنِ هستی و انكار آفریدگار می دانند .

 پاسخ اجمالی به شبهه شُرور

آنچه به طور اجمالی در پاسخ شبهه شرور می توان گفت ، این است كه :

 اوّلاً : ملاك تشخیص خیر و شر ، درك ابتدایی و سطحی عقل نیست ؛ چرا كه ممكن است چیزی به ظاهر ، شر ، ولی در واقع ، خیر باشد . عكس این مطلب نیز درست است . بنا بر این ، بسیاری از چیزهایی كه انسان ، آنها را شر می پندارد و آنها را با عدالت و حكمت الهی ناسازگار می بیند، در واقع ، عین عدالت و حكمت اند .

 ثانیا : شر، مخلوق و تقدیرشده خداوند متعال است ؛ ولی منسوب به او نیست ؛ چرا كه اراده انسان در پدید آمدن آن ، نقش دارد و بر اساس سنّت غیر قابل تغییر آفرینش، پیشگیری از شُرور ، تنها با پیشگیری از عوامل آنها امكان پذیر است . [۲]

 ثالثا : آفرینش شر و تقدیرشدنِ آن ، استقلالی نیست ؛ بلكه به تَبَع خیر است . بنا بر این ، منافاتی با عدالت و حكمت ندارد.

 این ، پاسخ اجمالی قرآن و احادیث اسلامی و به تعبیری پاسخ خود خداوند متعال به «شبهه شرور» و منافات نداشتنِ آن با عدالت و حكمت اوست.

 پاسخ تفصیلی به شبهه شُرور

برای پاسخ دادن به شبهه شرور ، چند مسئله باید مورد بررسی قرار بگیرند :

 یك . معنای «خیر» و «شر»

خیر و شر ، گاهی به معنای لذّت و درد ، مورد لحاظ قرار می گیرند. این معنا ، معنایی سطحی و ابتدایی است ؛ چرا كه ممكن است انسان از چیزی لذّت ببرد ؛ امّا آن چیز برای انسان ، زیانبار باشد و موجب بدبختی او شود .

 خیر ، در معنای درست، عبارت است از : چیزی كه برای انسان ، سودمند باشد و سعادت او را به دنبال بیاورد . شر نیز در معنای درست ، عبارت است از : چیزی كه برای انسان ، زیانبار باشد و موجب بدبختی او گردد.

 دو . ملاك تشخیص خیر و شر

نكته مهم در تعریف خیر و شر ، این است كه : از كجا می توان فهمید كه چیزی حقیقتا برای انسان ، سودمند است یا زیانبار؟ به عبارت دیگر ، ملاك تشخیص خیر و شر و سود و زیان چیست؟

 آیا ملاك تشخیص خیر و شر و سود و زیان ، همان درك ابتدایی و سطحی عقل است و یا دركی است كه عقل ، پس از تأمّل و احاطه یافتن بر تمام ابعاد موضوع ، پیدا می كند؟

 بی شك ، عقل تا زمانی كه تمام ابعاد یك موضوعْ روشن نباشد، نمی تواند درباره سودمند و یا زیانبار بودن آن ، داوری كند . داوری سطحی عقل درباره موضوعی كه تمام ابعادش روشن نیست ، از نظر علمی ، فاقد اعتبار است ؛ زیرا چه بسا چیزهایی هستند كه در نظر ابتدایی ، سودمند جلوه می كنند ؛ ولی با تأمّل ، معلوم می شود كه در واقع برای انسان زیانبارند و نیز چه بسا چیزهایی كه در دید ابتدایی، زیانبار جلوه می كنند ؛ ولی با تأمّل و بررسی آثار آنها ، سودمند بودنشان مشخّص می گردد.

 سه . خیر و شر در جهان بینی اسلامی

در جهان بینی اسلامی ، خیر، سودی است كه برای زندگی همیشگی انسان ، زیانبار نباشد و شر، زیانی است كه برای زندگی همیشگی انسان ، سودمند باشد . امام علی علیه السلام می فرماید :

  ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ ، وما خَیرٌ بِخَیرٍ بَعدَهُ النّارُ وكُلُّ نَعیمٍ دونَ الجَنَّةِ مَحقورٌ ، وكُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافِیةٌ . [۳] شرّی كه پس از آن ، بهشت باشد ، شر نیست . خیری كه پس از آن ، آتش باشد ، خیر نیست . هر نعمتی غیر از بهشت ، كوچك است و هر بلایی جز آتش ، عافیت .

 و در احادیثی دیگر می فرماید :

  لا تَعُدَّنَّ خَیرا ما أدرَكتَ بِهِ شَرّا. [۴] خیری را كه با آن ، شر عایدت می شود ، خیر نشمار .  لا تَعُدَّنَّ شَرّا ما أدرَكتَ بِهِ خَیرا . [۵] شری را كه با آن ، خیر به دست می آوری ، شر نشمار .  بر اساس این جهان بینی، قرآن كریم ، مكرّر یادآور می شود كه درك ابتدایی و سطحی عقل، ملاك تشخیص خیر و شر نیست :

  «كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَی أَن تَكْرَهُواْ شَیـئاً وَهُوَ خَیرٌ لَّكُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّواْ شَیـئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ . [۶] بر شما كارزارْ واجب شده است ، در حالی كه برای شما ناگوار است . و بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است ، و بسا چیزی را دوست می دارید و آن برای شما بد است ، و خدا می داند و شما نمی دانید»  .

 نیز می فرماید :

  «وَلَـلـءِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْمُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَیرٌ مِّمَّا یجْمَعُونَ . [۷] و اگر در راه خدا كشته شوید یا بمیرید ، قطعا آمرزش خدا و رحمت او از [ همه ] آنچه [ كافران ]جمع می كنند ، بهتر است»  .

 در این آیات، جنگیدن در راه خدا و كشته شدن در این راه، «خیر» معرّفی شده اند ، در حالی كه در نظر ابتدایی عقل ، شر محسوب می شوند . همچنین در آیه نخست ، به یك اصل كلّی عقلی اشاره شده است كه : درك ابتدایی عقل ، نمی تواند ملاك تشخیص خیر و شر و سودمند یا زیانبار بودن چیزی باشد . از همین روست كه كشته شدن در راه خدا ـ كه در نظر ابتدایی عقل ، شر محسوب می شود ـ ، با عنایت به پیامدهای آن ، در واقع ، نه تنها شر نیست ، بلكه خیر محض است .

 به عكس، ثروت فراوان از نظر قرآن كریم ، برای رفاه زدگان و استثمارگران ، شر و مایه بدبختی است، در صورتی كه از نظر مردم كوتاه فكر و درك ابتدایی عقل ، مایه خوش بختی است و خیر محسوب می گردد:

  «وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ یبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَـلـهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ . [۸] و كسانی كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده ، بخل می ورزند ، هرگز تصوّر نكنند كه آن (بخل ورزی) برای آنان خوب است ؛ بلكه برایشان بد است»  .

 نیز بر پایه این جهان بینی، قرآن كریم ، زندگی كافران و برخورداری آنان از امكانات و نعمت های مادّی دنیا را نه تنها به سود آنها نمی داند ، بلكه برای آنها زیانبار می داند :

  «فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَ لُهُمْ وَلآَ أَوْلَـدُهُمْ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَـفِرُونَ . [۹] اموال و فرزندان آنان ، تو را به شگفت نیاورد . جز این نیست كه خدا می خواهد آنان را در زندگی دنیا به وسیله اینها عذاب كند و جانشان در حال كفر ، بیرون رود »  .

 همچنین تأكید می كند كه مهلت دادن به كافران و طولانی شدن عمرشان ، به سود آنها نیست:

  «وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ . [۱۰] و البتّه نباید كسانی كه كافر شده اند ، تصوّر كنند این كه به ایشان مهلت می دهیم ، برای آنان نیكوست . ما فقط به آنان مهلت می دهیم تا بر گناه [ خود ]بیفزایند و [ آن گاه ]عذابی خفّت آور خواهند داشت»  .

 بنا بر این ، خیر یا شر بودن چیزهایی كه به ظاهر ، خوب و مایه خوش بختی ، یا بد و مصیبتْ تلقّی می شوند ، بستگی به نوع جهتگیری انسان در برابر آنها دارد . ناكامی ها و ناگواری ها ، در صورتی واقعا شرّند كه موجب رشد و تكامل انسان نباشند و كام روایی ها در صورتی واقعا خیرند كه موجب انحطاط و بدبختی انسان نشوند . بر این اساس ، انسان می تواند با انتخاب صحیح، چیزهای به ظاهر بد را تبدیل به خیر نماید و با انتخاب نادرست ، چیزهای به ظاهر خوب را به شر تبدیل كند .

 چهار . تفاوت عقیده امامیه و اَشاعره

ممكن است كسی بگوید : بر اساس آنچه در تبیین ملاك خیر و شر گذشت، عقل به خاطر احاطه نداشتن بر تمام مصالح و مفاسد ، در بسیاری از موارد نمی تواند درباره خیر یا شر بودنِ چیزها داوری كند . آیا این ، همان سخن اشاعره نیست كه می گویند : «عقل ، توان تشخیص خیر و شر را ندارد»؟

 پاسخ ، این است كه : از نظر اشاعره، حُسن و قُبح اشیا ، ذاتی نیست ؛ بلكه اعتباری (قراردادی) است . آنها بر این باورند كه تنها خداست كه می تواند چیزی را خیر و یا شر قرار دهد و عقل ، حقّ داوری درباره خوب و بد را ندارد. از این رو ، اگر خداوند ، كاری را انجام دهد كه به تشخیص عقل، صد در صد قبیح و خلاف عدل است، چون خدا آن را انجام داده ، باید معتقد شد كه آن كار ، زیبا و عین عدالت است.

 این ، در حالی است كه از نظر امامیه و نیز معتزله ، حسن و قبح اشیا ، ذاتی و افعال خداوند بر اساس مصالح و مفاسد واقعی اند و عقل می تواند مصالح و مفاسد و حسن و قبح اشیا را درك كند ، امّا نه در همه موارد ؛ چرا كه عقل به اسرار هستی ، احاطه ندارد :

  «وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَا قَلِیلاً . [۱۱] و به شما از دانش ، جز اندكی داده نشده است»  .

 بنا بر این ، انسان ، بسیاری از چیزهایی را كه در نگاه ابتدایی، شر و زیانبار و بر خلاف عدالت و حكمت می پندارد، اگر احاطه علمی به همه ابعاد و آثار آنها پیدا كند، خواهد دید كه واقعا خیر و سودمندند و عین عدالت و حكمت اند .

 پنج . اقسام خیر و شر

خیر و شر را به دو قسمت می توان تقسیم كرد :

 ۱ . خیر و شرّ مطلق

خیر مطلق، پدیده ای است كه سود محض باشد و برای هیچ چیز و هیچ كس زیانی نداشته باشد. شرّ مطلق نیز آن است كه زیان محض باشد و برای هیچ چیز و هیچ كس ، سودی نداشته باشد.

 ۲ . خیر و شرّ نسبی

كمتر پدیده ای را می توان یافت كه خیر مطلق و یا شرّ مطلق باشد و غالبا پدیده ها تركیبی از خیر و شرّند . از این رو ، پدیده هایی كه سود آنها بر زیانشان غلبه دارد ، «خیر» و پدیده هایی كه زیان آنها بر سودشان غلبه می كند ، «شر» نامیده می شوند .

 بنا بر این ، ممكن است پدیده ای برای یكی ، سودآور و خیر باشد و برای دیگری و یا دیگران ، زیانبار و شر . برای نمونه ، نیش حشرات و چنگال و دندان درندگان ـ كه ابزار دفاع و تغذیه آنها هستند ـ برای خودِ آنها خیرند ؛ ولی برای انسان ها ، شر محسوب می گردند.

 عكس مطلب نیز درست است . ممكن است چیزی برای یكی ، شر و زیانبار ؛ ولی برای دیگری و دیگران ، خیر باشد، مانند باران ؛ چرا كه با ویرانی خانه یا لانه ای، برای صاحب خانه و لانه ، شر است ؛ ولی برای عموم مردم ، خیر است .

 از این رو برای داوری درباره خیر و یا شر بودن هر پدیده ، باید همه ابعاد و آثار آن را ملاحظه نمود .

 شش . خلقت و تقدیر خیر و شر

از دیدگاه قرآن و احادیث ، خیر و شر ، هر دو مخلوق و تقدیرشده خداوند متعال هستند ؛ چرا كه هیچ پدیده ای نیست كه پدیدآورنده ای جز خدا داشته باشد و از دایره تقدیر و تدبیر ، خداوند بیرون باشد . قرآن كریم تصریح می فرماید :

  «وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ یقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ . [۱۲] و اگر [ پیشامد ] خوبی به آنان برسد ، می گویند : «این ، از جانب خداست» و چون صدمه ای به ایشان برسد ، می گویند : «این ، از جانب توست» . بگو : همه[ ی پیشامدهای خوب و بد،] از جانب خدایند»  .

 و نیز می فرماید :

  «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِكُمْ إِلَا فِی كِتَـبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَ لِكَ عَلَی اللَّهِ یسِیرٌ . [۱۳] هیچ مصیبتی ، نه در زمین و نه در نفْس های شما نمی رسد ، مگر پیش از آن كه آن را پدید بیاوریم ، در كتابی هست . این كار بر خدا آسان است»  .

 همچنین در حدیث قدسی آمده است :

  أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا ، خالِقُ الخَیرِ وَالشَّرِّ ، وهُما خَلقانِ مِن خَلقی . [۱۴] من خدایم و معبودی جز من نیست ؛ آفریننده خیر و شر . آن دو ، آفریده هایی از آفریدگان من هستند .

 در این جا چند مطلب ، قابل طرح است :

 ۱ . مقصود از خلقت شر

معروف است كه «شر» در تحلیل نهایی ، گاه به امر عدمی و گاه به امر وجودی ای كه سبب امر عدمی زیانبار می شود ، بازگشت می نماید . بنا بر این ، آفرینش شر نمی تواند به معنای آفرینش عدم باشد ؛ بلكه به معنای ایجاد پدیده ای است كه به امر عدمی زیانبار ، منتهی می گردد ، مانند پدیده های : زلزله، توفان، سیل و میكروب كه موجب مرگ (عدم حیات) و بیماری (عدم سلامت) می گردند .

 ۲ . كدام نوع از شُرور؟

پیش از این، شر را به «شرّ مطلق» و «شرّ نسبی» تقسیم كردیم . نیز گفتیم كه گاهی شرّ چیزی بر خیر آن، غلبه دارد و آن پدیده «شر» محسوب می شود ، و گاهی خیر چیزی بر شرّش غلبه دارد و آن پدیده، «خیر» شمرده می شود ، و گاهی خیر و شرّ پدیده ای برابرند و آن پدیده ، نه خیر محسوب می شود و نه شر . اكنون باید دید كه كدام یك از اقسام شُرور ، مخلوق خداوند متعال اند .

 بی تردید ، خداوند حكیم و دادگر ، پدیده ای را كه شرّ مطلق است ، یا شرّ آن بر خیرش غلبه دارد و یا خیر و شرّ آن برابراند ، نمی آفریند ؛ بلكه آفریده های او یا خیر مطلق اند و یا خیر آنها بیش از شرّشان است . بنا بر این ، تنها قسم اخیر از اقسام شرور را می توان مخلوق خدا دانست .

 ۳ . خلقت خیر پیش از خلقت شر

در شماری از احادیث آمده است كه خداوند متعال ، خیر را پیش از شر آفریده، چنان كه در حدیثی قدسی می خوانیم :

  أنَا اللّهُ الكَریمُ ، خَلَقتُ الخَیرَ قَبلَ الشَّرِّ . [۱۵] من خدای بزرگوارم . خیر را پیش از شر آفریدم .

 این گونه احادیث ، ظاهرا به نكته مهمّی اشاره دارند كه در تبیین آفرینش شُرور ، باید مورد توجّه باشد. آن نكته ، این است كه شر ، آفرینشی مستقل و جدا از خیر ندارد ، بدین معنا كه خداوند متعال چیزی را كه ذاتا شر باشد ، نیافریده است ؛ بلكه آنچه آفریده ، خیر است و شر به تَبَع آفرینشِ خیر پدید می آید .

 برای نمونه ، خداوند متعال زمین را می آفریند . آفرینش زمین ، خیر است ؛ امّا زلزله ـ كه لازمه طبیعت زمین است ـ نیز پدید می آید . یا خداوند متعال ، ابر و باد و باران را كه همگی خیرند ، می آفریند ؛ امّا همین ها گاه موجب توفان و سیل زیانبار می گردند .

 ۴ . نقش اراده انسان در پیدایش شُرور

مهم ترین مسئله در باب شُرور و منافات نداشتن آنها با عدالت و حكمت الهی، نقش انسان در پیدایش آنهاست ، بدین معنا كه هر چند در نظام هستی، هیچ چیز از دایره خلقت و تقدیر الهی خارج نیست ، لیكن بر اساس همان نظام، اراده انسان در پیدایش شُرور و ناكامی هایی كه به او می رسند ، نقش اصلی دارد . قرآن كریم ، با این كه همه خوشی ها و ناخوشی هایی را كه به انسان می رسند ، از جانب خدای متعال می داند، در عین حال ، تصریح می كند كه :

  «مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَیئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ . [۱۶] هر چه از خوبی ها به تو می رسد ، از جانب خداست و آنچه از بدی به تو می رسد ، از خود توست»  .

 به سخن دیگر ، شُرور از یك نگاه ، مخلوق خدایند و از نگاه دیگر ، منسوب به انسان . از این نظر كه همه پدیده ها سرانجام به علّة العلل و مسبِّب الأسبابْ منتهی می شوند، شرور ، مخلوق خدایند ؛ امّا از این نظر كه اراده انسان در پدید آمدن آنها نقش دارد ، شُرور به انسان نسبت داده می شوند و نه خدا، چنان كه امام صادق علیه السلام در مقام نیایش ، به خداوند متعال می فرماید :

  الخَیرُ فی یدَیكَ وَالشَّرُّ لَیسَ إلَیكَ . [۱۷] خیر ، در دستان توست و شر ، منسوب به تو نیست .

 بنا بر این ، شرور ، مخلوق خدا هستند ، نه منسوب به او . [۱۸]

 هفت . حكمت گرفتاری های انسان های آگاه

با عنایت به آنچه در شش مسئله گذشته این پژوهش آمد و با تأمّل در آیات و احادیثی كه به حكمت شُرور و مصیبت ها و ناكامی ها اشاره دارند ، می توان به این جمع بندی رسید كه از دیدگاه قرآن و حدیث ، مصائب (گرفتاری ها) انسان های آگاه ، یا آثار كردار ناشایست آنهاست و یا وسیله ای برای تكامل آنها .

 توضیح این اجمال ، بدین شرح است :

 ۱ . مصیبت های خود كرده

از دیدگاه قرآن كریم ، همه مصیبت های رسیده به آن دسته از افراد آگاهی كه مرتكب گناه می شوند، دستاورد خود آنان و نتیجه گناه آنان است :

  «وَ مَا أَصَـبَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ وَ یعْفُواْ عَن كَثِیرٍ . [۱۹] و هر [ گونه ] مصیبتی به شما برسد ، به سبب دستاورد خود شماست ، و [ خدا ]از بسیاری در می گذرد »  .

 این سخن ، بدین معناست كه مصائب و ناملایماتی كه متوجّه جامعه می شوند (مانند : قحطی ، گرانی ، توفان و زلزله) ، همه به خاطر گناهانی هستند كه مردم مرتكب می شوند ، هر چند كیفر همه گناهان آنان نیستند ؛ چرا كه خداوند متعال ، بسیاری از گناهان را بر اساس حكمت خود ، مورد عفو قرار می دهد، وگرنه جنبنده ای در زمین ، باقی نمی ماند :

  «وَ لَوْ یؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُواْ مَا تَرَكَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَآبَّةٍ . [۲۰] و اگر خدا مردم را به [ سزای ] آنچه انجام داده اند ، مؤاخذه می كرد ، هیچ جنبده ای را بر پشت زمین ، باقی نمی گذاشت »  .

 قرآن با صراحتْ اعلام می كند كه اگر انسان ، مرتكب كارهای ناشایست نشود و در مسیر زندگی ، راه صحیح را انتخاب كند ، بركات الهی از آسمان و زمین، او را فرا خواهند گرفت :

  «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَكَـتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَْرْض وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَـهُم بِمَا كَانُواْ یكْسِبُونَ . [۲۱] و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به پرهیزگاری گراییده بودند ، قطعا بركاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم ؛ ولی تكذیب كردند . پس به [ كیفر ]دستاوردشان ، [ گریبان ] آنان را گرفتیم »  .

 از آن سو ، آن گاه كه انسان از اراده و آزادی خود سوء استفاده كند ، بر اساس سنّت ثابت و تغییرناپذیر آفرینش ، نه تنها خود و جامعه را با مصائب و مشكلات توان فرسا مواجه می سازد ؛ بلكه فساد او ، بركات زمین را از بین می برد و دریا و خشكی را به تباهی می كشد :

  «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ . [۲۲] به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده اند ، فساد در خشكی و دریا نمودار شده است»  .

 اقسام مصیبت های خودكرده

مصیبت ها و ناكامی هایی را كه در اثر كردار ناشایست انسان ، گریبانگیر او می شوند ، می توان به سه دسته تقسیم كرد :

 الف ـ مجازات

از دیدگاه قرآن كریم ، مصائب و ناكامی های افرادی كه هیچ نقطه مثبتی در زندگی ندارند و زندگی آنها سراسر فساد و تباهی است، بخشی از كیفر اعمال آنهاست. این كیفر، اعتباری (قراردادی) نیست ؛ بلكه كیفر تكوینی است و نتیجه طبیعی كردار ناشایست گناهكار است .

 اقوام و ملّت های مختلفی در طول تاریخ ، دچار بلاهای گوناگونی چون زلزله و توفان شده اند كه قرآن ، آنها را نتیجه طبیعی كردار ناشایست آنان می داند .

 در سوره عنكبوت ، پس از نقل سرگذشت قوم نوح و ابراهیم و لوط و بیان مخالفت قوم عاد و ثمود و نیز مقابله قارون و فرعون و هامون با پیامبران الهی و امتناعشان از پذیرش دعوت آنان ، آمده است :

  «فَكُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَیهِ حَاصِبًا وَ مِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیحَةُ وَ مِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِیظْـلِمَهُمْ وَ لَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ یظْـلِمُونَ . [۲۳] و هر یك [ از ایشان ] را به گناهش گرفتار [ عذاب ]كردیم . از آنان كسانی بودند كه بر [ سر ]ایشان بادی همراه با شن فرو فرستادیم ، و از آنان كسانی بودند كه فریاد [ مرگبار ] ، آنان را فرا گرفت ، و برخی از آنان را در زمینْ فرو بردیم ، و بعضی را غرق نمودیم . و [ این ] خدا نبود كه بر آنان ستم كرد ؛ بلكه خودشان بر خود ، ستم می كردند »  .

 این كه برخی مصیبت ها برای مجازات انسان اند ، مسئله مهمّی است كه قرآن كریم ، مكرّر ، آن را بازگو كرده [۲۴] و در احادیث اسلامی ، فراوان مورد تأكید قرار گرفته است، چنان كه از امام رضا علیه السلام روایت شده :

  كُلَّما أَحدَثَ العِبادُ مِنَ الذُّنوبِ ما لَم یكونوا یعمَلونَ ، أحدَثَ اللّهُ لَهُم مِنَ البَلاءِ ما لَم یكونوا یعرِفونَ . [۲۵] هر گاه مردمْ گناهانی را انجام دهند كه پیش تر انجام نداده اند، خداوندْ بلاهایی را برایشان پدید می آورد كه سابقاً آنها را نمی شناخته اند.

 ب ـ تأدیب

حكمت بخشی از مصائب و ناكامی های انسان ، تأدیب و آگاهسازی او از خطر گناه و كجرَوی است . امام علی علیه السلام در این باره می فرماید :

  البَلاءَ لِلظّالِمِ أدَبٌ . [۲۶] بلا برای ستمگر ، تنبیه است .

 قرآن كریم، نقش مشكلات زندگی را در آگاهسازی مردم ، چنین تبیین می فرماید :

  «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ . [۲۷] به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده اند ، فساد در خشكی و دریا نمودار شده است ، تا [ سزای ]بعضی از آنچه را كرده اند ، به آنان بچشاند »  .

 این آیه شریف ، تباهی هایی كه در كره زمین (اعم از خشكی و دریا) پدید می آیند و مشكلات ناشی از آنها را ، معلول كردار ناشایست انسان ها می داند و حكمت آنها را هشدار دادن به جامعه های خطاكار، و آگاهسازی و تأدیب (تربیتِ) مردم ، معرّفی می كند . این معنا در آیات دیگری نیز مورد تأكید قرار گرفته است . [۲۸]

 امام علی علیه السلام درباره نقش تربیتی مشكلات زندگی می فرماید :

  إنَّ اللّهَ یبتَلی عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّیئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ ، وحَبسِ البَرَكاتِ ، وإغلاق خَزائِنِ الخَیراتِ ، لِیتوبَ تائِبٌ ، ویقلِعَ مُقلِعٌ ، ویتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ ، ویزدَجِرَ مُزدَجِرٌ . [۲۹] خداوند ، بندگانش را با اعمال بد ، به كمبود محصول و كاهش بركت ، و بسته شدن خزائن خیر ، مبتلا می كند تا توبه كننده ای ، توبه كند و از بیخ و بن بركننده ای ، [گناهانش] بر كند و پندگیرنده ای پند گیرد و بازداشته شده ای از گناه ، از آن خودداری نماید .

 ج ـ تطهیر

حكمت بخشی دیگر از مصائب و مشكلات زندگی، تطهیر (تَحمیصِ) انسان از گناهان است . كردار ناشایست ، جان انسان را آلوده می كند و آینه روان را تیره می سازد:

  «كَلَا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ یكْسِبُونَ . [۳۰] نه چنین است ؛ بلكه آنچه مرتكب می شدند ، زنگار بر دل هایشان بسته است»  .

 بلاها و گرفتاری های زندگی، یكی از عوامل پاكسازی زنگارها و آلودگی های جان هستند ؛ چرا كه روح انسان در آتش مصائب ، پاك و خالص می شود . از پیامبر خدا در این باره روایت شده است كه :

  ما یصیبُ المُؤمِنَ مِن وَصَبٍ ، ولا نَصَبٍ ، ولا سَقَمٍ ، ولا حَزَنٍ ؛ حَتَّی الهَمِّ یهَمُّهُ ، إلّا كُفِّرَ بِهِ مِن سَیئاتِهِ . [۳۱] به مؤمن ، درد طولانی و رنج و بیماری و اندوهی نمی رسد و حتّی اندیشناك چیزی نمی شود، مگر این كه به خاطر آن، از بدی های او چشم پوشی می شود .  بنا بر این ، مصائب و مشكلات زندگی برای افراد پاكی كه احیانا دچار آلودگی شده اند، نه تنها اعلام كننده خطر و آگاهی بخش اند ، بلكه تیرگی هایی را كه گناهان در روح آنها پدید آورده اند نیز زایل می سازند و بدین سان ، موانع بهره گیری از عبادات، در مسیر كمالات معنوی ، از سر راه آنها برداشته می شوند . امام علی علیه السلام می فرماید :

  الحَمدُ للّهِِ الَّذی جَعَلَ تَمحیصَ ذُنوبِ شیعَتِنا فِی الدُّنیا بِمِحَنِهِم ، لِتَسلَمَ لَهُم [۳۲] طاعاتُهُم ویستَحِقّوا عَلَیها ثَوابَها .[۳۳] ستایش، خدایی را كه تطهیر گناهان شیعیان ما را در دنیا، در محنت های آنان قرار داد تا طاعات و [عبادات ]آنها سالم [و برقرار] بماند و در نتیجه آن [طاعات و عبادات]، شایستگی پاداش بیابند .

 بر این اساس، سختی های زندگی برای اهل ایمان ، از جمله نعمت های بزرگ خداوند محسوب می شوند ، چنان كه از امام صادق علیه السلام روایت شده است :

  للّهِِ فِی السَّرّاءِ نِعمَةُ التَّفَضُّلِ ، وفِی الضَّرّاءِ نِعمَةُ التَّطَهُّرِ . [۳۴] خداوند در آسایش ، نعمت احسان و در سختی ها نعمت پاك شدن دارد.

 ۲ . سختی های سازنده

حكمت بخشی از شُرور و سختی ها و گرفتاری های زندگی، آزمودن انسان و سازندگی اوست . قرآن كریم ، تصریح می كند كه انسان به وسیله «شر» و «خیر» ، آزمایش می شود :

  «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً . [۳۵] و شما را از راه آزمایش به بد و نیك ، می آزماییم»  .

 شر ، شامل انواع سختی ها، بیماری ها و مشكلات زندگی ، و خیر ، شامل انواع نعمت ها و خوشی هاست .

 در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه : امیر مؤمنان ، بیمار شد و جمعی به عیادت رفتند . ایشان در جواب احوالپرسی ، بر خلاف متعارف فرمود : «أصبحت بشرّ» . عیادت كنندگان كه انتظار این گونه پاسخ را از امیر مؤمنان نداشتند ، با تعجّب پرسیدند : «سبحان اللّه ! این ، كلام مثل توست؟» و ایشان در پاسخ فرمود :

  یقولُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالی :  «وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً وَ إِلَینَا تُرْجَعُونَ» [۳۶] ، فَالخَیرُ الصِّحَّةُ وَالغِنی ، وَالشَّرُّ المَرَضُ وَالفَقرُ ابتِلاءً وَاختِبارا . [۳۷] خدای متعال می فرماید:  «و شما را از راه آزمایش به بد و نیك می آزماییم ...»  . خیر ، صحّت و غناست و شر، بیماری و فقر است به خاطر آزمایش و انتخاب .

 آیه ای كه در كلام امیر مؤمنان آمده ، دلیل روشنی است بر این كه حكمت بخشی از مصائب ، «آزمایش» است تا انسان ، در نتیجه شكیبایی و موفّقیت در امتحان ، به كمال برسد . این معنا در آیه ای دیگر ، چنین آمده است :

  «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَی ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَ لِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّـبِرِینَ . [۳۸] و قطعا شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و كاهش در اموال و جان ها و محصولات می آزماییم ، و شكیبایان را مژده بده»  .

 بر این اساس ، شُرور و سختی هایی كه برای آزمون و سازندگی انسان اند ، نه تنها منافاتی با عدالت و حكمت خداوند ندارند ، بلكه عین حكمت اند . امام علی علیه السلام می فرماید :

  أَیها النّاسُ إنَّ اللّهَ قَد أعاذَكُم مِن أَن یجورَ عَلَیكُم ، وَلَم یعِذكُم مِن أَن یبتَلیكُم . [۳۹] هلا ای مردمان! خداوند ، شما را پناه داده كه به شما ستم نكند و پناه نداده كه شما را مبتلا نكند .

 گفتنی است كه آزمایش الهی ، به منظور كشف حقیقت برای خودِ انسان و یا دیگران نیست ؛ بلكه برای این است كه استعدادهای نهفته انسان ، به اراده و اختیار او پرورش یابند ، به گونه ای كه آنچه را در درون دارد ، آشكار كند . امام علی علیه السلام می فرماید :

  أَلا إنَّ تعالی اللّهَ قَد كَشَفَ الخَلقَ كَشفَةً ، لا أَنَّهُ جَهِلَ ما أَخفَوهُ مِن مَصونِ أسرارِهِم وَمَكنونِ ضَمائِرِهِم ، وَلكِن لیبلوَهُم أَیهُم أَحسَنُ عَمَلاً ، فَیكونَ الثَّوابُ جَزاءً وَالعِقابُ بَواءً . [۴۰] هان! بدانید كه خداوند متعال ، [پنهانی های] مردم را آشكار كرد ، نه از سرِ این كه نمی دانست نگاهدارِ چه اسراری هستند یا در درون خود ، چه پنهان كرده اند؛ بلكه برای این كه آنان را بیازماید كه كدامشان از جهت عمل ، بهتر است تا ثواب ، پاداش و عقاب ، تقاص آنان باشد .

 جان انسان، همانند جسم او در سختی ها پرورش می یابد و آب داده و پولادین می گردد . امام علی علیه السلام در پاسخ به پندار كسانی كه تصوّر می كردند زندگی در شرایط سخت و تغذیه ساده ، موجب ضعف و ناتوانی جسمی می گردد ، می فرماید :

  أَلا وَإِنَّ الشَّجَرَةَ البَرِّیةَ أَصلَبُ عودا ، وَالرَّواتِعَ الخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلودا وَالنّابِتاتِ العِذیةَ أَقوی وَقودا وَأَبطَأ خُمودا . [۴۱]بدانید كه درخت بیابانی [كه آب كمتر می خورد، ]چوبش سخت تر ، و درختان سبز ، پوستشان نازك تر است و شعله آتش گیاهان صحرایی، افروخته تر و خاموشی آنها دیرتر است .

 در نظام حكیمانه جهان ، سختی ها و مشكلاتی كه به اهل ایمان می رسند ، به منظور پرورش استعدادهای درونی و تكامل آنهایند . در واقع ، خداوند متعال ، جان دوستان خود را در این جهان ، با بلا تغذیه می نماید و به تعبیر زیبای پیامبر خدا :

  إنَّ اللّهَ لَیغَذّی عَبدَهُ المُؤمِنَ بِالبَلاءِ ، كَما تُغَذِّی الوالِدَةُ وَلَدَها بِاللَّبَنِ . [۴۲] خداوند ، بنده مؤمنش را با بلا تغذیه می كند ، همان گونه كه مادر ، فرزندش را با شیر تغذیه می كند .

 نیز هر كس در بزم الهی مقرّب تر است ، جام بلا بیشترش می دهند ، چنان كه در حدیثی دیگر از پیامبر خدا آمده است :

  ما كَرُمَ عَبدٌ عَلَی اللّهِ إِلّا ازدادَ عَلَیهِ البَلاءَ . [۴۳] هیچ بنده ای در نزد خداوندْ گرامی نشد ، مگر كه [خدا ]بلا را بر او افزون كرد .

 درست به همین دلیل است كه كه رهبران بزرگ الهی ، بیش از دیگران در این جهان ، محنت دیده و بلا كشیده اند . امام صادق علیه السلام در حدیثی می فرماید :

  إنَّ أَشَدَّ النّاسِ بَلاءً الأَنبیاءُ ثُمَّ الَّذینَ یلونَهُم ، ثُمَّ الأَمثَلُ فَالأَمثَلُ . [۴۴] گرفتارترینِ مردم به بلا ، پیامبران و پس از آنها دنباله روانِ آنها و آن گاه ، شریف ترین هایند .

 و در حدیثی دیگر می فرماید :

  إِنَّما یبتَلی اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالی عِبادَهُ عَلی قَدرِ مَنازِلِهِم عِندَهُ . [۴۵] خداوندِ خجسته و والا ، بندگانش را به اندازه جایگاهی كه در نزد او دارند ، گرفتار می كند .

 بنا بر این ، مصائب (گرفتاری های) زندگی ، دو جهت می توانند داشته باشند : گاه برای مجازات و تأدیب و تطهیرند و گاه برای پرورش استعدادها و كمالیابی نفْس ها و البتّه ، محنت های اولیای الهی ، از قسم دوم اند . از این رو ، در جریان برخورد یزید بن معاویه با امام زین العابدین علیه السلام ، هنگامی كه یزید ، آیه :  «وَ مَآ أَصَـبَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ ؛ [۴۶] و هر [ گونه ] مصیبتی به شما برسد ، به سبب دستاورد خودِ شماست»  را قرائت كرد و این چنین ، مصائب واردشده بر اهل بیت امام حسین علیه السلام را مجازات الهی معرّفی نمود ، امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ فرمود :

  لیست هذه الآیة فینا ، إنّ فینا قول اللّه عز و جل :  «مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِكُمْ إِلَا فِی كِتَـبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ»  . [۴۷] این آیه درباره ما نیست . درباره ما این سخن خداوند متعال است كه :

  «هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفْس های شما [به شما] نمی رسد ، مگر پیش از آن كه آن را پدید آوریم ، در كتابی است»  .

 جالب توجّه است كه همه آنچه درباره حكمت مصائب بیان كردیم ، در این حدیث كوتاه پیامبر خدا می توان ملاحظه كرد كه :

  إنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ أدَبٌ ، ولِلمُؤمِنِ امتِحانٌ ، ولِلأَنبِیاءِ دَرَجَةٌ ، ولِلأَولِیاءِ كَرامَةٌ . [۴۸] بلا ، برای ستمگر تنبیه است و برای مؤمن ، امتحان و برای پیامبران ، درجه و برای اولیا ، كرامت .

هشت . عوامل ناكامی های مستضعفان

آنچه تاكنون درباره حكمت شرور و مصائب گفته شد، در خصوص افراد آگاهی است كه پیام خداوند به آنان رسیده و حجّت بر آنان تمام شده است . اكنون باید دید شُرور و ناكامی هایی كه گریبانگیر افراد مستضعف (ناتوان یا ناآگاه) می شوند، چه حكمتی دارند .

 به سخن دیگر، در طول تاریخ ، بسیاری بوده اند و هستند كه به دلایل گوناگون ، پیام خداوند به آنها نرسیده و یا به اقتضای خلقتشان نتوانسته اند مسئولیت پذیر باشند تا با عمل كردن به وظیفه خود ، هدف مورد نظر از آفرینش را برای خود ، رقم بزنند . كودكان بی پناه، عقب مانده های ذهنی و دیوانگان، مصادیق بارز این گونه انسان ها هستند . ناكامی های این گونه افراد ـ كه در اصطلاح ، «مستضعف» نامیده می شوند ـ را چگونه می توان توجیه كرد؟

 پاسخ اجمالی این پرسش ، این است كه :

 اوّلاً ، مسئولیت ناكامی های انسان های مستضعف ـ به استثنای مواردی كه حكمت های خاصّی دارند ـ بر عهده انسان های آگاه است .

 ثانیا ، خداوند ، آسیب هایی را كه به افراد بی گناه وارد می شوند، در آخرت ، جبران خواهد كرد .

 توضیح این اجمال ، به مقدّمه ای كوتاه نیاز دارد و آن ، این است كه : قانون اسباب ـ كه در قرآن ، «سنّت خدا» نامیده می شود ـ ایجاب می كند كه جهان آفرینش بر اساس نظام خاصّ خود ، اداره شود . قرآن كریم ، بارها تأكید نموده كه سنّت خدا ، تغییرناپذیر است . [۴۹]

 این ، بِدان معناست كه مدیریت و كارهای خداوند متعال ، قانونی خاص دارد كه ثابت و تغییرناپذیر است و همانند قوانین اعتباری (قراردادی) ، تغییرپذیر نیست. امام صادق علیه السلام در حدیثی ، این حقیقت را روشن تر بیان می نماید :

  أبی اللّهُ أَن یجرِی الأشیاءَ إلّا بِأسبابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَیءٍ سَبَبا . [۵۰] خداوند ، امور را جز از طریق اسباب ، به پیش نمی برد . پس برای هر چیزی سبب قرار داده است .

 بر اساس قانون اسباب و یا همان سنّت ثابت خداوند در اداره جهان آفرینش ، عوامل مصائب و ناكامی های مستضعفان ، بدین شرح اند :

 ۱ . سوء استفاده از آزادی

در جهانِ اسباب، نتیجه برخورداری انسان از آزادی و اختیار ، این است كه عدّه ای ، از آزادی خود ، سوء استفاده می كنند و به حقوق دیگران تجاوز می نمایند . قرآن درباره سوء استفاده یكی از سران استكبار از آزادی خود ، می فرماید :

  «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا یسْتَضْعِفُ طَـائفَةً مِّنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ یسْتَحْی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ . [۵۱] همانا فرعون در سرزمین [ مصر ] سر بر افراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت ؛ طبقه ای از آنان را زبون می داشت : پسرانشان را سر می برید و زنانشان را [ برای بهره كشی ] زنده بر جای می گذاشت . وی از فسادكاران بود»  .

 بنا بر این ، سوء استفاده انسان های آگاه از آزادی است كه پدید آمدن دو طبقه ظالم و مظلوم، و استثمارگر و استثمارشده را موجب گردیده است، نه خواست آفریدگار هستی، تا عدالت او با آن ، مورد سؤال قرار گیرد و به فرموده امام علی علیه السلام :

  ما جاعَ فَقیرٌ إلّا بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِی . [۵۲] هیچ ناداری ، گرسنه نشد ، مگر به خوش گذرانی ثروتمندی .

 ۲ . آثار تكوینی گناه

در جهان اسباب، كردار ناشایست انسان های آگاه ، به طور طبیعی و تكوینی ، در سرنوشت جامعه مؤثّر است . شخص گنهكار ، نه تنها زندگی خود را تباه می كند ، بلكه جامعه را در سراشیبی انحطاط و سقوط قرار می دهد .

 شخص گنهكار ، همچون انسان نادانی است كه در میان دریا، كشتی را سوراخ می كند . اگر سایر سرنشینیان مانع این عمل خطرناك شوند ، همه نجات می یابند ، وگرنه ، هم سوراخ كننده كشتی و هم جز او ، همه غرق می شوند، چه مقصّر باشند و چه نباشند، بزرگ باشند و یا كوچك . قرآن كریم با صراحت ، اعلام می فرماید :

  «وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَـلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً . [۵۳] و از فتنه ای كه تنها به ستمكاران شما نمی رسد ، بترسید »  .

 بر اساس نظام حكیمانه آفرینش، نتیجه ظلم ، فراگیر است . آتش كه گرفت ، خشك و تر می سوزند. كردار ناشایست انسان ، نه تنها مایه فساد جامعه می شود ، بلكه محیط زیست را نیز تباه می سازد :

  «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ . [۵۴] و به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده اند ، فساد در خشكی و دریا نمودار شده است»  .

 در جهان اسباب، هنگامی كه توده مردم در برابر تجاوز و حق كشی ها سكوت می كنند ، همه آنها و حتّی مستضعفان ، به انواع بلاها ـ كه آثار تكوینی گناه اند ـ دچار می شوند و دعای نیكان نیز برای تغییر سرنوشت جامعه، ثمربخش نخواهد بود ، چنان كه امام علی علیه السلام فرمود :

  لا تَترُكُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهی عَنِ المُنكَرِ ، فَیوَلّی عَلَیكُم شِرارُكُم ، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَكُم . [۵۵] امر به معروف و نهی از منكَر را ترك نكنید، كه مبادا بَدانتان بر شما مسلّط شوند و آن گاه، دعا كنید و دعایتان مستجاب نشود .

 ۳ . رعایت نكردن مسائل بهداشتی

در جهان اسباب، تنها گناه نیست كه در سرنوشت جامعه و از جمله انسان های مستضعف (ناآگاه و ناتوان) ، مؤثّر است ؛ بلكه اشتباه پدران و مادران و رعایت نكردن مسائل بهداشتی به وسیله آنان نیز در پیدایش افراد معلول و عقب مانده ذهنی ، مؤثّر است . [۵۶]

 در این گونه موارد ، مسئولیت ناكامی این گونه افراد ، مستقیما متوجّه انسان های آگاه است و بر خداوند متعال ، ایرادی وارد نیست ؛ چرا كه در این زمینه و برای پیشگیری از پیدایش این گونه افراد، رهنمودهای ارزنده ای از پیشوایان اسلام به مردم ارائه شده است . [۵۷]

 ۴ . حكمت های ناشناخته

افزون بر عواملی كه درباره ناكامی های مستضعفانْ بِدانها اشارت رفت، چه بسا حكمت های نهفته ای وجود دارند كه بر ما مجهول اند و اگر راز آنها گشوده شود ، مشخّص می گردد كه آنچه به وقوع پیوسته ، عین عدل و حكمت است، چنان كه در جریان همراهی موسی علیه السلام با خضر علیه السلام ، هنگامی كه خضر علیه السلام پسر بچّه به ظاهرْ بی گناهی را كُشت ، موسی علیه السلام به شدّت به وی اعتراض كرد كه :

  «أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِیةَ بِغَیرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیـئا نُّكْرًا . [۵۸] آیا شخص بی گناهی را بدون این كه كسی را به قتل رسانده باشد ، كشتی؟ واقعا كارناپسندی مرتكب شدی»  .

 آن گاه خضر علیه السلام برای بیان این كه كارش صحیح و حكیمانه بوده است، می گوید :

  «وَ أَمَّا الْغُلَـمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَینِ فَخَشِینَا أَن یرْهِقَهُمَا طُغْیـنًا وَ كُفْرًا * فَأَرَدْنَا أَن یبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیرًا مِّنْهُ زَكَوةً وَ أَقْرَبَ رُحْمًا . [۵۹] و امّا نوجوان ، پدر و مادرش ، [ هر دو ] مؤمن بودند . پس ترسیدیم [ مبادا ]آن دو را به طغیان و كفر بكشاند . پس خواستیم كه پروردگارشان ، آن دو را به پاك تر و مهربان تر از او عوض دهد»  .

 بنا بر این با توجّه به محدودیت علم انسان درباره راز هستی، با نگاه سطحی نمی توان ناكامی های مستضعفان را بر خلاف عدل و حكمت دانست . این ، در حالی است كه خداوند متعال ، ناكامی های مستضعفان را ـ كه خود ، هیچ نقشی در آنها ندارند ـ در جهان دیگر ، جبران خواهد نمود .

 

[۱] ر . ك : ج ۱ ص ۳۷۹ (تقدير خير و شر) .

[۲] ر . ك : ص ۲۷۱ (بخش سوم / فصل سوم : عوامل شُرور) و ص۳۰۳ (فصل چهارم : موانع شُرور) .

[۳] ر . ك : ص ۲۱۲ ح ۶۴۰۱ .

[۴] ر . ك : ص ۲۱۲ ح ۶۴۰۲ .

[۵] ر . ك : ص ۲۱۲ ح ۶۴۰۳ .

[۶] بقره : آيه ۲۱۶ .

[۷] آل عمران : آيه ۱۵۷ .

[۸] آل عمران : آيه ۱۸۰ .

[۹] توبه : آيه ۵۵ .

[۱۰] آل عمران : آيه ۱۷۸ .

[۱۱] اسراء : آيه ۸۵ .

[۱۲] نساء : آيه ۷۸ .

[۱۳] حديد : آيه ۲۲ . نيز ، ر . ك : تغابن : آيه ۱۱ و دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۸ ص ۷۹ (تقدير خير و شر) .

[۱۴] ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۸ ص ۳۸۲ ح ۶۰۴۶ .

[۱۵] ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۸ ص ۳۸۸ ح ۶۰۵۱ .

[۱۶] نساء : آيه ۷۹ .

[۱۷] ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۸ ص ۳۹۰ ح ۶۰۵۵ .

[۱۸] توضيح بيشتر اين مسئله مهم ، در تبيين حكمت شرور و مصائب خواهد آمد (ر . ك : ص۲۱۹ «حكمت گرفتارى ها») .

[۱۹] شورا : آيه ۳۰ .

[۲۰] فاطر : آيه ۴۵. نيز ، ر.ك : نحل : آيه ۶۱ .

[۲۱] اعراف : آيه ۹۶. نيز ، ر.ك : مائده : آيه ۶۶ .

[۲۲] روم : آيه ۴۱ .

[۲۳] عنكبوت : آيه ۴۰ .

[۲۴] ر. ك : هود : آيه ۱۰۰ـ۱۰۱ ، توبه : آيه ۷۰ ، آل عمران : آيه ۹ ، يونس : آيه ۱۳ ، كهف: آيه ۵۹ ، قصص : آيه ۵۹ ، نحل : آيه ۱۱۲ .

[۲۵] الكافى : ج ۲ ص ۲۷۵ ح ۲۹ ، علل الشرايع : ص ۵۲۲ ح ۷ وفيه «يعلمون» بدل «يعملون» .

[۲۶] ر . ك : ص ۲۱۸ ح ۶۴۱۰ .

[۲۷] روم : آيه ۴۱ .

[۲۸] ر. ك: سجده : آيه ۲۱، اعراف : آيه ۹۴ و ۱۳۰ ، مؤمنون : آيه ۷۶ .

[۲۹] ر . ك : ص ۲۲۲ ح ۶۴۱۵ .

[۳۰] مطفّفين : آيه ۱۴ .

[۳۱] ر . ك : ص ۲۳۶ ح ۶۴۴۰ .

[۳۲] فى بحار الأنوار : «بها» بدل «لهم».

[۳۳] ر . ك : ص ۲۴۲ ح ۶۴۵۲ .

[۳۴] ر . ك : ص ۲۴۲ ح ۶۴۵۳ . براى آشنايى بيشتر با احاديث مربوط به اين موضوع ، ر. ك : ميزان الحكمة : عنوان البلاء «تمحيص البلاء للذنوب» و عنوان الذنب «مكفرات الذنوب» .

[۳۵] انبياء : آيه ۳۵ .

[۳۶] الأنبياء : آيه ۳۵ .

[۳۷] ر . ك : ص ۲۲۰ ح ۶۴۱۳ .

[۳۸] بقره : آيه ۱۵۵ .

[۳۹] ر . ك : نهج البلاغة : خطبه ۱۰۳ .

[۴۰] ر . ك : نهج البلاغة : خطبه ۱۴۴ .

[۴۱] نهج البلاغة : نامه ۴۵ .

[۴۲] ر . ك : ص ۲۶۲ ح ۶۴۸۸ .

[۴۳] بحار الأنوار : ج ۹۶ ص ۲۸ .

[۴۴] الكافى : ج ۲ ص ۲۵۲ .

[۴۵] الأمالى ، مفيد : ص ۲۴ .

[۴۶] شورا : آيه ۳۰ .

[۴۷] حديد : آيه ۲۲ .

[۴۸] ر . ك : ص ۲۱۸ ح ۶۴۱۰ .

[۴۹] ر. ك : احزاب : آيه ۲۳ و ۶۲ ، فتح : آيه ۲۳ ، اسراء : آيه ۷۷ ، فاطر : آيه ۴۳ و ۳۵ .

[۵۰] الكافى : ج ۱ ص ۱۸۳ .

[۵۱] قصص : آيه ۴ .

[۵۲] نهج البلاغة : حكمت ۳۲۸ .

[۵۳] انفال : آيه ۴۵ .

[۵۴] روم : آيه ۴۱ .

[۵۵] ر . ك : ص ۲۶۶ ح ۶۴۹۵ .

[۵۶] ر . ك : دانش نامه احاديث پزشكى .

[۵۷] ر . ك : دانش نامه احاديث پزشكى .

[۵۸] كهف : آيه ۷۴ .

[۵۹] كهف : آيه ۸۰ ـ ۸۱ . 



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت