تكتّف (دست روى دست گذاشتن در حال قيام)

پرسش :

آیا تکتف موقع نماز، در عصر پیامبر(ص) بوده است؟



پاسخ :

گذاردن دست راست بر روى دست چپ در حال قيام نماز - كه از آن با تعبيرهاى : «تكتّف»، «قبض» و «تكفير» ياد مى شود - در نزد غالب اهل سنّت ، سنّت است. تنها مذهب مالكى ، آويختن دست را بر روى هم نهادن يكى بر روى ديگرى ترجيح داده است. از سوى ديگر، از نظر فقيهان شيعه، نماز پيامبر خدا(ص) فاقد تكتّف بوده ، و از اين رو ، اين عمل، بدعت، حرام و موجب بطلان نماز است.

نوپديد بودن تكتّف

دست روى دست نهادن در نماز، پديده اى است كه پس از رحلت پيامبر خدا(ص) به وجود آمده است. در اين باره ، دو روايت زير ، شايان توجّه اند :

نخست ، روايت ابو حُميَد ساعدى[۱]است كه شمارى از محدّثان اهل سنّت ، آن را نقل كرده اند. راوى (ابو حميد) در حضور جمعى از صحابه، چگونگى نماز پيامبر خدا(ص) را توصيف كرده است. وى با آن كه در صدد بيان ويژگى هاى نماز ايشان بوده، به اين كه پيامبر(ص) دستان خود را بر يكديگر مى نهاده، هيچ اشاره اى نكرده است و در عين حال ، حاضران ، همگى ، كيفيت حكايت شده توسط وى را تصديق كرده اند و هيچ يك از آنان، با آن كه در ابتدا داناتر بودن او نسبت به ساير صحابه را مورد اعتراض قرار داده بودند، در باره عدم اشاره به موضوع «تكتّف» معترض نشده است .

دوم ، روايت حمّاد بن عيسى[۲]كه در آن ، راوى (حمّاد) در پى انتقاد امام صادق(ع) از نحوه نماز گزاردن شخصى كه در طول عمر خود، نماز كاملى با رعايت همه حدود به جا نمى آوَرَد، از ايشان درخواست مى كند چگونگى نماز را مجدّداً به وى بياموزد. امام(ع) رو به قبله مى ايستد و نمازى را با حدود و سنن، به صورت عملى به او آموزش مى دهد؛ ليكن همچون حديث پيشين، با آن كه در مقام بيان بوده، هيچ اشاره اى به نهادن دستان بر يكديگر نمى كند.

منشأ پيدايش تكتّف در نماز

بر پايه آنچه در شمارى از روايات شيعى آمده، پديده «تكتّف» با الگوبردارى از اهل كتاب و مشخّصاً مجوس، به نماز گروهى از مسلمانان راه يافته است. از جمله ، شيخ صدوق از امير مؤمنان امام على(ع) چنين آورده است:

لا يَجمَعُ المُسلِمُ يَدَيهِ فِى صَلَاتِهِ وَ هُوَ قَائِمٌ بَينَ يَدَىِ اللَّهِ عزّ وجلّ يَتَشَبَّهُ بِأَهلِ الكُفرِ يَعنِى المَجُوسَ .[۳]مسلمان در نمازش، در حالى كه در برابر خداوند متعال ايستاده، دستان خود را بر هم نمى نهد تا شبيه كافران - يعنى مجوس - شود.

از امام باقر(ع) نيز نقل است كه فرمود:

عَلَيكَ بِالإِقبَالِ عَلَى صَلاَتِكَ ... وَ لَا تُكَفِّر ، فَإِنَّمَا يَفعَلُ ذَلِكَ المَجُوسُ .[۴]بر تو باد كه به نمازت روى آورى... و دستانت را بر هم منه ، كه تنها مجوس چنين مى كنند.

به همين جهت ، برخى از فقها، پيشينه دست روى دست نهادن در نماز را اين گونه نقل كرده اند:

فإنه حُكي عن عمر لمّا جي ء بأسارى العجم كَفَّروا أمامه ، فسأل عن ذلك ، فأجابوه بأنّا نستعمله خضوعاً و تواضعاً لملوكنا، فاستحسن هو فعلُه مع اللَّه تعالى فى الصلاة.[۵]از عمر ، حكايت شده است كه چون اسيران عجم را به نزدش آوردند ، آنان در برابر او دستانشان را بر هم نهادند. وى در باره اين كارشان پرسيد . آنان پاسخ دادند : ما از سر تواضع و فروتنى براى پادشاهانمان، چنين مى كنيم و او نيز انجام دادن چنين كارى را در نماز، در برابر خداوند متعال ، نيكو شمرد.

ضعف دليل معتقدان به سنّت بودن تكتّف

اهل سنّت براى اثبات سنّت بودن تكتّف، به رواياتى از جمله روايت زير از سهل بن سعد استدلال كرده اند:

عن أبى حازم عن سهل بن سعد أنّه قال: كان الناس يؤمرون أن يضع الرجل يده اليمنى على ذراعه اليسرى فى الصلاة . قال أبو حازم: و لا أعلم إلّا أنّه ينمي ذلك .[۶]ابو حازم از سهل بن سعد، نقل مى كند كه وى گفت: به مردم فرمان داده مى شد كه هر يك در نماز، دست راست خود را بر دست چپ خود قرار دهد.

ابو حازم مى گويد: من جز اين نمى دانم كه [سهل بن سعد] آن را [به پيامبر(ص) ]نسبت مى داد.

اين روايت ، صرف نظر از پاره اى اشكالات سندى ، از جهت دلالت نيز محلّ تأمّل است:

اوّلاً: مقصود از اين سخن سهل بن سعد كه گفته است: «به مردم دستور داده مى شد كه در نماز، دست راست خود را بر دست چپ خود بگذارند» چيست؟ و چه كسى چنين دستورى را صادر كرده بود؟ اگر منظور از صادر كننده دستور، پيامبر(ص) بود ، چه دليلى داشت كه نام ايشان ذكر نشود ، با آن كه تبرّك جويى به نام ايشان و نيز قوّت سخن نقل شده را در پى داشت؟ آيا جز اين است كه اين دستور ، پس از پيامبر خدا(ص) صادر شده است؟

ثانياً: سخن ابو حازم كه گفته است: «مطلب نقل شده را جز اين نمى دانم كه [سهل بن سعد به پيامبر(ص) ] نسبت مى داد» يا «جز اين نمى دانم كه [به پيامبر(ص) ]نسبت داده مى شد» ، على رغم ظاهر عبارت، خود ، حكايت از ترديد ابو حازم از انتساب آن به پيامبر خدا دارد؛ زيرا اگر در اين باره دچار ترديد نبود ، اساساً نيازى نداشت تا چنين سخنى بر زبان آورد.[۷]


[۱]ر . ك : ح ۹۳۵ .

[۲]ر . ك : ج ۱ / ح ۶۵۳ .

[۳]الخصال : ص ۶۲۲ ح ۱۰ . گفتنى است چنان كه از برخى آثار باستانى و تصاوير به جا مانده در كتيبه ها و مينياتورها پيداست ، اين سنّت ، علاوه بر ايرانيان پيرو آيين زردشت ، در حوزه فرهنگ چينى و آيين بودا نيز رواج داشته است .

[۴]علل الشرائع : ص ۳۵۸ ح ۱ .

[۵]جواهر الكلام: ج ۱۱ ص ۱۹.

[۶]السنن الكبرى: ج ۲ ص ۲۸.

[۷]اين نقد محتوايى را فقيه بزرگ مالكى اندلس ، ابن رُشد (۴۵۰ - ۵۲۰ م) نيز مطرح كرده و به استناد آن ، گزارش سهل بن سعد را بى اعتبار شمرده و «تكتّف» را رد كرده است (ر . ك : بداية المجتهد : ج ۱ ص ۱۳۱) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت