مطالعه کتاب خرید کتاب دانلود کتاب
عنوان کتاب : عرضه حدیث بر قرآن
پديدآورنده : مهدی احمدی
محل نشر : قم
ناشر : دارالحدیث
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1393
تعداد صفحه : 312
قطع : وزیری
زبان : فارسی
جستجو در Lib.ir

عرضه حدیث بر قرآن

این کتاب در چهار بخش تألیف گردیده است: کلیات، قرآن معیار پالایش حدیث، مدلول قاعده «قرآن معیار پالایش حدیث» و برخی تأمّلات.

عرضه حدیث بر قرآن را می توان از مهم ترین مباحث فقه الحدیث دانست که با وجود روایات متعدد درباره آن، کمتر به صورت مستقل در قالب یک پژوهش عرضه شده است. اما در این پژوهش، هدف کلان و کلی آن است که چارچوب نظری تبیین شود. این هدف با نگاه فراگیر به موضوع در گستره دو حوزه شیعه و اهل سنت با رویکرد تاریخی در گستره اعصار و امصار مختلف و در زمینه های مختلف و گستره دانش های اسلامی، دنبال می شود. این کتاب در چهار بخش تألیف گردیده است: کلیات، قرآن معیار پالایش حدیث، مدلول قاعده «قرآن معیار پالایش حدیث» و برخی تأمّلات.

پیش گفتار

حدیث، بر خلاف قرآن، جعل ناشدنی و تحریف  ناپذیر نیست و امکان اشتباه و نسیان در آن وجود دارد، چنان که به گواهی تاریخ، این جعل و تحریف، تحقّق نیز یافته است. کثرت کتاب های حدیثی و اختلاف آنها در بعضی احادیث، وجود احادیث ناسازگار و گاه متناقض، وجود و کثرت کتاب های نقد حدیث، وجود و کثرت کتاب های رجالی، انقسام احادیث به متواتر و آحاد و صحیح و موثّق و حسن و ضعیف و موضوع، و مهم تر از اینها تصریح عالمان حدیث[۱]و نقد حدیث،[۲]شواهدی بسیار بر وقوع این پدیده اند.

عالمان مسلمان به جهت صیانت از اعتبار احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام با الهام گرفتن از معصومان و سیرۀ عقلا، با وضع و تعیین معیارها و قواعد، به شناسایی احادیث ساختگی و ضعیف و پالایش احادیث از این دسته احادیث پرداختند. یکی از این قواعد _ که در دو ساحت «اَسناد» و «محتوا»ی حدیث قرار دارند _ ، قرآن است.

معیار قرآن، از چند جهت نیاز به تبیین دارد:

جهت اوّل، آن است که کتاب الله (قرآن) در متون روایات بویژه احادیث عرض، به گونۀ کلّی و مطلق آمده؛ ولی اندیشه وران مسلمان از آن با قید: نصّ قرآن، ظاهر قرآن، سیاق قرآن، عامّ قرآن، خاصّ قرآن، فحوای آیات، دلیل قرآنی، مجموع قرآن، روح عمومی  و کلّی قرآن، آموزه های مسلّم قرآن و گاه با عنوان کلّی قرآن و کتاب الله یاد کرده اند.

آیا قرآن معیار، قرآن مقیّد است یا قرآن مطلق؟ در فرض مقیّد بودن، آیا همۀ این قیدها اعتبار دارند یا برخی از آنها؟ و در فرض اطلاق، آیا اطلاق آن به یک فرد انصراف دارد، یا همۀ افراد و قیود را شامل می شود؟ به عبارت دیگر، مدلول قرآن معیار، باید قطعی باشد یا صورت های ظنّی و حتّی احتمال را نیز شامل می شود؟

جهت دوم، آن است که در متون حدیثی، مخالفت حدیث با قرآن و موافقتش با آن، هر دو، ذکر شده اند. پیداست که موافقت حدیث با قرآن، شرط ایجابی و مخالفت با قرآن، شرط سلبی است. به عبارت دیگر، اگر موافقت با قرآن شرط باشد، تنها احادیثی باید پذیرفته شوند که این شرط را داشته باشند و اگر مخالفت با قرآن مانع پذیرش باشد، گسترۀ احادیثی که می توانند مقبول واقع شوند، گسترده تر خواهد شد؛ زیرا هم احادیث موافق در این دایره قرار می گیرند و هم احادیثی که مضمون آنها در قرآن ذکر نشده است و مخالف قرآن نیز نیستند. افزون بر متون روایی، کلام اندیشوران مسلمان نیز مختلف و گاه ناسازگار است.

جهت سوم، این است که با عرضۀ حدیث بر قرآن، چه چیزی اثبات می شود. به عبارت دیگر، عالِم نقد حدیث با این نقد محتوایی، به دنبال چه هدفی است؟ آیا هدف، آن است که صدور و یا عدم صدور حدیث از معصوم اثبات شود؟ آیا هدف، اثبات حجّیت و عدم حجّیت است، اگر چه از معصوم صادر شده یا نشده باشد؟ در متون روایی و در متون پیرامون حدیث، هر دو گزینه، به طور ظاهر و در مواردی به طور صریح دیده می شوند. پیداست که این گزینه ها به برآیند ها و نتایج مختلفی ناظرند.

جهت چهارم، تعیین جایگاه معیار قرآن در میان معیارهای محتوایی است. این جایگاه از دو زاویه مورد توجّه است:

نخست از این زاویه که: آیا قرآن در عرض دیگر معیارهای محتوایی است یا در طول و مقدّم بر آنها؟ (اثر این مسئله در فرض تعارض آشکار می شود).

دوم از این زاویه که: آیا قرآن به عنوان یکی از معیارهای محتوایی، به تنهایی و با قید استقلال می تواند لحاظ گردد، یا باید با لحاظ جمعی و همراه با دیگر معیارها باشد؟ به عبارت دیگر، اگر حدیثی مخالف قرآن بود، این مخالفت برای کنار زدن آن حدیث، بسنده است، یا افزون بر قرآن باید مخالف سنّت و عقل و اجماع و... نیز باشد؟ در متون روایی و متون پیرامون حدیث، این دو مطلب، واضح و بدون ابهام و حتّی به صورت اختلاف نیز مطرح نشده است.

جهت پنجم، جایگاه معیار قرآن نسبت به معیارهای اسنادی است. در متون روایی و متون پیرامون آن، عبارات مختلفی دیده می شوند که به موجب ظاهر آنها احتمالات مختلفی می توانند مطرح شوند که برخی از آنها نیز در قالب دیدگاه مطرح شده اند.

جهت ششم، این است که گویا از نقد قرآن محور در قیاس با نقد اسنادی، چندان استقبال نشده است. این اختلاف و تفاوت، در چه زمینه ها و عواملی ریشه دارد؟ علّت یا علل آن چه می تواند باشد؟ البتّه در این باره، بحث مستقل و کاملی صورت نگرفته است و تنها در لا به لای مباحث و به مناسبت ها می توان به مطالبی دست پیدا کرد.

جهت هفتم، این است که نسبت قرآن با حدیث از نظر همسانی یا ناهمسانی، در چند حوزه نیاز به تبیین دارد، که عبارت  اند از :

الف. همسانی یا ناهمسانی در ساحت وحی یا منشأ پیدایش،

ب. همسانی یا ناهمسانی در ساحت استدلال،

ج. همسانی یا ناهمسانی در ساحت زبان و شیوۀ فهم،

د. همسانی یا ناهمسانی در ساحت تحریف و تغییر و جعل.

امّا در این پژوهش، هدف کلان و کلّی، آن است که چارچوب نظری این قاعده تبیین شود. این هدف با نگاه فراگیر به موضوع در گسترۀ دو حوزۀ شیعه و اهل سنّت با رویکرد تاریخی در گسترۀ اعصار و امصار مختلف و در زمینه های مختلف و گسترۀ دانش های اسلامی دنبال می شود.

این موضوع با رویکرد یاد شده، فاقد پیشینۀ پژوهش مستقل و جامع در دو حوزۀ شیعه و اهل سنّت است و آنچه در این باره انجام گرفته است، مقاله هایی کلّی و عام اند که در آنها گذرا و به موضوع اشاره شده است و یا دارای نگاه بخشی اند، مانند: ضرورت عرضه و تطبیق روایات بر قرآن کریم، عرض الحدیث علی کتاب الله، پیشینۀ نقد متن محور. با این وجود، توجّه به نقد قرآن محور حدیث، بسیار کهن و دیرین است، هر چند این توجّه _ که در دو مقام (نظر و تطبیق) دیده می شود _ در لا به  لای مباحث مختلف و به تناسب، انجام گرفته است: مقام نظر، در دانش «اصول» و دانش «نقد حدیث» تحت عنوان کلّی «نقد متنی»، و مقام تطبیق و اعمال در مباحث مختلف فقهی، کلامی، تفسیری و... .

در این باره، سدۀ هشتم را باید سرآغاز تدوین قواعد «نقد محتوایی» دانست. در این سده، محمّد بن ابی بکر ایوب زرعی مکنّا به ابو عبد الله معروف به ابن قیّم جوزیّه (۶۹۱_ ۷۵۱ق)، کتاب المنار المنیف(نقد المنقول و المحکّ الممیّز بین المردود و المقبول) را نگاشت و در آن، سیزده قاعده برای شناسایی حدیث جعلی، بیان نمود که قاعدۀ سیزدهم، مخالفت حدیث با صریح قرآن است.

سدۀ چهاردهم و بویژه پانزدهم، دورۀ تدوین کتاب ها و مقالات بسیار در بارۀ قواعد نقد محتوایی و مسائل مرتبط با نقد قرآن محور است، اگر چه سهم حوزۀ اهل سنّت در این تألیفات در مقایسه با حوزۀ شیعه دوچندان دیده می شود، از جمله کتاب های: منهج النقد عند المحدّثین، منهج نقد المتن عند علماء الحدیث النبوی، مقاییس نقد متون السنّة، نقد المتن بین صناعة المحدّثین و مطاعن المستشرقین، حوار حول منهج المحدّثین فی نقد الروایات سنداً و متناً، نحو تفعیل قواعد نقد متن الحدیث، الأخبار الدخیلة، الحدیث النبوی بین الروایة و الدرایة[۳]و نیز چندین رسالۀ دکتری و کارشناسی ارشد با عناوین معیارهای فهم و نقد حدیث در تفسیر المیزان، مبانی و روش های نقد متن حدیث از دیدگاه اندیشمندان شیعه، بررسی اصول و معیارهای نقد حدیث از جهت متن، و نیز مقالات و فصل هایی از کتاب  ها مانند: فصل «نقد المتن» در کتاب تدوین السنّـة تألیف ابراهیم فوزی، فصل اوّل (الأحادیث التی لایناقض ما ورد فی متنها آیات القرآن الکریم)، فصل دوم (الأحادیث التی یناقض متنها معانی آیات القرآن الکریم)، فصل سوم (أحادیث تناقض بعضها و تناقض القرآن الکریم) در کتاب دین السلطان تألیف عزّ الدین نیازی، «معیارهای نقد متن در ارزیابی حدیث» تألیف شادی نفیسی، «رابطۀ قرآن و حدیث « تألیف مهدی مهریزی، «رابطۀ کتاب و سنّت» تألیف مهدی نصیری، «نقد متن، پیشینۀ تاریخی» تألیف مهدی مهریزی، «نقد متن (حجّیت و اعتبار، ضوابط و قواعد)» تألیف مهدی مهریزی.

برای تحقّق اهداف، این تحقیق در چهار بخش و هر بخش در سه فصل (بجز بخش نخست با چهار فصل) سامان یافته است:

بخش اوّل در موضوع همسانی ها یا ناهمسانی های قرآن و حدیث، با عنوان کلّیات است. فصل اوّل آن، به همسانی یا ناهمسانی قرآن و حدیث در ساحت وحی یا منشأ پیدایش، فصل دوم، به همسانی یا ناهمسانی در ساحت استدلال، فصل سوم، همسانی یا ناهمسانی در زبان و شیوۀ گفتاری و فصل چهارم، به همسانی یا ناهمسانیِ در ساحت مصونیت از تغییر و جعل و اشتباه و نسیان و تحریف و تبدیل پرداخته است.

بخش دوم، در موضوع پالایش حدیث با قرآن است. فصل اوّل آن، به پالایش حدیث با قرآن بر اساس دلیل نقلی روایی و فصل دوم، به پالایش حدیث با قرآن بر اساس قرائن عقلی پرداخته است.

بخش سوم، مربوط به مدلول معیار نقد قرآن محور حدیث است. فصل اوّل، مدلول قرآن در این معیار، فصل دوم، نسبت معیار حدیث با قرآن در پالایش حدیث و فصل سوم، برآیند معیار نقد حدیث با قرآن است.

بخش چهارم، در بررسی برخی پرسش ها و شبهات با عنوان «تأمّلات» است. در این بخش، سه تأمّل در سه فصل مطرح گردیده است.

در این نوشتار، تلاش بر آن است که زوایا و جوانب پیدا و نهان موضوع با نگاه به مطلب پیش گفته رصد نشان داده شود. بر خوانندۀ فهیم، آشکار است که موضوع نقد حدیث با قرآن، در یک دانش جای نمی گیرد و با دانش های مختلف چون: اصول، کلام، حدیث، تفسیر، زبان شناسی و معناشناسی ارتباط نزدیک و منطقی دارد. با آشنایی اجمالی با دانش های یاد شده می توان تا اندازه ای به صورت بندی و طرح مسئله دست یافت البتّه این صورت بندی در حدّ انتظار معقول از نگارنده است و بی تردید، می تواند اصلاح و تکمیل شود، چنان که می تواند پایه و بستر مناسب برای شناوران دریای مطالعات حدیثی و قرآنی باشد و زوایای نگفته و ناگفته، آرا و دیدگاه های محکم و مستدل و ضعف و سستی دیدگاه های مطرح را نمایان و بازنمایی کنند.

بر نگارنده فرض است که از مؤسّسۀ علمی _ فرهنگی دار الحدیث، بویژه رئیس فرهیختۀ آن، آیة الله محمّدی ری شهری، و نیز پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث، گروه تاریخ حدیث و دیگر اندیشه ورانی که در آماده سازی این اثر نقش داشته اند، سپاس گزاری نماید.

شیراز، ۱۳/۳/۱۳۹۲

مهدی احمدی، استادیار دانشگاه شیراز


[۱]صحيح مسلم: ج ۱ص۵، الكافی: ج۱ ص ۸ _ ۹، کتاب من لايحضره الفقيه: ج۱ ص۲.

[۲]الجامع لأحکام القرآن: ج۱ ص۷۸ _ ۷۹، شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحديد: ج۴ ص۶۳، الغدير : ج۵ ص۲۰۹ _ ۲۷۵، أضواء علی السنّـة المحمّدية: ص۱۱۸ _ ۱۱۹ و ۱۲۱ _ ۱۲۲.

[۳]ر . ک: علوم حديث (فصل نامه): ش۱۵ ص۱۴۴ _ ۱۸۵.