عدم تعارض بَدا و علم اَزَلى

پرسش :

آیا بدا با علم ازلی خداوند، تعارض ندارد؟



پاسخ :

مهم ترين اشكال منكِران بَدا ، اين است كه بَدا با علم مطلق و ذاتى خدا ، ناسازگار است . قِفارى (از نويسندگان معاصر اهل سنّت و از مُنكِران بَدا) ، در مورد استناد شيعه به آيه :  «يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ؛[۱]خدا ، آنچه را بخواهد ، محو يا اثبات مى كند ؛ و اصل كتاب ، نزد اوست»  ، مى گويد :

اين سخنشان باطل است ؛ چرا كه محو و اثبات ، با دانش و قدرت و اراده خداوند ، انجام مى پذيرد، بى آن كه برايش بَدايى پيدا شود . و چگونه براى خدا ، توهّمِ بَدا شود ، در حالى كه اصل كتاب ، در نزد اوست و علم اَزَلى اش فراگيرى دارد؟ خداوند ، در پايان آيه ، تبيين كرده كه هر چه از محو و اثبات و تغيير ، حاصل مى شود ، به مشيّت خداست و در اُمّ الكتاب ، ثبت است .[۲]

در پاسخ بايد گفت كه مقصود از بَدا ، همين «محو و اثبات ، با دانش و قدرت و اراده خداوند» است و اين سخن شما كه مى گوييد : «محو و اثبات ، با دانش و قدرت و اراده خداوند، انجام مى پذيرد، بى آن كه برايش بَدايى پيدا شود» ، اجتماع نقيضين است ؛ چرا كه معناى آن ، اين است كه «براى خدا ، بَدا حاصل مى شود ، بى آن كه براى او در چيزى ، بَدا پيدا شود» .

فرض سخن قِفارى ، اين است كه نسبت دادن بَدا به خداوند ، به نادانىِ او باز مى گردد ؛ چرا كه او مى گويد : «چگونه براى خدا ، توهّمِ بَدا شود ، در حالى كه اصل كتاب ، در نزد اوست؟» . اين فرض ، نادرست و بر خلاف نصوص احاديث اماميّه است كه پيش تر نقل شدند . احاديث اماميّه ، تصريح دارند كه بَدا ، از علم مكنون و مخزون خداوند ، نشئت مى گيرد و اين علم ، بر همه بَداها حاكم است . امام صادق عليه السلام ، در اين باره مى فرمايد :

إنّ للّهِِ عِلمَينِ : عِلمٌ مَكنونٌ مَخزونٌ لا يَعلَمُهُ إلّا هُوَ ، مِن ذلِكَ يَكونُ البَداءُ ، وَ عِلمٌ عَلَّمَهُ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أنبِياءَهُ فَنَحنُ نَعلَمُهُ .[۳]خداوند ، دو گونه علم دارد : علم مكتوم و اندوخته كه جز خود او ، كسى از آن اطّلاعى ندارد ، و بَدا ، از اين علم خداست ؛ و علمى كه به فرشتگان و فرستادگان و پيامبرانش آموخته است و ما هم آن را مى دانيم .

در حديثى ديگر از امام صادق عليه السلام ، آمده است :

كُلُّ أمرٍ يُريدُهُ اللّهُ فَهُوَ فى عِلمِهِ قَبلَ أن يَصنَعَهُ ، وَ لَيسَ شَى ءٌ يَبدو لَهُ إلّا وَ قَد كانَ فى عِلمِهِ ، إنَّ اللّهَ لا يَبدو لَهُ مِن جَهلٍ .[۴]هر چه را كه خداوند بخواهد ، قبل از آن كه آن را بسازد ، در علم او هست . و براى خدا در هيچ چيزى بَدا پيدا نمى شود ، مگر اين كه در علم او هست . بَداى خدا ، ناشى از جهل نيست .

دهلوى ، يكى از معانى بَدا را بَدا در علم مى داند و آن را «بَدا در اخبار» مى نامد . او مى گويد :

از مجموع روايات ، به دست مى آيد كه بَدا ، سه معنا دارد : بدا در علم ، آشكار شدن چيزى است بر خلاف آنچه مى دانسته است... .[۵]

او و ديگر علماى اهل سنّت ، خيال مى كنند كه وقتى سخن از «بَدا در اخبار» يا «بَدا در علم» پيش مى آيد ، مقصود ، بَدا در علم ذاتى و اَزَلى خداست . اين اشتباه ، از آن جا ناشى مى شود كه آنان ميان علم ذاتى و علم فعلى ، تفاوت نمى گذارند . بايد به آنها گفت كه علم ذاتى و اَزَلى خدا ، مطلق است و همه آنچه را كه در عالمْ رُخ داده و خواهد داد ، شامل مى شود ، از جمله ، بَداها و تغييراتى كه در تقديرات ، رُخ مى دهند . علم فعلى نيز كتابى است كه در آن ، تقديراتْ ثبت مى شوند . عرش ، كُرسى ، اُمّ الكتاب (كتاب اصلى) و كتاب محو و اثبات ، از جمله علم هاى فعلى يا كتاب هاى علمى خداوندند . در برخى از اين كتاب ها (همچون اُمّ الكتاب) ، همه چيز ، حتّى موارد بَدا ، ثبت است ؛ امّا در كتاب محو و اثبات ، تنها بخشى از تقديرات ، ثبت شده اند و بَدا ، در همين كتاب ، رُخ مى دهد .

براى مثال ، در كتاب محو و اثبات ، تقدير شخصى كه فقير است ، ادامه فقر او ثبت شده است ؛ ولى پس از دعاى اين شخص ، خداوند ، تقدير را عوض مى كند و بى نياز شدن شخص را در لوحِ محو و اثبات ، ثبت مى كند . اين ، در حالى است كه هر دو تقدير ، در لوحِ اُمّ الكتاب و به طريق اولى ، در علم ذاتى و اَزَلى خدا ، موجود بوده اند و هيچ تغييرى در علم ذاتى خدا ، رُخ نمى دهد . حكمت اين تغييرات ، در بحث «حكمت بَدا» خواهد آمد .

بنا بر اين ، كسانى كه لازمه «بَدا در علم» را نادانى خدا مى دانند ، ميان علم ذاتى و علم فعلى ، خلط كرده اند و معناى علم فعلى را درك نكرده اند .

اين كه برخى لازمه نسبت دادن بَدا به خداوند را نادانىِ خدا مى دانند ، دليل ديگرى نيز دارد و آن ، قياس خدا به انسان است ؛ همان چيزى كه در مباحث اعتقادى ، بايد به شدّت از آن پرهيز كرد ؛ چرا كه به فرموده امام رضا عليه السلام :

إنَّهُ مَن يَصِفُ رَبَّهُ بِالقِياسِ لا يزالُ الدَّهرَ فِى الإلتِباس .[۶]هر كس پروردگارش را با قياس [به بندگان] توصيف كند ، همواره روزگار ، در اشتباه است .  براى ما انسان ها ، در كارهايى بَدا حاصل مى شود و به رأى جديدى مى رسيم كه غالبا در اثر اطّلاعات جديد و آگاهى بيشتر ماست . مخالفان بَدا ، همين حالت را در مورد خدا نيز جارى مى دانند . قِفارى (از سَلَفيان معاصر) مى گويد :

در القاموس آمده است : «بدا بدواً و بدوّاً ، يعنى : هويدا شد . در كار ، چيزى برايش هويدا شد ؛ يعنى برايش نظرى پيدا شد» . پس بدا در لغت ، دو معنا دارد : يك . آشكار شدن پس از پنهان بودن؛ دو . پيدا شدن نظرى نو . و اين ، مستلزم جهل و به وجود آمدن علم است و هر دو براى خداوند متعال ، محال است .[۷]

چنين تفسيرى از بَدا ، بر اساس قياس خالق به مخلوق است و مورد پذيرش پيروان اهل بيت عليهم السلام نيست . امام صادق عليه السلام مى فرمايد :

مَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ عز و جل يَبدو لَهُ فى شَى ءٍ لَم يَعلَمهُ أمسِ فَابرَؤُوا مِنهُ .[۸]هر كه بگويد براى خداوند عز و جل در باره چيزى بَدا حاصل شده كه آن را ديروز نمى دانسته ، از او بيزارى بجوييد .

همچنين از منصور بن حازِم ، روايت شده كه :

سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام : هَل يَكونُ اليَومَ شَى ءٌ لَم يَكُن فى عِلمِ اللّهِ بِالأَمسِ ؟ قالَ : لا ، مَن قالَ هذا فَأَخزاهُ اللّهُ ، قُلتُ : أرَأَيتَ ما كانَ وَ ما هُوَ كائِنٌ إلى يَومِ القِيامَةِ ، ألَيسَ فى عِلمِ اللّهِ ؟ قالَ : بَلى ، قَبلَ أن يَخلُقَ الخَلقَ .[۹]از امام صادق عليه السلام پرسيدم : آيا امروز ، خداوندْ چيزى را مى داند كه ديروز نمى دانسته است؟ فرمود : «نه . هر كس اين را بگويد ، خداوند ، خوارش كند!» . گفتم : نظرتان اين است كه هر چه تاكنون بوده و هر چه تا قيامت خواهد بود ، در علم خدا هست؟ فرمود : «آرى ؛ پيش از آن كه خَلق را بيافريند» .  بنا بر اين ، به اعتقاد اماميّه ، منشأ بَداى خداوند ، نادانى نيست و اگر كسى به چنين بَدايى ـ كه همان بَداى موجود در ميان انسان هاست ـ معتقد باشد ، با اين اعتقادش علم مطلق خدا را انكار كرده و اعتقادى باطل و بر خلاف ضروريّات عقايد اسلامى دارد ؛ چرا كه در ميان علماى اماميّه ، حتّى يك نفر را نيز نمى توان يافت كه بَداى ناشى از نادانى را به خدا نسبت دهد .


[۱]. رعد : آيه ۳۹ .

[۲]. اُصول مذهب الشيعة : ج ۲ ص ۹۴۹ ـ ۹۵۰ .

[۳]. ر . ك : ص ۱۶۰ ح ۲۴ .

[۴]. ر . ك : ص ۱۶۲ ح ۲۶ .

[۵]. تحفة اثنا عشرية : ص ۲۹۳ .

[۶]. بحار الأنوار : ج ۳ ص ۲۹۷ ح ۲۳ .

[۷]. اُصول مذهب الشيعة : ج ۲ ص ۹۳۸ . نيز ، ر . ك : بين الشيعة و أهل السنة ، وافى : ص ۷۵ ـ ۱۸۶ .

[۸]. بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۱۱ ح ۳۰ .

[۹]. ر . ك : ص ۱۶۰ ح ۲۲ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت