26 ربيع الاول

۲۵ ربيع الاول
صلح امام حسن(ع) با معاوية بن‏ ابی‏ سفيان (۴۱ ق)
شرح مناسبت:

پس از شهادت امام علی (علیه‌السّلام) در ماه رمضان سال ۴۰ هجری، مسلمانان با فرزند ارشد امام علی (علیه‌السّلام) به عنوان رهبر حکومت اسلامی بیعت کردند. این در حالی بود که معاویه در شام مدعی خلافت گردید و حاضر به بیعت با امام حسن (علیه‌السّلام) نشد؛ لذا با فراهم نمودن لشکری برای جنگ با امام به سوی عراق حرکت کرد.
امام، لشگري دوازده هزار نفري به رهبري قيس بن سعد به جنگ معاويه فرستاد و خود روانه ‏ي مداين شد.
هنوز بين سپاه امام و معاويه جنگي روي نداده بود كه شايعه ‏ي كشته شدن قيس بن سعد، شيرازه ‏ي سپاه حضرت را از هم گسيخت. در اين ميان، جمعي حتي سراپرده ‏ي امام را نيز غارت كرده و يكي از آنان خنجري بر ران حضرت وارد نمود. با اين وضع، مسلّم شد كه با چنين مردمي به جنگ معاويه و لشكر منظم او رفتن صلاح نيست.
نفوذ روحیه دنیاگرایی و ضعف ایمان از یک طرف و حضور خوارج و عدم بصیرت لازم در خواص و بزرگان قبایل و خیانت برخی از سران سپاه از سوی دیگر، موجب از بین رفتن انسجام درونی در جبهه یاران امام حسن (علیه‌السّلام) گردید تا آنجا که حتی حاضر به تسلیم یا قتل امام خود بودند.
امام حسن (علیه‌السّلام) با سنجش دقیق شرایط و اوضاع، معقول‌ترین و خردمندانه‌ترین راهکار را، صلح تشخیص داده و به تکلیف الهی خویش در برقراری معاهده صلح با معاویه اقدام نمودند؛ تا از این طریق اصل دین اسلام و جان شیعیان و مسلمانان را حفظ نمایند.
▫️ به همین جهت در سال ۴۱ هجری قرارداد صلحی میان امام حسن (علیه‌السّلام) و معاویه به امضاء رسید که مهم‌ترین بند این توافقنامه سلب حق تعیین خلیفه بعدی برای معاویه و سپردن خلافت پس از او به امام حسن (علیه‌السلام) بود، اما معاویه با زیر پا گذاشتن تمامی بندهای معاهده، به جامعه اسلامی و مسلمانان خیانت کرد.

آیات و روایات متناسب :
صلح امام حسن‏ عليه السلام با معاويه
قرآن کریم:
وَ إنْ جَنَحُوا لِلْسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ.
اگر به صلح مایل شدند تو نیز بدان مایل باش و به خدا توکل کن که او شنوای داناست.
الأنفال: ۶۱
امام علی علیه السلام پس از ضربت خوردن به وسیله ابن ملجم، در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام فرمود:
اعلَمْ أنّ معاویةَ سَیخالِفُک کما خالَفَنِی، فإن وادَعتَهُ و صالَحتَهُ کنتَ مُقتَدِیا بِجَدِّک صلی الله علیه و آله فی مُوادَعَتِهِ بَنِی ضَمرَةَ و بَنِی أشجَعَ ... فإن أرَدتَ مُجاهَدَةَ عَدُوِّک فَلَن یصلُحَ لک مِن شِیعَتِک مَن یصلُحُ لأبیک.
بدان که معاویه همچنان که با من مخالفت کرد با تو نیز مخالفت خواهد کرد. پس اگر با او از در صلح و آشتی درآیی به جدّت تأسّی جسته ای که با بنی ضمره و بنی اشجع... صلح کرد و اگر بخواهی با دشمنت بجنگی [بدان که ] هرگز آن صلاحیت و وفاداری که پیروان پدرت داشتند پیروان تو نخواهند داشت.
نهج السعادة: ۲/ ۷۴۲
امام حسن علیه السلام :
إنَّ مُعاوِیةَ نازَعَنی حَقّاً هُوَ لی فَتَرَکتُهُ لِصَلاحِ الاُمَّةِ و حَقنِ دِمائِهِم
معاویه در حقی که از آنِ من بود با من ستیز کرد و من برای صلاح امّت و جلوگیری از ریختن خونشان آن را واگذاردم
بحار الأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۳۰ .
امام صادق علیه السلام:
إنّ الحَسنَ بنَ علی علیهما السلام لَمّا طُعِنَ و اختَلَفَ الناسُ عَلیهِ سَلَّمَ الأمرَ لِمعاویةَ، فَسَلَّمَت علَیهِ الشِّیعَةُ «علَیک السَّلامُ یا مُذِلَّ المؤمنینَ!» فقالَ علیه السلام: ما أنا بِمُذِلِّ المُؤمنینَ، و لکنّی مُعِزُّ المؤمنینَ، إنّی لَمّا رَأیتُکم لیسَ بِکم علَیهِم قُوَّةٌ سَلَّمتُ الأمرَ لأِبقی أنا و أنتُم بینَ أظهُرِهِم، کما عابَ العالِمُ السَّفِینَةَ لِتَبقی لأصحابِها، و کذلک نَفسِی و أنتُم لِنَبقی بَینَهُم.
حسن بن علی علیهما السلام پس از آن که به جانش سوء قصد شد و پیروانش از در ناسازگاری با وی در آمدند، کار را به معاویه وا گذاشت. آنگاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام کردند: «سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان». حضرت فرمود: من خوار کننده مؤمنان نیستم، بلکه عزّت بخش مؤمنانم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، کار را به او وا گذاشتم تا من و شما در میان آنان باقی بمانیم؛ همچنان که آن عالِم (خضر) کشتی را سوراخ کرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و اینچنین [است حکایت ] من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم.
بحار الأنوار: ۷۸/ ۲۸۷/ ۲.
امام علی علیه السلام:
وَجَدتُ المُسالَمَةَ ما لَم یکن وَهنٌ فی الإسلامِ أنجَعَ مِن القِتالِ.
من صلح را مادام که مایه وهن اسلام نباشد کار سازتر از جنگ یافته ام.
غرر الحکم: ۱۰۱۳۸
امام علی علیه السلام در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر نوشت:
لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاک إلَیهِ عَدُوُّک و للّه فیهِ رِضی؛ فإنّ فی الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِک، و راحَةً مِن هُمُومِک، و أمنا لبلادِک، و لکنِ الحذَرَ کلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّک بَعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربّما قارَبَ لِیتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ فی ذلک حُسنَ الظَّنِّ.
اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند و خشنودی خدا در آن بود آن را ردّ مکن؛ زیرا صلح مایه آسایش سپاهیان تو و راحتی خودت از اندوهها و درد سرهایت و امنیت سرزمین توست. اما پس از صلح، از دشمن خود سخت برحذر و هشیار باش؛ زیرا گاه دشمن خود را نزدیک می سازد، تا غافلگیر کند؛ پس محتاط و دور اندیش باش و به دشمن خوش بین مباش.
نهج البلاغة: الکتاب ۵۳