روايات فراوانى نشان دهنده آن اند كه پيامبر(ص) از امر خداوند در باره مشورت كردن اطاعت کرده است.
روايات[۱]فراوانى نشان دهنده آن اند كه پيامبر(ص) از امر خداوند در باره مشورت كردن در آيه«وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛[۲]اطاعت كرده است. پيامبر خدا(ص) با آن كه از همگان خردمندتربود، در آن جا كه بايد و نبايدى از سوى خداوند نبود و محدوديتى وجود نداشت، به مشورت مى پرداخت و نظر يارانش را جويا مىشد.
پيامبر خدا(ص) در موارد متعدّدى، نظر مشاورانش را بر رأى خود، مقدّم مى داشت و جلوه اى از احترام به ديگران و اهتمام به شورا و مشورت را در پيش ديد همگان مى نهاد . يك نمونه، مشورت پيامبر اكرم(ص) با يارانش پيش از جنگ اُحُد است كه از مشهورات تاريخى است و مورّخان و سيره نگاران، آن را به تفصيل گزارش كرده اند .[۳]
يشتر اين گزارش ها با يكديگر هماهنگ اند و در اين نكته اتّفاق نظر دارند كه ميان افراد مشورت دهنده به پيامبر اكرم(ص)، اختلاف بوده است.
دستهاى موافق ماندن و دفاع درون شهرى، و دسته اى ديگر، خواهان بيرون رفتن از شهر و استقبال از دشمن بوده اند . برخى از گزارش ها نام بزرگان هر دو دسته را نيز ذكر كرده اند . بيشتر اين گزارش ها، عبد اللّه بن اُبَىّ، ابن سلول، سركرده منافقان مدينه را موافق با رأى پيامبر(ص) در ماندن در مدينه دانسته اند . تنها طبرى و آن هم در يك گزارش از سُدّى، وى را موافق بيرون رفتن از مدينه دانسته است . طبرى، خود به اختلاف سخن سُدّى با ديگران اشاره نموده است .[۴]
گفتنى است كه بازگشت عبد اللّه بن اُبَىّ از ميانه راه و تنها نهادن پيامبر خدا(ص) در جنگ اُحُد، گزارش مشهور را تأييد مى كند؛ امرى كه حاكى از نفاق و تكبّر وى است. بهانه او براى اين امر، مخالفت پيامبر(ص) با رأى او و موافقتش با پيشنهاد دهندگان بيرون رفتن از مدينه بوده است. طبرى، سخن او را چنين گزارش كرده است:
أطاعهم فخرج و عصانى .[۵]
پيامبر، از آنان پيروى كرد و و از مدينه خارج شد و از من سرپيچى نمود.
[۱]به قلم فاضل ارجمند، جناب آقاى عبد الهادى مسعودى .
[۳]ر . ك : تاريخ الطبرى : ج ۲ ص ۵۰۲ و ۵۰۴، السيرة النبويّة، ابن هشام : ج ۳ ص ۶۷، المغازى : ج ۱ ص ۲۰۹، شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد : ج ۱۴ ص ۲۲۲، إمتاع الأسماع : ج ۹ ص ۲۴۸، الطبقات الكبرى : ج۲ ص ۳۸، السيرة النبويّة، ابن كثير : ج ۳ ص ۲۶ .
[۴]ر . ك : تاريخ الطبرى : ج ۲ ص ۵۰۳ . گفتنى است كه گزارش برخى مفسّران مانند ثعلبى و سيوطى، برگرفته از گزارش طبرى است و نقل جديد و متفاوتى نيست (ر . ك : تفسير الثعلبى : ج ۳ ص ۱۳۷، الدرّ المنثور : ج ۲ ص ۳۰۴) .
[۵]تاريخ الطبرى : ج ۲ ص ۵۰۴ .