بدعت گذاری

پرسش :

بدعت در لغت، قرآن و حدیث به چه معناست؟



پاسخ :

بدعت ، در لغت

واژه «بدعت» ، مصدر است از ريشه «بدع» ، به معناى نوآورى و پديد آوردن چيزى بدون آن كه از پيش ، وجود داشته باشد و آفرينش يابد و يا يادكردى از آن شده باشد و يا شناختى نسبت به آن ، حاصل شده باشد . خليل بن احمد فراهيدى مى گويد :

البَدعُ : إحداثُ شَى ءٍ لَم يَكُن لَهُ مِن قَبلُ خَلقٌ وَ لا ذِكرٌ وَ لا مَعرِفَةٌ .[۱]

بدع ، پديد آوردن چيزى است كه پيش تر وجود نداشته و نامى از آن نبوده و شناخته نبوده است .

و ابن فارس ، در تبيين ريشه لغوى بدعت ، آورده :

الباءُ وَ الدّالُ وَ العَينُ أصلانِ : أحَدُهُما : اِبتِداءُ الشَّى ءِ وَ صُنعُهُ لا عَن مِثالٍ ، وَ الآخَرُ الاِنقِطاعُ وَ الكَلالُ .[۲]

با و دال و عين (بدع) ، داراى دو اصل است : يكى ، شروع به چيزى و ساختن آن ، بدون داشتن نمونه است ؛ و دوم ، انقطاع و سستى است .

بنا بر اين ، مادّه «بدع» ، از لحاظ لغوى ، به هر نوآورى اى اطلاق مى گردد ، همين طور است واژه «بدعت» ،[۳]خواه مربوط به مسائل دينى باشد و خواه غير دينى .

بدعت ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم ، واژه «بدع» و مشتقّات آن ، چهار بار به كار رفته است : دوبار به صورت «بديع» ،[۴]به معناى مُبدع در مورد خداوند متعال ، و يك بار با واژه «بِدع»[۵]در باره پيامبر صلى الله عليه و آله ، و يك بار با واژه «ابتداع»[۶]در مورد نصارا ، استعمال شده است .

گفتنى است كه در سه مورد نخست ، معناى لغوى بدعت ، مراد است ؛ امّا در مورد چهارم ، يعنى آيه ۲۷ سوره حديد ، دو نظر وجود دارد : يكى اين كه در بدعتِ اصطلاحى و محرَّم ، استعمال شده است ؛[۷]و نظر ديگر اين كه در معناى لغوى بدعت ، به كار رفته است .[۸]

ليكن آيات مختلفى ، بر اين معنا تأكيد دارند كه احكام و قواعد دين ، توقيفى هستند و بايد از سوى خداوند متعال ، مشخّص شوند و هيچ كس حق ندارد آنها را تغيير دهد يا كم و زياد كند ، و هر گونه نوآورى در اصول و يا فروع دين ، ممنوع است .[۹]

احاديثِ در زمينه تبيين و تفسير بدعت را به شش دسته مى توان تقسيم كرد :

دسته اوّل ، احاديثى كه به اصطلاح شرعى كلمه بدعت در هر گونه نوآورى در دين و روشن بودن مفهوم آن نزد متشرّعان ، اشاره دارد .

در اين دسته روايات ـ كه بيشترين احاديث بدعت را شامل مى شوند ـ ، بدعت ، تفسير نشده است ؛ بلكه ضمن تبيين خاستگاه ها ، زيان ها و خطرهاى آن براى جامعه اسلامى ، به شدّت مورد نهى و تحريم قرار گرفته و تأكيد شده كه بر همه ، بويژه بر آگاهان و قدرتمندان جامعه ، واجب است با بدعت هايى كه تحقّق خواهند يافت ، قاطعانه مبارزه كنند .[۱۰]

با تأمّل در اين دسته از روايات ، معلوم مى شود كه مفهوم بدعت ، براى مخاطب آنها روشن بوده و نيازى به توضيح ، نداشته است .

دسته دوم ، رواياتى اند كه نوآورى هاى دينى را بدترينِ امور توصيف كرده و آنها را به بدعت ، تفسير نموده اند ،[۱۱]مانند اين روايت :

شَرُّ الاُمورِ مُحدَثاتُها ، وَ كُلُّ مُحدَثَةٍ بِدعَةٌ وَ كُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ .[۱۲]

بدترين كارها ، نوساخته هاست.[۱۳]هر نوساخته اى ، بدعت است، و هر بدعتى ، گم راهى است .

در اين گونه روايات ، دو نكته قابل توجّه است :

نكته اوّل ، اين كه بدعت ، از لحاظ عقلى ، جايز نيست و وارد كردن آنچه جزو دين نيست ، در دين ، نه تنها عقلاً درست نيست ؛ بلكه «شرّ الاُمور (بدترينِ كارها)» محسوب مى گردد و از اين رو ، تحريم بدعت ، نياز به دليل خاصّى ندارد ؛ زيرا عقل ، پس از قبول مبدأ و معاد و دين ، خود حكم مى كند كه جز خداوند متعال و پيامبرِ او ، كس ديگرى حق ندارد چيزى بر دين بيفزايد يا از آن بكاهد و به خدا ، نسبت دهد .

نكته دوم ، اين كه تفسير نوآورى هاى ممنوع به «بدعت» ، نشان مى دهد كه معناى واژه «بدعت» ، براى مسلمانان صدر اسلام ، به قدرى روشن بوده كه نه تنها نيازى به تفسير و تبيين نداشته است ؛ بلكه واژه معادل لغوى آن ، «مُحْدَث» ، به وسيله آن تعريف مى شده است .

دسته سوم ، تفسير بدعت به نوآورى در دين ، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله است . در روايتى آمده :

السُّنَّةُ ما سَنَّ رَسولُ اللّهِ ، وَ البِدعَةُ ما اُحدِثَ مِن بَعدِهِ .[۱۴]

سنّت ، آن چيزى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وضع كرده باشد ؛ و بدعت ، آن چيزى است كه پس از او پديد آورده شود.

اين روايت ، انواع نوآورى هاى دينى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله را بدعت دانسته و ممنوع ، اعلام كرده است .

دسته چهارم ، تفسير بدعت به نوآورى هايى است كه در جهت مخالف سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله باشد ، چنان كه آمده است :

أمّا السُّنَّةُ فَسُنَّةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَ أمَّا البِدعَةُ فَما خالَفَها .[۱۵]

سنّت ، عبارت از سنّت (راه و روش) پيامبر صلى الله عليه و آله است ؛ و بدعت ، هر چيزى است كه مخالف اين سنّت باشد.

دسته پنجم ، تفسير بدعت به نوآورى هايى كه بر خلاف فرمان خداوند متعال در قرآن كريم و سنّت پيامبرِ او ، و بر پايه رأى و هوس باشد :

وَ أمّا أهلُ البِدعَةِ فَالمُخالِفونَ لِأَمرِ اللّهِ تَعالى وَ لِكِتابِهِ وَ لِرَسولِهِ وَ العامِلونَ بِرَأيِهِم وَ أهوائِهِم وَ إن كَثُروا .[۱۶]

اهل بدعت، كسانى هستند كه با فرمان خداى متعال و با كتاب او و پيامبرش ، مخالفت بورزند و براساس رأى و گرايش خود ، عمل مى كنند ، هر چند شمارشان بسيار باشد.

دسته ششم ، تفسير بدعت به نوآورى هايى كه متّكى به دليل و برهان الهى نباشد :

إنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ : مُتَّبِعٌ شِرعَةً ، وَ مُبتَدِعٌ بِدعَةً لَيسَ مَعَهُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ بُرهانُ سُنَّةٍ وَ لا ضِياءُ حُجَّةٍ .[۱۷]

مردم ، دو دسته اند: پيرو شريعت، و بدعت گذار كه براى او از جانب خداوند ، نه برهانى از سنّت [پيامبر] است ، و نه پرتوى از حجّت [قرآن].

گفتنى است كه احاديثى كه گذشت ، با هم اختلافى ندارند ؛ زيرا بر پايه احاديث دسته اوّل ، نوآورى در دين ، مطلقا ممنوع است و احاديث ديگر ، در واقع ، بيان مصاديق بدعت اند . بر اين اساس ، علّامه مجلسى مى نويسد :

بدعت در شريعت ، چيزهاى پديده آمده در دين ، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله است كه نصّى در باره آن ، وارد نشده و داخل در عمومات ادلّه هم نيست و يا نهى بخصوصى در باره آن وارد شده يا نهى عامّى [كه شامل آن شود] بر آن دلالت دارد . پس بدعت ، شامل احكام برگرفته از عمومات نمى شود ، مانند : ساختن مدارس و همانند آنها كه داخل در عمومات ادلّه پناه دادن به مؤمنان ، جا دادن به آنها و كمك كردن به آنهاست ، يا مانند نگارش پاره اى كتاب هاى علمى و نوشتن تأليفاتى است كه به علوم شريعت مربوط است ، و يا [بافتن] لباس هايى كه در روزگار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نبوده است و يا غذاهايى كه نوپديدند و داخل در عمومات حلّيت اند و نهيى در باره آنها وارد نشده است .[۱۸]

بنا بر اين ، بدعت در لسان شارع ، مفهومى اصطلاحى دارد ، و آن ، عبارت است از افزودن به دين و يا كاستن از آن ، و اين معنا ، عقلاً و شرعا ، مطلقا مذموم و ممنوع است . از اين رو ، تقسيم بدعت به بدعتِ خوب و بد ، چنان كه خليفه دوم ، نماز تَراويح را به «بدعتى خوب» توصيف كرد و پس از وى ، براى توجيه اين اقدام ، بدعت ، به خوب و بد تقسيم شد ،[۱۹]صحيح نيست .

همچنين تقسيم بندى ابن عبد السلام[۲۰]كه بدعت را به احكام خمسه : وجوب ، استحباب ، حرمت ، كراهت و اِباحه تقسيم كرده ، با مفهوم اصطلاحى بدعت ، سازگار نيست . آرى! اين تقسيم ، در مورد معناى لغوى بدعت ، بلا مانع است ، چنان كه شهيد اوّل ، از فقهاى مشهور اماميه نيز احكام خمسه را در مفهوم لغوى بدعت ، جارى دانسته است و در اين باره ، در كتاب القواعد خود مى گويد :

پديد آمده هاى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، چند دسته اند كه به نظر ما به آنها بدعت اطلاق نمى شود ، جز آنهايى كه حرام شده است .

يكم . واجب ، همانند تدوين قرآن و سنّت ، هرگاه بيم فراموش شدن آنها برود ، كه رساندن آنها به نسل هاى آينده ، به دليل اجماع [علما] و دلالت آيه قرآن ،[۲۱]واجب است ؛ و اين تكليف ، انجام نمى شود ، جز به نگهدارى آنها . اين كار در زمان غيبت ، واجب است ؛ امّا در زمان ظهور امام ، واجب نيست ، چون خودِ امام ، حافظ آنهاست و كاستى و خللى به آنها راه پيدا نمى كند .

دوم . حرام ، كه بدعتى است كه ادلّه تحريم ، شامل آنها مى شود و ادلّه آن در شريعت ، آمده است ، مانند : حرمت مقدّم داشتن غير امامان معصوم بر آنها و غصب منصب آنها ، اختصاص دادن اموال عمومى به وسيله حاكمان ستمگر به خود و جلوگيرى كردن از رسيدن آنها به نيازمندان ، جنگ با اهل حق ، تحت فشار قرار دادن و تبعيد آنان ، كُشتن بر اساس گمان ، وا داشتن به بيعت با فاسقان و ايستادگى بر آن ، حرام كردن مخالفت با آن [بيعت] و شستن پا در مسح ، مسح كردن بر روى غير پا ، نوشيدن بسيارى از نوشيدنى ها ، به جماعت خواندن نافله ها ، اذان دوم گفتن در [نماز] جمعه ، حرام كردن عمره تمتّع و مُتعه زنان، شورش بر امام [عادل] ، دادن ارث به خويشان دور ، محروم كردن خويشان نزديك ، جلوگيرى از رسيدن خمس به دست اهلش ، و افطار كردن در غيرِ زمان خود و جز اينها ، از بدعت هاى مشهور است . از جمله بدعت هاى حرام نيز كه ميان مسلمانان مورد اجماع است : چانه زنى[۲۲]و گرفتن مناصب حكومتى با رشوه دادن و يا با ارث بردن براى افراد ناشايست و مانند اينهاست .

سوم . مستحب ، كه آن دسته از نوآورى هايى است كه ادلّه استحباب ، شامل آنها مى شود ، مانند ساختن مدرسه و كاروان سراها . البته حَشَم و امكانات حاكمان به منظور بزرگ نمايى در نظر مردم ، از اين دسته نيست ، مگر براى به رُخ دشمنان كشيدن باشد .

چهارم . مكروه ، كه نوپديدهاى مشمول ادلّه كراهت است ، همانند افزودن به عدد تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام و ساير وظايف دينى و يا كم كردن از آنها ، فرو رفتن در ناز و نعمتِ پوشاك و خوردنى ها ، البته به حدّى كه منجر به اسراف نشود ، و اى بسا كه منجر به حرمت شود ، آن جايى كه باعث ضرر زدن به شخص و عائله اش شود .

پنجم . مباح ، كه نو پديدهايى است كه شمول ادلّه اباحه مى شوند ، مانند اَلَك كردن آرد . در خبر آمده كه نخستين چيزى كه پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، درست شد ، اَلَك بود ؛ زيرا آسايش و رفاه، از مباح هاست . بنا بر اين ، وسيله آن هم مباح است .[۲۳]

ملاحظه متن نوشتار ابن عبد السلام ، نشان مى دهد كه وى ، بدعت را به احكام خمسه تقسيم كرده است ؛ امّا شهيد اوّل ، مفهوم لغوى آن را . لذا انتقاد علّامه مجلسى به شهيد اوّل كه به تبعيّت از ديگران ، بدعت را به احكام خمسه تقسيم كرده ، صحيح نيست[۲۴].[۲۵]


[۱]. ترتيب كتاب العين : ص ۷۲ مادّه «بدع» .

[۲]. معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۲۰۹ مادّه «بدع» .

[۳]. لسان العرب : ج ۸ ص ۶ مادّه «بدع» .

[۴].  «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ؛ نوپديد آورنده آسمان ها و زمين است»  (بقره : آيه ۱۱۷ ، انعام : آيه ۱۰۱) .

[۵].  «قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ ؛ بگو : من ، نوآمده اى از پيامبران نيستم»  (احقاف : آيه ۹) .

[۶].  «وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا ؛ و رهبانيتى (گوشه گيرى اى) كه از پيش خود در آوردند»  (حديد : آيه ۲۷) .

[۷]. ر . ك : تفسير ابن كثير : ج ۴ ص ۳۳۸ ، البدعة ، مفهومها ، حدّها ، آثارها : ص ۱۳ و ۳۳ .

[۸]. ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۹ ص ۱۷۳ .

[۹]. از آن جمله است : نساء : آيه ۵۹ ، حشر : آيه ۷ ، اعراف : آيه ۱۵۶ ، آل عمران : آيه ۳۲ ، احزاب : آيه ۳۶ ، يونس : آيه ۵۹ ، نحل : آيه ۱۱۶ ، مائده : آيه ۴۴ ـ ۴۷ . نيز ، ر . ك : ص ۴۸۱ (بدعت / فصل سوم : بر حذر داشتن خدا از بدعت) .

[۱۰]. ر . ك : فصل سوم تا ششم .

[۱۱]. ر . ك : ص ۴۸۳ (بدعت / فصل سوم / بر حذر داشتن پيامبر صلى الله عليه و آله از بدعت و بدعت گذار) .

[۱۲]. ر . ك : ص ۴۸۲ ح ۱۶ .

[۱۳]. عبارت «مُحدَثات الاُمور» كه در متن عربى حديث آمده ، به چيزهايى مى گويند كه نه در قرآن آمده باشد ، نه در سنّت ، و نه اجماعى بر آن شده باشد ؛ آيين نو و رسم تازه و بى سابقه در دين .

[۱۴]. ر . ك : ص ۴۶۸ ح ۱ .

[۱۵]. ر . ك : ص ۴۶۸ ح ۴ .

[۱۶]. ر . ك : ص ۴۷۰ ح ۵ .

[۱۷]. ر . ك : ص ۴۷۰ ح ۶ .

[۱۸]. بحار الأنوار : ج ۷۱ ص ۲۰۲ .

[۱۹]. ر . ك : فتح البارى ، ابن حجر : ج ۱۳ ص ۲۱۲ .

[۲۰]. ابن عبد السلام در كتابش [القواعد] گفته است : بدعت به انواع واجب و محرَّم و مندوب (مستحب) و مكروه و مباح ، تقسيم مى شود (ر ك : مغنى المحتاج : ج ۴ ص ۴۳۶ ، سبل الهدى و الرشاد : ج ۱ ص ۳۷۰) .

[۲۱]. چه بسا منظور شهيد اوّل ، سخن خداوند در آيه ۱۵۹ سوره بقره باشد كه :  «آنان كه آنچه را كه ما از نشانه ها و هدايت فرو فرستاديم ، كتمان كردند ، پس از آن كه آن را براى مردم بيان كرديم ، خداوند و لعن كنندگان ، آنها را لعن مى كنند»  (بقره : ۱۵۹) .

[۲۲]. رسمى است در داد و ستد كه قيمت را بالا مى گويند و افرادى با چانه زنى و گرفتن به اصطلاح حقّ كارْ چاق كنى ، اندكى از قيمت غير واقعى را كم و جنس را به خريدار ، قالب مى كنند .

[۲۳]. القواعد والفوائد : ج ۲ ص ۱۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۷۱ ص ۲۰۳ ـ ۲۰۴ .

[۲۴]. علّامه مجلسى ، پس از بيان معناى اصطلاحى بدعت مى گويد : با اين بيان ، باطل بودن سخن يكى از علماى شيعه كه در تبعيّت از علماى اهل سنّت گفته است : «بدعت به انواع احكام پنجگانه تقسيم مى شود» ، روشن مى شود (بحار الأنوار : ج ۲ ص ۲۶۴) .

[۲۵]. براى آگاهى بيشتر در باره آراى در زمينه بدعت و مسائل مربوط به آن ، ر . ك : دائرة المعارف بزرگ اسلامى و دانش نامه جهان اسلام ، ذيل واژه «بدعت» .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت