مطالعه کتاب خرید کتاب دانلود کتاب
عنوان کتاب : بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حدیث
محل نشر : قم
ناشر : دارالحدیث
نوبت چاپ : سوم
تاریخ انتشار : 1393
تعداد جلد : 2
تعداد صفحه : 1950
قطع : وزیری
زبان : عربی ـ فارسی
جستجو در Lib.ir

بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حدیث

کتاب بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حدیث، حاصل جمع بندی معارف قرآن و احادیث اسلامی درباره جایگاه ابدی نیکوکاران و سرنوشت حتمی تبهکاران می باشد.

کتاب بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حدیث، حاصل جمع بندی معارف قرآن و احادیث اسلامی درباره جایگاه ابدی نیکوکاران و سرنوشت حتمی تبهکاران می باشد که با نظمی نوین و تحلیل های مورد نیاز، در دو بخش با عنوان های «بهشت» و «دوزخ» ارائه شده است.

مطالب بخش نخست در هفده فصل سامان یافته است: معنای بهشت در قرآن، آفرینش بهشت، نام های بهشت، ویژگی های بهشت، آنچه در بهشت نیست، تشویق به طلبیدن بهشت، عوامل بهشتی شدن، باغ های بهشت، نهال های بهشت، هزینه ساخت بهشت، گنج های بهشت، کلیدهای بهشت، ضمانت شدگان بهشت، موانع ورود به بهشت، نظام بهشت، درجات بهشت و نوید داده شدگان به بهشت.

بخش دوم (دوزخ) دارای سیزده فصل است: نام های دوزخ، آفرینش آتش جهنم، هشدار درباره جهنم، تشویق به یاد کردن از جهنم و پناه بردن از آن به خدا، ویژگی های جهنم، دردهای روحی در آتش، ویژگی های اهل آتش، زندگی اهل آتش، احوال دوزخیان، آنچه به دخول دوزخ می انجامد، موانع رفتن به دوزخ، نظام دوزخ و گروهی از نوید دادگان به آتش.

گزیده ها و ترجمه:

زندگی بهشتیان، محمّد محمّدی ری شهری، قم: دار الحدیث، چاپ اوّل، ۱۳۹۴ ش، پالتویی، ۱۱۱ ص، فارسی؛

زندگی دوزخیان، محمّد محمّدی ری شهری، قم: دار الحدیث، چاپ اوّل، ۱۳۹۴ ش، پالتویی، ۱۱۱ ص، فارسی؛

الجنّة و النّار فی الکتاب و السنّة، محمّد محمّدی ری شهری، قم: دار الحدیث، چاپ اوّل، ۱۳۹۰ش، وزیری، ۹۰۴ ص، عربی.

پيش گفتار

بهشت و دوزخ ، بنيادى ترين مسئله در حوزه معارف مرتبط با جهان شناسى ، انسان شناسى و دين شناسى است .

از نگاه قرآن ، حكمت غايى و هدف نهايى آفرينش انسان و جهان ، بازگشت به خداوند متعال است ، و اگر اين هدف نباشد ، نه تنها آفرينش انسان ، بلكه آفرينش جهان ، باطل و بيهوده است . قرآن ، در تبيين هدفدار بودن خلقت انسان مى فرمايد :

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَـكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ .[۱]

آيا گمان بُرده ايد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم و به سوى ما باز نمى گرديد؟!»

همچنين ، هدفدار بودن خلقت جهان را چنين تبيين مى نمايد :

«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَـطِلاً ذَ لِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَـتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ .[۲]

ما ، آسمان و زمين و ميان آن دو را، پوچ نيافريديم. اين ، گمان كسانى است كه كافر شدند. پس واى بر كسانى كه كافر شدند از آتش جهنّم ! يا [ گمان مى بريد ]ما كسانى را كه ايمان آوردند و كار نيك انجام دادند، همسانِ تباهكاران زمين قرار مى دهيم و يا تقواپيشگان را همانند فاجران قرار مى دهيم ؟!» .

و نيز مى فرمايد :

«أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُواْ السَّيِّئاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ سَوَآءً مَّحْيَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ * وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْـلَمُونَ .[۳]

آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده اند ، پنداشته اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند ، كه زندگى و مرگشان يكسان است ؟! چه بد ، داورى مى كنند! و خدا ، آسمان ها و زمين را به حق آفريده است و تا هر كس به [ موجب] آنچه به دست آورده، پاداش يابد و به آنان ، ستم نخواهد شد» .

با تأمّل در اين آيات و آيات مشابه آنها معلوم مى شود كه مقصود از بازگشت به خداوند متعال ، رستاخيز انسان و حضور وى در صحنه قيامت و ديدن دستاورد كارهاى نيك خويش به صورت درجات بهشت است ، و يا رو به رو شدن با حاصل كارهاى نارواى خود در قالب دَرَكات دوزخ .

بنا بر اين ، همه آنچه در تبيين «حكمت آفرينش» در قرآن و حديث آمده ، مقدّمه اين هدف نهايى است .

به سخن ديگر ، حكمت آفرينش انسان ، اين است كه وى با به كار گيرى انديشه و عقل ، با آفريدگار خود ، آشنا شود و با به كار بستن برنامه هايى كه او از طريق پيامبران خود براى سعادت دنيا و آخرت انسان ، ارائه كرده ، به سوى رحمت مطلق خداوند ، ره سپار گردد و براى هميشه از بهترين زندگى ها برخوردار شود .

البتّه انسان اگر فرمان عقل را ناديده گرفت و به جاى پيروى از آن ، تسليم هوس هاى حيوانى خود شد ، آينه دلش زنگار مى گيرد ، خدا را فراموش مى كند و بدين سان ، از رحمت گسترده او دور مى گردد و بدترين گونه زندگى ابدى را براى خود ، رقم مى زند .

گزارشِ اجمالى كتاب

كتابى كه در برابر شماست ، جمع بندى معارف قرآن و احاديث اسلامى در باره جايگاه ابدى نيكوكاران و سرنوشت حتمى تبهكاران ، با نظمى نوين و تحليل هاى مورد نياز است كه در دو بخش ، ارائه مى شود :

بخش يكم ، در باره بهشت و جايگاه ابدى نيكوكاران و مباحث مربوط به آن است .

در فصل نخست اين بخش ، كاربردهاى كلمه «جنّت» در قرآن و حديث ، ارائه مى شود و در فصل هاى بعدى ، جنّتِ موعود در عالم آخرت ، بررسى مى گردد .

در فصل دوم ، پس از گزارش احاديث مربوط به آفرينش بهشت و دوزخ ، آراى مختلف در اين باره ، نقد و بررسى مى شوند .

در فصل سوم ، به مشهورترين نام ها و اوصافى اشاره شده كه در قرآن و احاديث ، براى بهشت موعود ، به كار رفته اند و ساير موارد (مانند : «غرفه» و «روضه») ، ضمن مباحث بعدى مطرح مى گردند .

جاذبه هاى مادّى و معنوى بهشت ، موضوع فصل چهارم است . در اين فصل ، جاذبه هاى ديدارى ، خوردنى هاى لذيذ ، آشاميدنى هاى گوارا ، آوازهاى خوش ، همسرانِ زيبا ، خدمتكارانِ مرواريدگون و مَركب هاى راهوار بهشت ، به تفصيل ، گزارش شده اند و افزون بر اين ، تأكيد گرديده كه در بهشت ، هر چه دل بخواهد و ديده از آن لذّت بَرَد ، وجود دارد ؛ امّا بالاترين لذّت در بهشت ، خشنودى خدا و محبّت و ديدار قلبى اوست .

در فصل پنجم ، به آنچه در بهشت (مانند : خستگى ، ترس ، غم ، بيمارى هاى جسمى و روحى ، خواب و پيرى) وجود ندارد ، اشاره شده است .

همه آيات و احاديثى كه در باره بهشت وارد شده اند ، به گونه اى مخاطب را تشويق مى كنند كه همه تلاش خود را براى رسيدن به آن ، به كار گيرد ؛ ولى شمارى از آنها به طور ويژه به اين موضوع پرداخته اند ، مانند : آنچه ارزش غير قابل تصوّر بهشت و آسان بودن دستيابى به آن را گزارش كرده است ، يا آنچه بر ياد كردنِ بهشت و اجتناب از غفلت از آن ، دلالت دارد . اين آيات و احاديث ، در فصل ششم ، تنظيم گرديده اند .

در فصل هاى هفتم تا سيزدهم نيز راه هاى رسيدن به بهشت و زمينه ها و عوامل تكوينى ، اعتقادى ، اخلاقى و عملى ورود به جايگاه نيكان در عالم آخرت ، ارائه مى شوند . تنوّع بيان و تفاوت تعابير احاديث در تبيين راه هاى ورود به بهشت ، موجب گرديد كه اين موضوع ، در چند فصل ، تنظيم شود تا براى مخاطب ، جاذبه بيشترى داشته باشد ؛ امّا موانع اعتقادى ، اخلاقى و عملىِ ورود به بهشت ، تنها در يك فصل ، يعنى فصل چهاردهم ، جاى گرفت .

در فصل پانزدهم ، شمارى از نظام هاى حاكم بر بهشت ، گزارش شده اند ، مانند : اجازه نامه بهشت ، نخستين كسانى كه وارد بهشت مى شوند ، و آخرين پيامبران و مردمانى كه وارد آن مى گردند .

بهشت ، درجات و مراتب مختلفى دارد كه بر اساس معرفت و عمل ، ميان بهشتيان ، تقسيم مى شوند ؛ يعنى هر كس كه از معرفت بيشترى برخوردار است و كارهاى نيكوترى انجام داده است ، درجه بالاترى دارد و از لذايذ بيشترى بهره مند مى گردد . فصل شانزدهم ، به گزارش هايى در اين باره اختصاص دارد .

در آخرين فصل از بخش نخستِ اين مجموعه ، اهل بهشت بودن شمارى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان ايشان ، بيان شده و اين ، بِدان معناست كه آنها تا پايان زندگى ، از راه حق ، منحرف نخواهند شد .

بخش دوم اين كتاب ، سرنوشت حتمى و خطرناك تبهكاران را از منظر قرآن و احاديث اسلامى ، تبيين مى نمايد .

در مقدّمه اين بخش ، حكمت خلقت دوزخ و ماهيت كيفرهاى اُخروى ، بررسى مى شوند و در ادامه ، نام هاى دوزخ ، هشدارهاى خداوند متعال و پيشوايان الهى در باره دوزخ ، تشويق به يادآورى اين جايگاهِ وحشتناك و پناه بردن از آن به خدا ، ويژگى هاى دوزخ ، آزارهاى روانى دوزخيان ، ويژگى هاى اهل دوزخ ، زندگى و حالات گوناگون آنان ، آنچه انسان را گرفتار چنين سرنوشت شومى مى كند ، و آنچه مانع اين گرفتارى مى گردد ، در يازده فصل ، ارائه مى گردند .

در فصل دوازدهمِ اين بخش ، نظام حاكم بر سراى ابدىِ تبهكاران ، با عنوان «نظام جهنم» مطرح مى شود و در فصل پايانى به شمارى از كسانى كه در قرآن و احاديث اسلامى ، دوزخى بودن آنان پيشگويى شده ، اشاره مى گردد .

روش تدوين كتاب

روش ما در بررسى و كاوش و مستندسازى مباحث در اين مجموعه ، متّكى به عناصر زير است :

۱ . از ديدگاه ما ، احاديثى كه از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده اند ، در واقع ، حديث پيامبر خدايند ، همان گونه كه امام رضا عليه السلام فرمود :

إنّا عَنِ اللّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ .[۴]ما از طرف خدا و پيامبر او سخن مى گوييم .

نيز امام صادق عليه السلام مى فرمايد :

حَديثى حَديثُ أبى ، و حَديثُ أبى حَديثُ جَدّى ، و حَديثُ جَدّى حَديثُ الحُسَينِ عليه السلام ، و حَديثُ الحُسَينِ حَديثُ الحَسَنِ عليه السلام ، و حَديثُ الحَسَنِ حَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، و حَديثُ أميرِ المُؤمِنينَ حَديثُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، و حَديثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل .[۵]سخن من ، سخن پدرم است و سخن پدرم ، سخن جدّم است و سخن جدّم ، سخن حسين است و سخن حسين ، سخن حسن است و سخن حسن ، سخن امير مؤمنان و سخن امير مؤمنان ، سخن پيامبر خداست و سخن پيامبر خدا ، سخن خداوند عز و جل است .

به همين دليل ، در اين كتاب ، از همه احاديثِ روايت شده از پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندان او ، يكسان بهره گرفته شده است .

۲ . كوشيده ايم تا در حدّ توان ، همه احاديث مربوط به هر موضوع را از منابع گوناگونِ شيعه و اهل سنّت ، به طور مستقيم ، استخراج و گردآورى كنيم و با بهره گيرى از نرم افزارهاى رايانه اى ، آنها را روى برگه هاى مخصوص ، تنظيم نماييم تا زمينه گزينش كامل ترين ، موثّق ترين و كهن ترينِ آنها فراهم آيد .

در مورد استفاده از دعاها نيز جز در مواردى اندك ، تنها از ادعيه اى كه مستند به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام هستند ، بهره گرفته ايم .

۳ . سعى كرده ايم از آوردن احاديث تكرارى پرهيز نماييم ، جز در اين موارد :

الف ـ آن جا كه نكته مهمّى در تفاوت واژه ها و اصطلاحات ، نهفته بوده است ؛

ب ـ در مواردى كه متن حديث ، در متون شيعه و اهل سنّت ، تفاوت داشته است ؛

ج ـ آن جا كه متن حديث ، بيش از يك سطر نبوده و مربوط به دو باب بوده است .

۴ . در مواردى كه متن هاى رسيده از پيامبر خدا و امامان عليهم السلام ، متعدّد بوده اند ، حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در متن ، و نشانى احاديث ائمّه عليهم السلام با ذكر عنوان و منبع ، در پانوشت مى آيد ، مگر آن كه حديث آنان ، نكته تازه اى داشته باشد كه در اين صورت ، آن حديث نيز در متن ، آورده مى شود .

۵ . در هر موضوع ، پس از ذكر آيات مربوط به آن ، احاديث پيشوايان ، به ترتيب زمانى (از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تا امام مهدى عليه السلام ) آورده مى شوند ، مگر آن كه حديثى در تفسير آياتِ ياد شده باشد (كه در اين صورت ، پيش از احاديث ديگر مى آيد) ، يا آن كه تناسب موضوعى احاديث ، ترتيب ديگرى را ايجاب كند .

۶ . در آغاز هر حديث ، تنها نام پيامبر صلى الله عليه و آله يا امامى را آورده ايم كه حديث از او نقل شده است ، مگر آن كه راوى ، فعل آنان را نقل كرده باشد ، يا سؤال و جوابى در ميان باشد و يا راوى ، سخنى را در متن حديث آورده باشد كه كلام پيامبر صلى الله عليه و آله يا آن امام نيست .

۷ . به دليل تعدّد نام ها و لقب هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام ، نام واحدى را براى هر يك از آنان برگزيده ايم كه به صورت ثابت ، در اوّلِ روايت مى آيد و بر شخص مورد نظر ، دلالت مى كند .

۸ . در پانوشت ها ، منابع احاديث ، به ترتيب معتبرترينِ آنها تنظيم شده اند ؛ ليكن گاه به دليلى كه بر محقّقان پوشيده نيست (از جمله : پرهيز از تكرار ، اختلاف منابع يا راوى و يا شخصى كه از او روايت شده) ، اين ترتيب را پس از نخستين منبع ، مراعات نكرده ايم .

۹ . هر گاه دسترس به منابع اوّليه ممكن بوده ، حديث ، مستقيما از آنها نقل گرديده است . آن گاه ، نشانىِ بحار الأنوار (در احاديث شيعه) و كنز العمّال (در احاديث اهل سنّت) به عنوان دو منبع اساسى و جامع حديث شيعه و اهل سنّت ، افزوده شده است .

۱۰ . پس از ذكر منابع ، گاه با نشانه «ر. ك : » ، به منابع ديگر ، ارجاع داده شده است ؛ چرا كه در مواردى ، متن ارجاعى ، با متن نقل شده ، تفاوت بسيار دارد؛ ولى در عين حال ، با متن اصلى و موضوع بحث ، مرتبط است .

۱۱ . ارجاع به ابواب ديگر اين كتاب ، به جهت تناسب و اشتراك محتوايى ميان احاديث آنهاست .

۱۲ . هدف از «درآمد»هايى كه براى فصل هاى كتاب ، نوشته شده اند و نيز توضيحات و استنتاج هايى كه در پىِ احاديث آمده اند ، ارائه چشم انداز كلّى روايات آن بخش يا آن فصل است . گاه هم به توضيح و تبيين برخى از مفاهيم دشوار و پيچيده احاديث ، پرداخته شده است .

۱۳ . مهم ترين نكته در اين شيوه ، كوشش در حدّ توان براى تأييد اطمينان آور صدور احاديث هر باب از معصوم است كه به كمك قرائن عقلى و نقلى براى اثبات محتواى احاديث ، صورت پذيرفته است .

۱۴ . يكى از آداب مهمّ نقل حديث، چگونگى نسبت دادن آن به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام است. كلينى در الكافى از امام على عليه السلام روايت كرده است :

إذا حَدَّثتُم بِحَديثٍ فَأَسنِدوهُ إلَى الَّذى حَدَّثَكُم ؛ فَإِن كانَ حَقّا فَلَكُم و إن كانَ كَذِبا فَعَلَيهِ .[۶]هنگامى كه حديثى را نقل مى كنيد ، آن را به كسى نسبت دهيد كه آن را روايت نموده است . در اين صورت ، اگر [حديث] درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، بر عهده راوى است .

بنا بر اين ، براى رعايت احتياط ، توصيه اكيد داريم كه كسانى كه مى خواهند از اين كتاب يا ساير كتب روايى ، حديثى براى ديگران نقل كنند ، آن را مستقيما به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام نسبت ندهند ؛ بلكه حديث را از طريق منبعى كه آن را روايت كرده است ، به آنان منسوب نمايند . براى نمونه ، نگويند : «پيامبر صلى الله عليه و آله چنين فرمود» يا : «امام عليه السلام چنين فرمود» ؛ بلكه بگويند : «فلان كتاب، از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت كرده است» و يا بگويند : «از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين روايت شده است» .

قدردانى و سپاس

خداوند منّان را سپاس گزارم كه به ما توفيق تدوين اين مجموعه روشنگر را عنايت فرمود و از همه همكاران عزيز و بزرگوارم در «پژوهشكده علوم و معارف حديث» كه مرا در گردآورى ، تدوين ، ارزيابى ، تصحيح ، ويرايش و نشر آن مساعدت نمودند ، صميمانه تشكّر مى كنم ، بويژه از فاضل گران قدر ، جناب آقاى سيّد رسول موسوى كه با همكارى و تلاش ايشان ، اين كتاب به ثمر رسيد . همچنين از مترجم توانا ، جناب آقاى حميدرضا شيخى كه با ترجمه دقيق ، روان و زيباى خود ، زمينه بهره مندى پارسى زبانان را از اين كتابْ فراهم ساخت ، صميمانه سپاس گزارم . از خداوند منّان براى همه آنان ، پاداشى در خور فضل حضرتش مسئلت دارم و از او عاجزانه مى خواهم عاقبت همه ما را ختم به خير فرمايد وما را از آتش دوزخ ، رهايى بخشد و در بهشت جاويد ، در كنار اولياى خود ، بپذيرد .

ربّنا! تقبّل منّا إنّك أنت السميع العليم .

محمّد محمّدى رى شهرى

۲۳ / ۱۰ / ۱۳۸۸

۲۷ محرّم الحرام ۱۴۳۱


[۱]مؤمنون : آيه ۱۱۵ .

[۲]ص : آيه ۲۷ ـ ۲۸ .

[۳]جاثيه : آيه ۲۱ ـ ۲۲ .

[۴]رجال الكشّى : ج ۲ ص ۴۹۰ ح ۴۰۱ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۲۵۰ ح ۶۲ .

[۵]الكافى : ج ۱ ص ۵۳ ح ۱۴ ، الإرشاد : ج ۲ ص ۱۸۶ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۲۸ . نيز ، ر . ك : اهل بيت عليهم السلام در قرآن و حديث : ج ۱ ص ۲۶۱ ( حديث آنها همان حديث پيامبر خداست) .

[۶]الكافى : ج ۱ ص ۵۲ ح ۷ ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۶۱ ح ۱۵ .