شب قدر در مناطق مختلف

پرسش :

آيا شب قدر در مناطق مختلف ، يكى است يا متفاوت است؟



پاسخ :

بررسى اين موضوع ، به چند نظريّه مى انجامد كه به آنها اشاره مى شود :

۱. نظريّه منسوب به مشهور فقهاى شيعه كه معتقدند آغاز ماه هاى قمرى در همه شهرها ، يكسان نيست؛ بلكه اتّحاد اُفق ،[۱]شرط ثبوت هلال است. بنا بر اين نظريّه ، شب قدر ، در همه مناطق و شهرها يكى نخواهد بود.

۲. شمارى از محقّقان[۲]بر اين عقيده اند كه آغاز ماه هاى قمرى ، در همه مناطق ، يكى است و اگر در يك منطقه ، هلال ماه رمضان ديده شود ، در مناطق ديگر هم ماه رمضان آغاز مى شود.[۳]بر اساس اين نظريّه ، شب قدر در همه مناطق ، يك شب معيّن خواهد بود.

۳. شب قدر ، عبارت است از: يك دوره كامل شب در همه كره زمين. پس فرقى نيست كه آغاز ماه هاى قمرى در همه مناطق و سرزمين ها ، يكى باشد يا مختلف.

توضيح ، آن كه: «شب ، همان سايه نيم كره زمين است كه بر نيم كره ديگر مى افتد و مى دانيم اين سايه ، همراه با گردش زمين در حركت است و يك دوره كامل آن ، در بيست و چهار ساعت انجام مى شود.

بنا بر اين ، ممكن است شب قدر ، يك دوره كامل شب به دور زمين باشد؛ به اين معنا كه مدّت بيست و چهار ساعت تاريكى (كه تمام نقاط زمين را زير پوشش خود قرار مى دهد) شب قدر است كه آغاز آن از يك نقطه شروع مى شود و در نقطه اى ديگر پايان مى گيرد».[۴]

بر اين اساس ، جدا كردن حكم شب قدر از حكم روز اوّل ماه ، درست نيست ، كه اگر استدلال نظريّه سوم را بپذيريم و شب قدر را يك «بيست و چهار ساعت» بدانيم ، با همين محاسبه مى توان نسبت به روز اوّل ماه نيز برخورد كرد و آن را در همه مناطق و سرزمين ها يكى شمرد ، بخصوص كه اطلاق روايات هم مؤيّد اين مى شود. در نتيجه ، اين نظريّه با نظريّه دوم يكى مى شود.

بارى! به نظر ما ، نظريّه دوم ، به ظواهر قرآن و احاديث و به مقتضاى عقل و اعتبار ، نزديك تر است. و افزون بر همه استدلال هايى كه براى تعيّن و وحدت ليلة القدر شده ، مى توان گفت كه اهمّيت فوق العاده اين شب بزرگ ، اقتضا مى كرد كه اهل بيت عليهم السلام ـ بخصوص هنگامى كه در اثر فتوحات بزرگ ، اسلام تا اقصى ممالك جهان پيشرفت كرده بود ـ متعدّد بودن شب قدر را تذكّر دهند .

ليكن با اين حال ، با عنايت به نظريه مشهور ، رعايت احتياط ، بى ترديد ، موجب بهره گيرى بيشتر از بركات ماه رمضان خواهد شد .

و خوشا آنان كه از اين نعمت برخوردارند كه براى شناخت و تعيين شب قدر ، نيازى به اين گونه حرف ها ندارند و با چشم دل ، حقايق شب قدر و فرود فرشتگان و «روح» را مى بينند و از بركات آن به بهترين شكل ، بهره هاى سرشار مى برند. نعمتى كه اينان از آن برخوردارند ، تنها شناخت شب قدر نيست؛ بلكه در تعيين اوّل ماه نيز چنين اند و نيازى به استهلال و گواهىِ شاهدان و بهره گيرى از ابزار علمى و نجومى ندارند. عارف بزرگوار و فقيه وارسته ، سيّد ابن طاووس رحمه الله ، اين حالت را چنين توصيف مى كند:

بدان كه وقتى خداوند بخواهد مراد خود را به بندگانش بفهماند ، راه ، آن منحصر به ادراك عقلى يا نگاه شرعى نيست؛ چرا كه خداوند ، قدرت ذاتى دارد و مى تواند هر چه را هر وقت اراده كند ، به بندگانش بشناساند.

من ، كسى را به يقين مى شناسم كه اوّل ماه ها را مى داند ، بى آن كه به هلال بنگرد ، ياشاهدانْ پيش او گواهى دهند ، يا به رواياتى كه گذشت عمل كند ، يا به سخن منجّم يا به استخاره يا به گفته اهل عدد و يا به خواب تكيه كند؛ بلكه او بر اساس فضل پروردگار جهان ـ كه به او فروغ خرد بخشيده است ، بى آن كه خواسته باشد؛ و علم به بديهيّات را به او عطا كرده ، بى آن كه آن را طلبيده باشد ـ مى داند؛ ليكن تنها خودِ او مكلّف به آن يقينى است كه به نحو معيّن به آن رسيده است.[۵]به نظر مى رسد كه در متن ياد شده ، اشاره سيّد ابن طاووس به خودش باشد و براى پرهيز از خودستايى ، به آن تصريح نكرده است.


[۱]مگر در مواردى كه هلال با رؤيت قطعى ، ثابت مى شود.

[۲]اگر اُفق مختلف باشد و هلال در مناطق غربى ديده شود ، آيا براى مناطق شرقى كفايت مى كند (مثل: سوريه نسبت به عراق) ، يا نه؟

مشهور ، دومى (عدم كفايت) است؛ چون معتقد به اتّحاد اُفق اند. بعضى از محقّقان نيز بر اوّلى (كفايت) معتقدند و ثبوت ماه در يك جا را براى همه جا كافى مى دانند ، از جمله: علاّمه در المنتهى و مؤلّفِ الوافى و الحدائق و المستند و مرحوم خوانسارى و ديگران. صاحب جواهر نيز به اين نظر متمايل است. شهيد نيز در الدروس ، آن را محتمل دانسته است (مستند العروة الوثقى ، كتاب الصوم : ۲ / ۱۱۶).

[۳]آيه اللّه خويى رحمه الله براى اثبات اين نظريّه ، علاوه بر تمسّك به اطلاق روايات ، به يك مسئله نجومى نيز استدلال كرده ، مى گويد:

«ماه ، خودش جِرمى تاريك است و به سبب رويارويى با خورشيد ، از آن نور مى گيرد. پيوسته ، نيمى از ماه ، روشن و نيم ديگرش تاريك است ، جز آن كه آن نيمه روشن هميشه براى ما ديدنى نيست؛ بلكه به خاطر اختلاف در گردش ماه ، كم و زياد ديده مى شود.

در شب چهاردهم از هر ماه ( ، بلكه در شب پانزدهم ، اگر ماه سى روز باشد) ، به فاصله كمى از غروب خورشيد ، وقتى ماه از افق مشرق طلوع مى كند ، همه نيمه رو به مغربِ آن روشن است؛ چرا كه با خورشيد روبه روست ، همچنان كه نيمه رو به شرقِ آن ، تاريك است.

سپس اين نور در شب هاى بعد ، سير نزولى مى يابد و بر اساس خطّ سير ماه ، كم كم از وسعت آن كاسته مى شود ، تا آن كه در اواخر ماه به سمت مغرب مى رسد و ديگر ، نيمه روشن آن به رو به خورشيد است و همه نيمه تاريك آن ، رو به ماست. اين ، همان است كه از آن به «تحت الشعاع» و «محاق» تعبير مى شود كه هيچ جزئى از آن ديده نمى شود؛ چرا كه نيمه روشن آن ، نه تمامش (مثل شب چهاردهم) و نه بخشى از آن (مثل شب هاى پيش يا بعد از شب چهاردهم) ، رو به ما نيست.

سپس كم كم از محاق در مى آيد و بخشى از آن از سمت مشرق آشكار مى شود و به صورت هلال باريك ديده مى شود. اين ، معناى پيدايش و تولّد هلال است. پس ، هر گاه از آن اندكى هم ديده شود ، نشانگر اين است كه ماه قبلى پايان يافته و آغازى براى ماه جديد است.

بنا بر اين ، پيدايش هلال ، يعنى: بيرون آمدن آن از تحت الشعاع ، به اندازه اى كه اجمالاً ديده شود. اين مسئله اى واقعى و يكسان است و در شهرى با شهر ديگر تفاوت ندارد ، و نه منطقه اى با منطقه ديگر؛ چون همان گونه كه روشن شد ، نسبتى ميان ماه و خورشيد است ، نه ماه و زمين. پس اختلاف سرزمين ها تأثيرى در پيدايش اين پديده طبيعى در فضا ندارد.

بدين ترتيب ، پيدايش هلال ماه ، آغاز ماه قمرى براى همه مناطق زمين است ، با همه اختلافى كه در مشرق و مغرب دارند ، هر چند در بعضى مناطق به سبب مانع بيرونى (مثل: نور خورشيد يا حايل شدن كوه ها و شبيه آن) هلال ديده نشود.

البتّه اين ، در مورد مناطقى كه محلّ ديدن آنها در شب ، مشترك يا نزديك به هم است ، پذيرفتنى است ، به نحوى كه يك شب براى هر دو منطقه ، شب باشد ، هر چند براى يك جا اوّلِ شب و براى جاى ديگر پايانِ شب باشد كه اين مسئله بر يك نيم كره زمين منطبق مى شود ، نه بر نيم كره ديگر كه خورشيد در هنگام غروب نزد ما در حال تابيدن بر آن است و روشن است كه آن هنگام نزد آنان ، روز است و بى معناست كه نسبت به آنان هم حكم شود كه شب اوّل ماه است.

شايد آيه شريف: « رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ» (الرحمن ، آيه ۱۷) به اين نكته اشاره مى كند؛ چون زمين به لحاظ رو به خورشيد بودن يا نبودن ، دو نيم دارد و هر نيمه مشرقى دارد و مغربى. هر گاه خورشيد بر نيمى مى تابد ، از نيم ديگر غروب مى كند و به عكس. از اين رو ، زمين دو مشرق دارد و دو مغرب. شاهد بر اين ، آيه شريف: « يَــلَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ؛ كاش ميان من و تو فاصله ميان دو مشرق بود!» (زخرف ، آيه ۳۸) كه مى رساند اين ، بيشترين و طولانى ترين فاصله ميان دو نقطه زمين است ، يكى مشرق اين نيمه و ديگرى مشرق آن نيمه .

بنا بر اين ، اگر در يكى از دو نيم كره ، ماه قابل ديدن باشد ، حكم مى شود كه آن شب ، نسبت به ساكنان اين نيمه ـ كه در شب بودنِ آن براى آنان ، مشترك اند ـ اوّل ماه است ، هر چند در آغاز و پايان شب ، اختلاف داشته باشند...» تا آن جا كه مى گويد: «مقتضاى اين روايات كه با واقعيّت هم منطبق است ، آن است كه مدار حُكم ، بر اتّحاد اُفق نيست و هيچ مقتضى اى وجود ندارد كه روايات را بر اين حمل كنيم؛ چون هيچ وجهى براى اين تقييد نگفته اند ، مگر مقايسه وضع هلال به اوقات نمازها ، كه ضعف آن را شناختى و قياسى مع الفارق است و توضيح بيشتر نمى خواهد.

از سوى ديگر ، آنچه در دعاى نماز عيد آمده ، اين مطلب را تأييد مى كند ، آن جا كه امام عليه السلام مى فرمايد: تو را به حقّ اين روز مى خوانم ، روزى كه آن را براى مسلمانان عيد قرار داده اى} ، كه به روشنى از آن فهميده مى شود كه يك روز مشخّص كه با كلمه اين} به آن اشاره شده است ، عيد همه مسلمانانى است كه در اطراف كره زمين (با وجود اختلاف در اُفق ها) پراكنده اند ، نه آن كه مخصوص شهرى باشد ، نه شهر ديگر.

آيه مربوط به شب قدر نيز كه مى گويد: بهتر از هزار شب است و هر كار حكمت آميزى ، در آن فيصله مى يابد ، همين گونه است و آيه در اين ، ظهور دارد كه: آن ، يك شب معيّن براى همه مردم و همه جهانيان است ، با احكام خاص ، نه اين كه هر منطقه و سرزمينى ، شبى مخصوص داشته باشد ، جدا از سرزمين ديگر» (مستند العروة الوثقى ، كتاب الصوم : ۲ / ۱۱۸ ـ ۱۲۲) .

[۴]تفسير نمونه : ۲۷ / ۱۹۲.

[۵]الإقبال : ۱ / ۶۱ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت