پرسش ، اين است كه در دعاى مشترك، به هنگام نام آوردن و ياد كردن، خود را مقدّم بداريم ـ آن گونه كه برخی حديث ها به پيامبر اكرم(ص) نسبت مى دهند ـ يا ديگران را آن گونه كه ممكن است از حديث «الجار ثمّ الدار ؛» فهميده شود ؟
دعا كردن[۱]و درخواست از خداوند، امرى نيكوست و در آيات و احاديث فراوانى به آن توصيه شده است .[۲]انسان مى تواند در دعا كردن ، تنها حوائج خود را از خدا بطلبد ،[۳]يا چيزهايى را براى ديگران بخواهد[۴]و يا به گونه مشترك و عمومى دعا كند و حوائج خود و ديگران را از خداوند بطلبد .[۵]پيامبر اكرم(ص) نيز بسيار دعا مى كردند و هميشه و همه جا براى خود و ديگران ، رحمت و مغفرت الهى و بسيارى چيزهاى ديگر را از خداوند رحمان ، طلب مى نمودند .
پرسش ، اين است كه در دعاى مشترك، به هنگام نام آوردن و ياد كردن، خود را مقدّم بداريم ـ آن گونه كه برخی حديث ها به پيامبر اكرم(ص) نسبت مى دهند ـ يا ديگران را آن گونه كه ممكن است از حديث «الجار ثمّ الدار ؛» فهميده شود ؟
پاسخ ، آن است كه در آيات متعدّدى از قرآن ، دعاكننده ابتدا براى خود دعا كرده است ؛ دعاهايى كه بيشتر ، از زبان پيامبران نقل شده اند[۶]ولى منحصر به آنها نيستند و از زبان مؤمنان نيز آمده اند .[۷]در سلام انتهاى نماز نيز اين گونه است كه ابتدا بر خود و سپس بر بندگان صالح خداوند ، سلام و درود مى فرستيم.
از سوى ديگر ، در احاديث شيعه و اهل سنّت نيز منعى براى اين كار مشاهده نمى شود ، هر چند تقديم ديگران ، ياريگر استجابت دعا دانسته شده است .[۸]بر اين پايه، مشاهده مى شود كه پيامبر اكرم(ص) به چند گونه رفتار كرده اند: گاه، تنها براى ديگران دعا نموده[۹]و گاه به هنگام دعاى مشترك و بويژه طلب رحمت و مغفرت، خود را[۱۰]و گاه نيز ديگران را مقدّم داشته اند.[۱۱]
روايت «الجار ثُمّ الدار» نيز با توجّه به سبب ورودش، ناظر به دعاى مشترك نيست تا ترتيب و تقديم دعا براى خود يا ديگران در آن مطرح شده باشد ؛ بلكه ناظر به اهمّيت دعا كردن براى ديگران است. اين روايت ، بيانگر اين واقعه است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام يكسر به ديگران انديشيده و براى ايشان دعا كرده و دعا كردن براى خود را به فرصتى ديگر وا نهاده است. به سخن ديگر، حديث «الجار ثمّ الدار» ، اهمّيت دعا كردن براى ديگران را گوشزد مى كند ، حتّى اگر انسان ، فرصت دعا را براى خود نيابد. اين ، رفتارى والا و اخلاقى است كه در باره بقيّه معصومان عليهم السلام و در رأس آنان، پيامبر اكرم(ص) نيز گزارش شده است . بسيارى از صد و اندى دعاى نقل شده از پيامبر(ص) براى افراد و اقوام خاص[۱۲]و نيز برخى از دعاهاى صحيفه سجّاديه ،[۱۳]نمونه هاى اين رفتار اخلاقى و عبادى اند؛ امّا اين امر موجب نمى شود كه كسى به هنگام يادكرد مشترك از خود و ديگران در دعايش، ملزم به رعايت ترتيب در ذكر خود و ديگران باشد؛ پس اين ترتيب مى تواند به گونه دلخواه و متغيّر صورت گيرد ، بى آن كه حديثى آن را نفى و يا محدود كرده باشد.
بر اين پايه ممكن است با استناد به دو حديث ياد شده و نيز احاديثى مانند حديث زير ، نتيجه بگيريم كه شيوه هميشگى و يا غالب پيامبر(ص) در دعا كردن، تقديم ذكر خود بوده است:
اللّهُمَّ اغفِر لى وَ لاُِمَّتى ، اللّهُمَّ اغفِر لى وَ لاُِمَّتى ، أستَغفِرُ اللّه لى وَ لَكُم .[۱۴]بار خدايا! مرا و امّتم را بيامرز. بار الها! مرا و امّتم را بيامرز . از خداوند براى خودم و شما آمرزش مى طلبم .
اين نتيجه، مشكلى به همراه ندارد؛ امّا با توجّه به نقل كامل تر دو گزارشِ ياد شده در منابع ديگر ،[۱۵]روشن مى شود كه آن دو، در واقع يك حديث اند و موضوع حديث هم در باره پيامبران پيشين است كه هر گاه پيامبر(ص) از آنان ياد مى نمودند، رحمت الهى را ابتدا براى خود و سپس براى آنان طلب مى كردند.
اين، در حالى است كه احاديث ديگرى در دست اند كه نشان مى دهند پيامبر خاتم(ص) گاه به اقتضاى جايگاه سخن، فقط براى پيامبران پيشين دعا كرده اند ، بى آن كه از خود ، ياد كرده باشند ، همان گونه كه در دعا براى موسى عليه السلام[۱۶]و لوط عليه السلام[۱۷]و يا كسان ديگر[۱۸]به چشم مى آيد.
با توجّه به اين احاديث، دو گزارشِ ياد شده را به معناى اغلب و نه عام بودن اين شيوه تفسير مى كنيم. به سخن ديگر، اُبَىّ بن كعب از مشاهده موارد متعدّد، چنين فهميده كه پيامبر(ص) هميشه اين گونه دعا مى كند و گونه هاى ديگر به دليل ندرت و يا دلايل ديگر، از چشم او دور مانده است. بى گمان اگر اُبَىّ بن كعب نيز دعاهاى ديگر پيامبر(ص) را مى ديد، گزارش خود را به صورت جمله عمومى و هميشگى در نمى آورد.
[۱]به قلم فاضل ارجمند ، جناب آقاى عبد الهادى مسعودى .
[۲]«وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ؛ و پروردگارتان فرمود : مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. در حقيقت ، كسانى كه از پرستش من كبر مى ورزند ، به زودى خوار در دوزخ وارد مى شوند » (غافر : آيه ۶۰) . براى ديدن احاديث ، ر . ك : وسائل الشيعة : ج ۷ ص ۲۳ (ابواب الدعاء) و نهج الدعاء : ج ۱ (مقدّمه و ابواب نخستين) .
[۳]مانند دعاى سليمان عليه السلام : «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِى وَهَبْ لِى مُلْكًا لاَّ يَنـبَغِى لِأَحَدٍ مِن بَعْدِى إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ ؛ گفت : پروردگارا ! مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من ، سزاوار نباشد . تويى كه بسيار بخشنده اى » (ص : آيه ۳۵) و دعاى مادر مريم : «إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَ نَ رَبِّ إِنِّى نَذَرْتُ لَكَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّى إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ؛ هنگامى كه زن عمران گفت : پروردگارا ! من براى تو نذر كردم كه آنچه در شكمم است ، آزاد كنم . پس ، از من بپذير . تو شنوا و دانايى» (آل عمران : آيه ۳۵) و دعاى زكريّاى پيامبر عليه السلام : «هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِى مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَآءِ؛ آن جا زكريّا پروردگارش را خواند ، گفت : پروردگارا ! از نزد خود ، به من فرزندى پاكيزه عطا كن . همانا تو شنواى دعايى » (آل عمران : آيه ۳۸) .
[۴]وسائل الشيعة : ج ۷ ص ۱۱۰ ح ۷ ـ ۸ .
[۵]ر . ك : نهج الدعاء : ج ۱ ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹ باب التعميم .
[۶]مانند دعاى موسى عليه السلام : « قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِى وَلأَِخِى وَأَدْخِلْنَا فِى رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ ؛ گفت : پروردگارا ! من و برادرم را بيامرز و ما را در رحمت خويش در آور ، كه تو مهربان ترينِ مهربانانى » (اعراف : آيه ۱۵۱) و دعاى ابراهيم عليه السلام : «رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِيمَ الصَّلَوةِ وَ مِن ذُرِّيَّتِى رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ * رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ ؛ پروردگارا ! مرا بر پا دارنده نماز قرار ده و [نيز] از فرزندان من . پروردگار ما ! دعايم را اجابت فرما * پروردگار ما ! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزى كه حساب بر پا مى شود ، بيامرز» (ابراهيم : آيه ۴۰ ـ ۴۱) و دعاى نوح عليه السلام : « رَّبِّ اغْفِرْ لِى وَ لِوَ لِدَىَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَيْتِىَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَـتِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّــلِمِينَ إِلاَّ تَبَارَا ؛ پروردگارا ! مرا و پدر و مادرم را و كسى را كه با اينان وارد خانه ام مى شود و مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ستمكاران را جز هلاكت ميفزاى » (نوح : آيه ۲۸) .
[۷]« وَ الَّذِينَ جَاءُو مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لاِءِخْوَ نِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالاْءِيمَـنِ وَ لاَ تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ؛ و كسانى كه پس از آنها (مهاجران و انصار) آمدند ، مى گويند : پروردگار ما ! ما و برادران ما را كه در ايمان از ما پيشى گرفتند ، بيامرز و در دل هاى ما نسبت به كسانى كه در اينان بر ما سبقت گرفته اند ، كينه قرار مده . پروردگار ما ! همانا تو رئوف و مهربانى »(حشر : آيه ۱۰) .
[۸]ر . ك : وسائل الشيعة : ج ۷ ص ۱۱۷ باب «استحباب دعاء الإنسان لأربعين من المؤنين قبل دعائه لنفسه» .
[۹]ر . ك : نهج الدعاء : ج ۲ ص ۱۴۴ ـ ۱۶۳ . نيز ، ر . ك : صحيح البخارى : ج ۵ ص ۲۳۳۲ ـ ۲۳۳۳ باب «قول اللّه تعالى : «وَصَلِّ عَلَيْهِمْ» و من خصّ أخاه بالدعاء دون نفسه» .
[۱۰]ر . ك : ص ۴۴۹ (آغاز كردن از خود) .
[۱۱]مانند اين دعا كه در آغاز دعوت و به هنگام هجوم مشركان ، بر زبان آورد : «اللّهُمَّ اهدِ قَومى فَإِنَّهُم لا يَعلَمونَ ، وَانصُرنى عَلَيهِم أن يُجيبونى إلى طاعَتِكَ ؛ بار خدايا ! قوم مرا هدايت فرما ، كه اينان نادان اند ، و مرا بر آنان نصرت بخش تا دعوت مرا به فرمان بردارى از تو ، پاسخ دهند» (الدرّ المنثور : ج ۳ ص ۱۱۷) .
[۱۲]ر . ك : نهج الدعاء : ج ۲ ص ۷۶ باب «من دعا له النبى(ص) » .
[۱۳]مانند : دعا براى فرشتگان ، همسايگان و دوستان ، دعا براى مرزداران و ... .
[۱۴]تفسير القمّى : ج ۱ ص ۲۹۱ ، الاختصاص : ص ۳۴۳ ، بحار الأنوار : ج ۲۱ ص ۲۱۲ ح ۲ ؛ تاريخ دمشق : ج ۵۱ ص ۲۴۱ ح ۱۰۸۷۴ ، كنز العمّال : ج ۱۵ ص ۹۳۰ ح ۴۳۵۹۵ .
[۱۵]براى نمونه ، در سنن أبى داوود (ج ۴ ص ۳۳ ح ۳۹۸۴) به نقل از اُبَىّ بن كعب آمده است : «كان رسول اللّه (ص) إذا دعا بدأ بنفسه و قال : رَحمَةُ اللّه عَلَينا وَ عَلى موسى ، لَو صَبَرَ لَرَأى مِن صاحِبِهِ العَجَبَ ، وَ لكِنَّها قالَ : « قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَىْ ءٍ بَعْدَهَا فَلاَ تُصَـحِبْنِى قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّى [عُذْرًا]» (كهف : آيه ۷۶) ؛ پيامبر خدا(ص) به هنگام دعا ، از خودش شروع مى نمود و مى گفت : رحمت خدا بر ما و بر موسى! اگر شكيبايى مى كرد ، بى گمان از هم سفر خود ، شگفتى ها مى ديد ؛ امّا گفت : «اگر از اين پس ، چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن و از جانب من قطعاً معذور خواهى بود»» . نيز ، ر . ك : مسند ابن حنبل : ج ۸ ص ۲۱ ح ۲۱۱۸۴ و ۲۱۱۸۸ .
[۱۶]عبد اللّه مى گويد : «قَسَمَ النَّبِىُّ(ص) قَسما فَقالَ رَجُلٌ : إنَّ هذِهِ لَقِسمَةٌ ما اُريدَ بِها وَجهُ اللّه ؛ فَأخبَرتُ النَّبِىَّ(ص) فَغَضِبَ حَتّى رَأَيتُ الغَضَبَ فى وَجهِهِ ، وَ قالَ : يَرحَمُ اللّه موسى لَقَد اُوذِىَ بِأَكثَرَ مِن هذا فَصَبَرَ ؛ پيامبر خدا(ص) مالى را تقسيم كرد. مردى گفت : اين تقسيم ، غير خدايى است . من ، ماجرا را به پيامبر(ص) گفتم . ايشان چنان خشمگين شد كه خشم را در چهره ايشان ديدم . فرمود : خداوند ، موسى را رحمت كند كه بيش از اين ، آزار ديد ؛ ولى شكيبايى كرد!» (صحيح البخارى : ج ۵ ص ۲۳۳۳ ح ۵۹۷۷) .
[۱۷]در حديثى ، ابو هريره نقل مى كند كه پيامبر خدا(ص) فرمود : «نَحنَ أحَقُّ بِالشَّكِّ مِن إبراهيمَ إذ قالَ : «رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتَى قَالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَـكِن لِّيَطْمَـئِنَّ قَلْبِى» ؛ وَ يَرحَمُ اللّه لوطا لَقَد كانَ يَأوِى إلى رُكنٍ شَديدٍ ؛ ما از ابراهيم عليه السلام به شك كردن ، سزاوارتريم ، هنگامى كه گفت : «پروردگارم ! به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى؟ فرمود : آيا ايمان ندارى؟ گفت : چرا ؛ امّا مى خواهم دلم آرام گيرد» . خداوند ، لوط را رحمت كند كه به تكيه گاهى استوار پناه مى برد [و به آن تكيه مى كرد]» (صحيح البخارى : ج ۳ ص ۱۲۳۴ ح ۳۱۹۲) .
[۱۸]ر . ك : صحيح البخارى : ج ۵ ص ۲۳۳۲ ـ ۲۳۳۳ باب «قول اللّه تعالى : «وَصَلِّ عَلَيْهِمْ» و من خصّ أخاه بالدعاء دون نفسه» .