غلو در دوستى و دشمنى با امام علی(ع)

پرسش :

مقصود از خطرناك بودن افراط در مِهرورزى به على عليه السلام چيست؟ آيا واقعا شدّت محبّت به على عليه السلام خطرناك است؟ اگر چنين است ، چرا در احاديث اسلامى بر عشق و مهرورزى به آن حضرت ، اين همه تأكيد شده است؟
پرسش ديگر ، اين است كه : در اين احاديث ، افراط در دشمنى با امام عليه السلام نيز خطرناكْ توصيف شده است . آيا مفهوم آن ، اين است كه برخى اقسام دشمنى با امام عليه السلام ، خطرناك نيست؟



پاسخ :

براى پاسخ گفتن به اين پرسش ها ، توجّه به دو مقدّمه ضرورى است :

مقدّمه اوّل، اين كه : «دوستى و دشمنى ، از امور غير اختيارى است» . چنين نيست كه انسان ، هر كس را كه مى خواهد ، بتواند دوست بدارد و بدو عشق بورزد ؛ و هر كس را كه نمى خواهد ، بتواند بدو كين بورزد ؛ بلكه مهر و كين ، تابع مقدّمات ، زمينه ها و اسباب آن دو است . اين زمينه ها و اسباب ، گاه فطرى و طبيعى اند و گاه عارضى .

انسان هاىِ پاك سرشت به خاطر فطرت هاىِ زلال خويش ، پاكى ها و پاكان را دوست مى دارند و از زشتى ها و پليدى ها روى مى گردانند ؛ امّا انسان هاىِ ناپاك ، زشتخو و پليد ، به پليدى ها و ناپاكان گرايش دارند و پاكى و درستى را بر نمى تابند . چنين است كه در احاديث بسيارى ، «مهرِ على عليه السلام » نشانِ حلالزادگى و «كين على عليه السلام » بيانگر حرامزادگى تلقّى شده است .

مقدّمه دوم ، اين كه : «تكليف ، ابتدائا به امور غير اختيارى تعلّق نمى گيرد» . به ديگر سخن ، دوستى و دشمنى ، دستورى نيست و انسان نمى تواند بر اساس دستور ، كسى را دوست بدارد يا به كسى كين بورزد ؛ بلكه اگر مبادىِ دوستى با كسى در دلْ شكل بگيرد ، دوستى تحقّق مى يابد ؛ و اگر مقدّمات و اسباب دشمنى با كسى در دلْ فراهم آيد ، دشمنى شكل مى گيرد ، و گرنه ، نه!

بدين ترتيب ، بايد تأكيد كرد كه تكليف به دوستى و يا دشمنى ، به معناىِ تكليف به مقدّمات و يا تكليف به ترتّب آثار آنها خواهد بود .

نتيجه . از اين دو مقدّمه ، چنين نتيجه مى گيريم كه :

۱ . تكليف به دوستى با امام عليه السلام ، به معناى تكليف به مقدّمات محبّت اوست و نهى از دشمنى با او نيز به معناى نهىِ از ايجاد زمينه هاى دشمنى با آن امام عليه السلام است .

۲ . هشدار به افراط در دوستى و دشمنى با امام عليه السلام ، بر حذر داشتن از تجاوز از مرز حق و عدل در ترتّب آثار دوستى و دشمنى است .

به ديگر سخن ، مبدأ محبّت به على عليه السلام و عشق به آن بزرگوار ، شناخت اوست . على عليه السلام سرچشمه فضايل ، خاستگاه زيبايى ها و تجسّم عينى ارجمندى ها و والايى هاى انسان كامل است و اگر كسى او را به درستى بشناسد ، نمى تواند بدو عشق نورزد . از اين رو مى توان گفت كه تكليف به دوست داشتنِ على عليه السلام ، تكليف به شناخت و معرفت اوست .

نيز نهى از افراط در دوست داشتن على عليه السلام ، به معناىِ جلوگيرى از باورهاى اغراق آميز يا سخنان دور از حق ، و گفتارهاى خارج از حدّ و مرز درباره وى است .

«خطرناك بودن افراط در دوست داشتن على عليه السلام ـ كه در روايات آمده است ـ نيز به همين معناست و هرگز در جهت كاستن از شدّت محبّت به وى نيست ؛ بلكه تأكيد و هشدار براى جلوگيرى از سوءاستفاده از ادّعاى محبّت به امام عليه السلام است تا دوست داشتن على عليه السلام ، زمينه گزافه گويى ها و خُرافه پراكنى ها نشود و ادّعاى دوستى به آن حضرت ، مقدّمه گفتن مطالب غيرواقعى درباره على عليه السلام نشود . آنچه درباره افراط در دشمنى با على عليه السلام آمده (موجب هلاك شدن) نيز چنين است .

بنا بر اين ، روايت ها نمى خواهند بگويند اگر دشمنى با على عليه السلام به افراطْ آميخته نشود ، خطرناك نيست . نه ، هرگز! بلكه مى خواهند تأكيد كنند كه افراط در دشمنى با او ، خطرناك تر است ؛ يعنى ممكن است كسى به خاطر حرامزادگى ، يا به دليلى ديگر و يا به خاطر مقدّماتى كه فراهم آورده است ، نتواند على عليه السلام را دوست بدارد ؛ امّا مى تواند از مرز ، پا بيرون ننهد ، از حق و عدلْ تجاوز نكند ، ناسزا نگويد و به جنگ عليه او قيام نكند .

به ديگر سخن ، آنچه هلاكت را در پى مى آورد ، تنها ناپاكىِ خانوادگى و ساير امور غير اختيارى نيست ؛ بلكه سبب هلاكت ، افراط و گذر از مرزها و ترتّب آثار دشمنى است .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت