کاربرد عقل در نصوص اسلامی

پرسش :

عقل در نصوص اسلامی در چه معنایی به کار رفته است؟



پاسخ :

با تتبّع و تأمّل در مواردى كه كلمه «عقل» و كلماتِ هم خانواده آن در نصوص اسلامى به كار رفته است، معلوم مى شود كه اين كلمه، گاه درباره منشأ ادراكات انسان و گاه، درباره نتيجه ادراكات او به كار رفته است ، كه در هر يك از اين دو نيز كاربردهاى مختلفى دارد .

الف . كاربردهاى «عقل» به عنوان منشأ ادراكات انسان

۱ . منشأ تمام معارف انسانى

احاديثى كه حقيقت عقل را به نور ، تفسير مى كنند[۱]و يا مبدأ پيدايش عقل را نور مى دانند[۲]و يا عقل را هديه الهى و اصل انسان مى دانند،[۳]اشاره به اين معنا دارند.

طبق اين احاديث، انسان در ژرفاى هستى خود، از نيرويى نورانى برخوردار است كه حيات روح او محسوب مى شود. اگر اين نيرو پرورش يابد انسان در پرتو آن مى تواند حقايق هستى را درك كند و حقايق محسوس را از نامحسوس، حق را از باطل، خير را از شر و نيك را از بد، تشخيص دهد.

اگر اين نيروى نورانى و اين شعور مرموز و پيچيده، تقويت شود، انسان از ادراكاتى فوق تصوّر ، برخوردار مى گردد و مى تواند با ديده غيبى ، در جهان غيب سير كند و اينچنين غيب براى او مبدّل به شهود مى گردد،[۴]كه از اين مرتبه از عقل، در نصوص اسلامى به «يقين» تعبير مى شود .

۲ . منشأ تفكّر

كاربرد ديگر «عقل» در متون اسلامى، به عنوان منشأ فكر است . در اين كاربرد، عقل به عنوان منشأ «الفطنة (زيركى)» و «الفهم (دانستن)» و «الحفظ (نگهدارى)»[۵]تعريف مى شود و جايگاه آن ، «دِماغ (مغز)» معرفى مى گردد.[۶]

آيات و احاديثى كه بر تعقّل و تفكّر تأكيد مى كنند ، همچنين احاديثى كه عقل تجربى و عقل تعلّمى را در كنار عقل طبعى و عقل موهبتى مطرح مى نمايند، نمونه هايى از استعمال واژه «عقل» درباره منشأ تفكرند.

۳ . منشأ وجدان اخلاقى

وجدان اخلاقى، نيرويى در متن وجود انسان است كه او را به ارزش هاى اخلاقى دعوت مى كند و از ضدّ ارزش ها باز مى دارد. به عبارت ديگر، احساس جاذبه فطرى نسبت به ارزش هاى اخلاقى و احساس نفرت طبيعى نسبت به ضدّ ارزش ها، وجدان اخلاقى ناميده مى شود.

اگر انسان، خود را از همه عقايد و رسوم و آداب مذهبى و اجتماعى جدا فرض كند و مفهوم عدل و ظلم، خير و شر، صدق و كذب، وفاى به عهد و عهدشكنى را تصوّر نمايد، فطرت او داورى مى كند كه عدل، خير، صدق و وفاى به عهد، زيبا هستند و ظلم، شر، كذب و عهدشكنى، زشت اند .

احساس جاذبه نسبت به ارزش ها و نفرت نسبت به ضدّ ارزش ها، از نظر قرآن كريم، الهام الهى است:

«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا .[۷]سوگند به نفْس و آن كس كه آن را درست كرد . سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن، الهام كرد»  .

اين احساس و الهام، اساسى ترين بخش هديه معرفتى خداوند متعال به انسان است . در متون اسلامى، مبدأ اين شعور مرموز كه احساس ارزش هاى اخلاقى را در انسان به وجود مى آورد، «عقل» ناميده مى شود. از اين رو، همه ارزش هاى اخلاقى، جنود عقل[۸]، و همه ضدّ ارزش ها ، جنود جهل شمرده مى شوند .

توجّه به يك نكته

در برخى از كتب فلسفى، درباره تفسير «عقل»، سخنى به امام على عليه السلام نسبت داده شده كه منطبق با يكى از معانى «عقل» در فلسفه است. متن سخن، اين است:

قالَ السّائِلُ: يا مَولاىَ وَمَا العَقلُ؟ قالَ عليه السلام: العَقلُ جَوهرٌ دَرّاكٌ، مُحيطٌ بِالأَشياءِ مِن جَميعِ جِهاتِها، عارِفٌ بِالشَّى ءِ قَبلَ كَونِهِ فَهُوَ عِلَّةُ المَوجوداتِ ونِهايَةُ المَطالِبِ .[۹]پرسشگر گفت: آقاى من! خِرد چيست؟ فرمود: «خرد، گوهرى درك كننده است كه بر حقايق از همه جهت، احاطه دارد [ و] اشيا را قبل ازآفرينش مى شناسد . اين گوهر، علّت موجودات و پايان خواسته هاست .

گفتنى است كه با همه تفحّصى كه در منابع حديثى در اين زمينه انجام گرفت، مصدرى براى آن، يافت نشد.

ب ـ كاربردهاى «عقل» به عنوان نتيجه ادراكات انسان

۱ . شناخت حقايق

در نصوص اسلامى، واژه «عقل»، علاوه بر استعمال در مبدأ ادراكات ، در مُدرَكات عقلى و شناخت حقايق مربوط به مبدأ و معاد نيز به كار مى رود.

نمونه اين استعمال، احاديثى هستند كه عقل را در كنار انبياى الهى، حجّت باطنى خداوند متعال معرّفى مى كنند ،[۱۰]يا احاديثى كه عقل را قابل پرورش و تهذيب معرفى و آن را به عنوان معيار سنجش انسان و سنجش پاداش و كيفر ، ذكر مى كنند و يا عقل را به «طبع» و «تجربه»، و «مطبوع» و «مسموع» تقسيم مى كنند . مقصود از عقل در تمام اين موارد ، شناخت و آگاهى است.

۲ . كار بر پايه خرد

گاه كلمه «عقل» از باب مبالغه ، براى عمل كردن به مقتضاى قوّه عاقله به كار مى رود، چنان كه از پيامبر خدا در تعريف عقل ، روايت شده است كه :

العَمَلُ بِطاعَةِ اللّهِ، وَ إنَّ العُمّالَ بِطاعَةِ اللّهِ هُمُ العُقَلاءُ .[۱۱][ خرد]، پيروى از دستورهاى خداوند است . به درستى كه خردمندان، كسانى هستند كه فرمان خداوند را پيروى مى كنند.

نيز از امام على عليه السلام روايت شده است:

العَقلُ أن تَقولَ ما تَعرِفُ و تَعمَلَ بِما تَنطِقُ بِهِ .[۱۲]خِرد، آن است كه آنچه مى دانى، بر زبان بياورى و به آنچه مى گويى، عمل كنى .

در مقابل، جهل نيز در عمل كردن به مقتضاى نادانى به كار رفته است ، چنان كه در مقام طلب مغفرت از خداوند متعال مى گوييم :

أسأَلُكَ ... أن تَهَبَ لى كُلَّ جُرمٍ أجرَمتُهُ ... وكُلَّ جَهلٍ عَمِلتُهُ .[۱۳]از تو مى خواهم كه بر من ببخشى ، هر جُرمى را كه مرتكب شده ام و هر [ كار ]جاهلانه اى را كه انجام داده ام.


[۱]ر . ك : ص ۱۹۳ (حقيقت خرد) و ۱۹۵ (آفرينش خرد و نادانى) .

[۲]همان .

[۳]ر . ك : ص ۲۲۳ (ارمغان خدايى) و ۲۲۵ (بهترين بخشش) و ۲۲۹ (بنياد انسان) .

[۴]ر . ك : ج ۲ ص ۴۳۳ (دل) .

[۵]ر . ك : ص ۲۳۱ ح ۵۵ .

[۶]ر . ك : ص ۲۰۹ ـ ۲۱۱ ح ۱۹ ـ ۲۱ .

[۷]شمس : آيه ۷ ـ ۸ .

[۸]ر . ك : ص ۳۳۱ (سپاهيان خِرد و نادانى) .

[۹]كلمات مكنونه ، فيض كاشانى : ص ۷۶ ، اتحاد عاقل به معقول : ص ۱۲ .

[۱۰]ر . ك : ص ۲۹۱ (حجيت خرد) .

[۱۱]ر . ك : ص ۳۶۸ ح ۴۰۰ .

[۱۲]ر . ك : ص ۳۷۰ ح ۴۰۹ .

[۱۳]مفاتيح الجنان : دعاى كميل.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت