بخل در اسلام

پرسش :

اسلام در مورد بخل، چه دیدگاهی دارد؟



پاسخ :

واژه «بُخل» و مشتقّات آن ، در قرآن كريم ، دوازده بار و در هفت آيه ،[۱]به صورت مصدر و فعل ماضى و مضارع ، به كار رفته است . واژه «شُح» و «أشحّة» نيز پنج بار در چهار آيه[۲]آمده است .

افزون بر اين ، در موارد ديگرى ، مانند آيات ۲۹ و ۱۰۰ سوره اِسرا ، آيه ۱۹ سوره معارج ، آيه ۳۵ سوره ق ، آيه ۵۳ سوره نساء ، و آيات ۳۴ و ۳۵ سوره نجم ، بدون به كار بردن واژه «بخل» و «شُح» ، اين صفت ها ، به شدّت نكوهش گرديده است .

در احاديث اسلامى ، واژه هاى «بخل» و «شُح» ، كاربردهاى مختلفى دارند و پيشوايان اسلام ، ره نمودهاى قابل تأمّل ، ارزنده و آموزنده اى در باره صفت «بخل» ، ارائه كرده اند كه در پى ، خواهد آمد . امّا پيش از آن ، به چند نكته در جمع بندى آنها ، اشاره مى شود :

۱ . معناى بخل و شح و نكوهيدگى آنها

از نگاه قرآن و حديث ، «بخل» و «شحّ» ، نكوهيده است و عبارت از منع و اِمساكى است كه عقل ، آن را زشت و نكوهيده مى شمارد . از اين رو ، در روايتى از امام صادق عليه السلام ، ضمن تبيين سپاهيان عقل و جهل ، «بخل» در مقابل «سخاء» ، از سپاهيان جهل (نادانى) ، شمرده شده است :

وَ السَّخاءُ وَ ضِدُّهُ البُخلُ .[۳]

بخشندگى و ضدّ آن ، بخل است .

و در روايتى ديگر از امام عسكرى عليه السلام آمده است :

إنَّ ... لِلاِقتِصادِ مِقدارا فَإِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخلٌ .[۴]

براى ميانه روى ، اندازه اى است كه اگر از آن فزون تر شود ، آن ، بخل است.

اين سخن ، بدين معناست كه امساك در حدّ اعتدال ، عقلاً و شرعا ، نكوهيده نيست و بخل ، شمرده نمى شود .

بر اين اساس ، بخل ، دو نوع ضد دارد : يكى ، ضدّى كه ارزش محسوب مى شود و آن ، انفاق در حدّ اعتدال و مشروع است كه سخا ، جود و كَرَم ، دانسته مى شود و بالاترين مراتب آن ، ايثار است . ديگرى ، انفاقِ خارج از حدّ اعتدال و مشروع است كه اسراف و تبذير ، شمرده مى گردد .

بنا بر اين ، آنچه به شمارى از اخلاق پژوهان نسبت داده شده كه بخل ، ضدّ سخا و جود و كَرَم نيست ؛ بلكه ضدّ اسراف است ،[۵]صحيح به نظر نمى رسد .

و امّا واژه «شُحّ» در روايات ، گاه با بخل ، يكسان دانسته شده ،[۶]و گاه براى مراتب بالاى بخل ، به كار رفته است .[۷]

۲ . مراتب بخل

بخل ، مراتبى دارد كه پايين ترين مراتب آن ، اِمساك در چيزى است كه مورد نيازِ بخيل نيست و براى او سودى ندارد . بالاتر از آن ، بخل نسبت به چيزى است كه در تملّك بخيل نيست ؛ يعنى نه تنها از دادن مال خود به ديگران امتناع مى ورزد ؛ بلكه مايل نيست كه ديگرى نيز به شخص ديگرى ، چيزى ببخشد! و خسيس تر از وى ، كسى است كه نه تنها نسبت به ديگران ، بلكه نسبت به خودش نيز بخل مى ورزد و حرص در انباشتن ثروت ، نمى گذارد كه مالش را حتى براى رفع نيازهاى شخصى خود ، مصرف نمايد .

۳ . گونه هاى بخل

در احاديث اسلامى ، بخل ، به امور اقتصادى اختصاص ندارد ؛ بلكه امورى مانند كتمانِ دانش هايى كه براى مردم مفيدند ، خوددارى از سلام كردن به ديگران و سستى در درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز «بخل» دانسته شده است . اين احاديث ، مؤيّد نظريه كسانى است كه در تعريف بخل گفته اند : بخل ، منع چيزى است كه منع آن ، فايده اى و بذل آن ، زيانى ندارد .[۸]

۴ . بدترين گونه هاى بخل

بخل ، مراتبى دارد كه شدّت و ضعف آن ، مرتبط با شخص بخيل و چيزى است كه امساك مى نمايد . بنا بر اين ، هر چه موقعيت بخيل ، والاتر باشد و امساك نكردن از چيزى كه نسبت به آن بخل مى ورزد ، ضرورتر باشد ، زشتىِ بخل ، افزون تر مى گردد . از اين رو ، در احاديث ، بخل ثروتمندان و كسانى كه داراى موقعيت هاى مهمّ اجتماعى هستند ، زشت تر از ديگران ، شمرده شده است .[۹]همچنين ، بخل در پرداخت حقوق واجب مالى به افراد مستحق ، از قبيح ترين انواع بخل است .[۱۰]

۵ . گستره بخل در اصطلاح شريعت

بسيارى از مفسّران ، براى بخل ، اصطلاحى شرعى قائل شده اند كه محدوده آن ، تنگ تر از معناى لغوى آن است . آنچه در بيان اين اصطلاح و تعيين محدوده آن ، مشهورتر است ، آن كه بخل ، پرداخت نكردن واجبات مالى اى مانند زكات است .[۱۱]

بر اساس اين تعريف ، اگر كسى حقوقى را كه بر وى واجب است ، ادا كند ، بخيل ناميده نمى شود ؛[۱۲]امّا با تأمّل در رواياتى كه در معناى «بخل» و «شُح» ، وارد شده است و مراتب و اقسام بخل اقتصادى و غير اقتصادى و زشت ترين انواع بخل را بيان مى كنند ، همچنين آيات و رواياتى كه در نكوهش بخل ، خاستگاه ، زيان ها و موانع آن آمده ، مى توان گفت كه بخل در متون مورد اشاره ، اصطلاحى شرعى نيست ؛ بلكه به همان معناى لغوى و عرفى اش به كار رفته است ؛ ليكن علماى اسلام ، در مقام تطبيق اين واژه بر مفاهيم و موضوعات شرعى ، بخل را در عناوين احكامى همچون : واجب ، مستحب و غير آن ، قابل تقسيم مى بينند .

۶ . خاستگاه هاى بخل

در متون اسلامى ، گاه جهل به عنوان خاستگاه بخل معرّفى شده ، گاه بيمارى هاى روانى و ناتوانى ، گاه وسوسه ها در القاى پديد آمدن فقر در صورت انفاق ، گاه كفر ، گاه نفاق ، و گاه بدگمانى به وعده هاى الهى .[۱۳]

شايان ذكر اين است كه اين عوامل با هم منافاتى ندارند و همه آنها در كنار هم نيز مى توانند خاستگاه رويش صفت ناپسند بخل و شحّ در انسان باشند . همچنين امورى مانند كفر و نفاق ـ همان طور كه زمينه ساز بخل اند ـ ، مى توانند آثار بخل نيز محسوب شوند .[۱۴]

۷ . پيامدهاى خطرناك بخل

بخل ، يكى از زشت ترين رذايل اخلاقى است كه خطرهاى فراوانى را براى دنيا و آخرت بخيل ، در پى دارد . اين نتايج و پيامدها را مى توان به پنج دسته ، تقسيم كرد :

دسته اوّل : زيان هاى معنوى

نخستين خطر و ضرر بخل براى بخيل ، اين است كه او را دچار فقرِ معنوى مى نمايد . در واقع ، بخيل در موازات بخل مادّى نسبت به ديگران ، از نظر معنوى نسبت به خود نيز بخل مى ورزد . لذا قرآن كريم ، تصريح مى فرمايد :

«وَ مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ .[۱۵]

و هر كس بخل ورزد ، تنها به زيان خود ، بخل ورزيده است»  .

اين فقر روحى ، سبب مى شود كه بخيل ، هر چه قدر داشته باشد ، باز هم احساس كمبود و نياز و تنگ دستى كند . احساس تنگ دستى نيز تنگ شدن سينه و روح را به دنبال دارد .[۱۶]و بدين سان ، آرامش و آسايش روانى از بخيل ، سلب مى گردد و گرفتار رذايل اخلاقى ديگرى مانند : بى شرمى و ناجوانْ مردى هم مى شود . چنين شخصى ، آرزو مى كند تا همه مردم در فقر و تنگ دستى به سر ببرند .[۱۷]

دسته دوم : خطرهاى اجتماعى و فرهنگى

نكات مهمّى كه در زمينه خطرهاى اجتماعى بخل در روايات آمده ، عبارت است از : نفرت عمومى از بخيل ، نداشتن دوست واقعى ، بى آبرويى ، بُريدن دوستان شخص و حتّى اعضاى خانواده اش از او .[۱۸]

افزون بر زيان هاى اجتماعى بخل ، براى شخص بخيل ، اين رذيله يكى از عوامل بروز فساد فرهنگى در نيازمندان جامعه نيز هست .[۱۹]

از سوى ديگر ، از آن جا كه طبيعت آزمندى در نهاد بشر نهفته شده ، عموم مردم با ديدن ثروت انبوه افراد بخيل ، به اين خصلت ، رو مى آورند و در زندگى اجتماعى ، از آنها پيروى مى كنند . از اين رو ، افراد بخيل ، عملاً الگو و امر كننده به بخل نيز هستند و بدين سان ، فرهنگ بخل ، در جامعه توسعه مى يابد و پايه هاى دين و دنياى مردم ، سست مى گردد .

دسته سوم : خطرهاى دينى

خطرهاى دينى بخل ، عبارت است از : سلبِ توفيق از بخيل در انجام دادن كارهاى خير ، هزينه كردن آنچه در راه خير بايد مصرف مى كرده ، در كارهاى زيانبار و گناه ، از بين رفتن پاداش كارهاى نيك ، زوال ايمان ، خشم الهى ، دورى از خدا ، گسستگى رابطه بخيل با ولايت و محبّت آفريدگار جهان و در نهايت ، هلاكت معنوى .[۲۰]

دسته چهارم : خطرهاى اقتصادى

افزون بر خطرهاى روانى ، اجتماعى و دينى ، از نظر اقتصادى نيز بخل براى بخيل ، زيانبار و خطرناك است ؛ زيرا اين رذيله سبب مى شود كه انسان نتواند از مال خود ، بهره مند شود ؛ بلكه زحمت تهيّه و نگهدارى ثروت با اوست و استفاده از آن براى ديگران ، افزون بر آن بخل ، بركت مال او را از بين مى برد و از اعتماد و رغبت ديگران در تعامل اقتصادى با او مى كاهد و گاه موجب مى شود كه نعمت الهى به ديگرى منتقل شود و گاه به تلف شدن آن مى انجامد .[۲۱]

دسته پنجم : خطرهاى اُخروى

بالاترين خطرهايى كه بخيل را تهديد مى كند : محروميت از بهشت ، و گرفتار شدن به آتش دوزخ در جهان پس از مرگ و در روز قيامت است .

با عنايت به همه آثار و پيامدهاى خطرناك رذيله بُخل ، در متون اسلامى ، از اين صفت به عنوان بدترين بيمارى اخلاقى ،[۲۲]ياد شده و در روايتى از امام على عليه السلام ، جامع همه زشتى ها و ريشه همه بدى ها دانسته شده است :

البُخلُ جامِعٌ لِمَساوِىِ العُيوبِ وَ هُوَ زِمامٌ يُقادُ بِهِ إلى كُلِّ سوءٍ .[۲۳]

بخل، گِرد آورنده خوهاى زشت است . آن ، مهارى است كه با آن ، [شخص] به سوى هر بدى اى كشانده مى شود.

و بدين سان ، انواع گناهان و رذايل اخلاقى و شرور ، مانند : نفاق ، قطع پيوند خانوادگى ، دروغ ، ظلم ، ريختن خون بى گناهان ، حلال شمردن محرّمات الهى و ناجوان مردى، در روايات اسلامى ، از آثار اين صفت ناپسند ، شمرده شده است.[۲۴]

۸ . مانع بخل

اصلى ترين مانع بخل ، ايمان به خدا و روز جزاست . اگر كسى حقيقتا خدا را باور كرده و معتقد باشد كه پاداش آنچه را در راه او انفاق مى كند ، به بهترين نحو دريافت مى كند ، مال دوستى ، او را به بخل ، وادار نمى نمايد . لذا در حديثى نبوى ، در تبيين صفات مؤمن ، مى خوانيم :

وَ لا يَغلِبُهُ الشُّحُّ عَن مَعروفٍ يُريدُهُ .[۲۵]

و بخل ورزيدن از احسانى كه اراده كرده تا آن را انجام دهد ، بر او چيره نمى آيد.

كمترين نقش ايمان در پيشگيرى از بخل ، اين است كه شخص مؤمن ، نمى تواند نسبت به پرداخت حقوق واجب خود ، بى تفاوت باشد :

لا يَجتَمِعُ الشُّحُّ وَ الإِيمانُ فى جَوفِ رَجُلٍ مُسلِمٍ .[۲۶]

بخل و ايمان ، در درون مرد مسلمان ، با هم گِرد نمى آيند .

و در بالاترين مراتب ايمان ، نه تنها رذيله بخل از انسان ، زائل مى گردد ؛ بلكه به بالاترين مراتب سخاوت ـ كه ايثار است ـ ، دست مى يابد :

«وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الْاءِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُواْ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ .[۲۷]

و [ نيز ]كسانى كه قبل از [ مهاجران ]در [ مدينه ]جاى گرفته و ايمان آورده اند؛ هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمى يابند؛ و هر چند در خودشان احتياجى [ مبرم ]باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مى دارند»  .

كرامت و بزرگوارى نفس نيز در پيشگيرى از صفت بخل ، نقشى اساسى دارد . ممكن است كسى مؤمن نباشد ، ولى سيادت و شرافتِ ذاتى ، او را به سخاوت و گشاده دستى وا دارد ، چنان كه در حديثى نبوى آمده است :

إنَّ السَّيِّدَ لا يَكونُ بَخيلاً .[۲۸]

سَرور ( آقا ) ، بخيل نيست .

در كنار تقويت ايمان و كرامت نفس ، دعا و استمداد از خداوند متعال نيز براى پيشگيرى از اين صفت رذيله ، مؤثّر است . لذا در روايات متعدّدى ، از پيشوايان اسلام گزارش شده كه آنان براى مصون ماندن از بخل ، به خداوند منّان ، پناه برده و از او استمداد كرده اند و بدين سان ، اهمّيت دعا و نقش آن را در زندگى ، به پيروان خود ، يادآورى نموده اند .[۲۹]

۹ . بُخل نيكو!

پيش از اين ، اشاره كرديم كه بخل و شُحّ در متون اسلامى ، در معناى لغوى شان به كار رفته اند و لذا اين واژه ها ، نه تنها در مفاهيم ضدّ ارزشى و امساك هايى كه عقل آنها را ناپسند مى داند ، كاربرد دارند ؛ بلكه در مفاهيم ارزشى و اِمساك هايى كه از نظر عقل ، پسنديده اند نيز به كار رفته است ، مانند : بخل در ديندارى ، بخل در رازدارى ، بخل در صرف كردن بيهوده عمر و مال .

گفتنى است كه واژه هاى بخل و شح ، در قرآن كريم ، مفهوم ارزشى ندارند ؛ امّا در حديث ، موارد متعدّدى وجود دارد كه اين واژه ها ، در مفاهيم ارزشى ، استعمال شده اند .


[۱]. آل عمران : آيه ۱۸۰ ، نساء : آيه ۳۷ ، توبه : آيه ۷۶ ، محمّد : آيه ۳۷ و ۳۸ ، حديد : آيه ۲۴ ، ليل : آيه ۸ .

[۲]. نساء : آيه ۱۲۸ ، احزاب : آيه ۱۹ ، حشر : آيه ۹ ، تغابن : آيه ۱۶ .

[۳]. ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۰ .

[۴]. ر . ك : ص ۳۰۸ ح ۲ .

[۵]. ر.ك : دائرة المعارف قرآن كريم : ج ۵ ص ۳۶۹، دانش نامه جهان اسلام : ج ۳ ص ۴۴۲ .

[۶]. ر . ك : ص ۳۱۳ ح ۶ و ص ۳۱۵ ح ۱۶ و ۱۸ و ۲۰ ...

[۷]. ر . ك : ص ۳۱۱ (بخل و تنگ نظرى / فصل يكم / تنگ نظرى ، شديدتر از بخل است) .

[۸]. دائرة المعارف قرآن كريم : ج ۵ ص ۳۶۹ (به نقل از : التعريفات : ص ۶۲) .

[۹]. ر . ك : ص ۳۳۱ (بخل و تنگ نظرى / فصل يكم / بخل ورزيدن بزرگان) .

[۱۰]. ر . ك : ص ۳۲۷ (بخل و تنگ نظرى / فصل يكم / بخل ورزيدن از پرداخت واجبات مالى) .

[۱۱]. دائرة المعارف قرآن كريم : ج ۵ ص ۳۶۸ (به نقل از : التبيان في تفسير القرآن : ج ۵ ص ۲۶۴ و ج ۹ ص ۵۶۶ ، مجمع البيان : ج ۵ ص ۹۲) .

[۱۲]. همان جا (به نقل از الفروق اللّغوية : ص ۲۹۵ ، إحياء العلوم ، ج ۳ ص ۲۵۹) .

[۱۳]. ر . ك : ص ۳۶۵ (ريشه هاى بخل) .

[۱۴]. ر . ك : ص۳۹۵ (پيامدهاى بخل / زيان هاى دينى) .

[۱۵]. محمّد : آيه ۳۸ .

[۱۶]. ر . ك : ص ۳۷۹ (تنگ دلى) و (نداشتن آسايش) .

[۱۷]. ر . ك : ص ۳۸۱ (آرزوى فقر كردن براى مردم) .

[۱۸]. ر . ك : ص۳۸۳ (دشنام دادن مردم) و ص ۳۸۵ (نفرت و دشمنى مردم) و ص۳۸۷ (ننگ و شرمسارى در ميان مردم) و (خوارى در ميان مردم) و ص۳۹۱ (بريدن پيوند خويشاوندى) و ص۳۹۳ (نداشتن دوست) .

[۱۹]. ر . ك : ص۳۸۳ (فاسد شدن تهى دستان) .

[۲۰]. ر . ك : ص۳۹۵ (پيامدهاى بخل / زيان هاى دينى) .

[۲۱]. ر . ك : ص۴۱۳ (بخل و تنگ نظرى / فصل چهارم / پيامدهاى بخل / زيان هاى اقتصادى) .

[۲۲]. ر . ك : ص ۳۳۳ (بخل و تنگ نظرى / فصل دوم / نكوهش بخل) .

[۲۳]. ر . ك : ص۳۴۰ ح ۷۶ .

[۲۴]. ر . ك : ص۴۱۹ (بخل و تنگ نظرى / فصل چهارم / پيامدهاى بخل / زيان هاى اُخروى) .

[۲۵]. ر . ك : ص ۴۳۶ ح ۲۸۶ .

[۲۶]. ر . ك : ص ۴۳۶ ح ۲۸۸ .

[۲۷]. حشر : آيه ۹ .

[۲۸]. ر . ك : ص ۴۴۴ ح ۳۰۹ .

[۲۹]. ر . ك : ص ۴۴۵ (عوامل بازدارنده بخل / يارى خواستن از خدا) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت