تاريخ - صفحه 4

3 / 2

تأكيد امام بر پندگيرى از تاريخ

۵۵۶۳.امام على عليه السلامـ در سخنرانى اى كه «قاصِعه» ناميده شده ـ: از بلاهايى كه بر امّت هاى پيش از شما به خاطر كردارهاى بد و اعمال ناشايستْ نازل شده ، بپرهيزيد و در نيك و بد ، احوال آنان را به ياد آوريد و از اين كه چون آنان شويد ، برحذر باشيد .
آن هنگام كه به اختلاف احوال آنان انديشيديد ، خويش را به آنچه براى ايشان عزّت آورد ، و به واسطه آن ، دشمنان از آنان دور شدند و عافيت در بينشان پايدار شد و برايشان نعمت آورد و رشته كرامت آنها به هم پيوست ، مُلزم كنيد ، از قبيل : دورى گزيدن از تفرقه ، مراعات الفت و بر انگيختن و سفارش كردن يكديگر به آن ، و نيز [ دورى گزيدن از] هر كارى كه كمر آنان را شكست و قدرتشان را سست كرد ، از قبيل : كينه ورزىِ دل ها ، و نفاقِ سينه ها ، و پشت كردن به همديگر ، و دستِ يارى نرساندن .
در احوال مؤمنانِ پيش از خود بينديشيد كه در روزگار آزمايش و بلا ، چگونه بودند . آيا آنان گران بارترينِ آفريدگان ، رنجكش ترينِ بندگان در بلا و گرفتارترينِ اهل دنيا نبودند؟
فرعونيان ، آنان را برده گرفته بودند ، بدترين شكنجه ها را به آنها مى دادند ، و تلخى را جرعه جرعه در كامشان مى ريختند . پيوسته در خوارىِ هلاكت و فشار سلطه ، به سر مى بردند و چاره اى براى سر باز زدن و راهى براى دفاع كردن نمى يافتند تا آن هنگام كه خداوند عز و جل ، كوشش آنان را در شكيبايى بر آزار ديدن در راه دوستى خود و تحمّل دشوارى از ترس خويش، ديد ، براى آنان از تنگناهاى گرفتارى،گشايشى قرار داد، و عزّت را به جاى خوارى شان، و آسايش را به جاى ترسشان نهاد ، و شاهانى فرمان روا و پيشوايانى راهنما گشتند و از كرامت الهى به جايى رسيدند كه مَركب آرزوهايشان هم به آن جا راه نمى بُرد .
بنگريد كه چگونه بودند هنگامى كه گروه ها گرد آمده ، خواسته ها به هم پيوسته ، دل ها راست ، دست ها پشت هم ، شمشيرها يار هم ، بينش ها ژرف ، و قصدها يكى بود . آيا آنان در سرتاسر دنيا ، صاحبْ اختيار و همه كاره جهانيان نبودند؟
حال بنگريد هنگامى كه جدايى بينشان افتاد ، همدلى ها گسست ، و كلام و دلشان گوناگون شد ، و گروه گروه شدند و به جنگ يكديگر پرداختند ، پايان كارشان چگونه شد؟ خداوند ، لباس كرامت خود را از تن آنان به درآورد و نعمت هاى فراوانش را از آنان سلب كرد و داستان آنها در بين شما ، به عنوان پند براى پندگيرندگان باقى مانْد .
از حال فرزندان اسماعيل ، بنى اسحاق و بنى اسرائيل ، پند بگيريد . چه قدر سرگذشت ها متناسب است و همسانى ها ، نزديك! در احوال آنان در حال پراكندگى شان ، تأمّل كنيد : در جدايى شان در شب هايى كه كسراها و قيصرها صاحبْ اختيار آنان بودند و آنان را از سرزمين هاى پُر نعمت و درياى عراق و سرزمين هاى سرسبزْكران ، مى رُبودند و به جايگاه هاى رويش درمَنه ۱ و وزش بادها و سختى معيشت مى بردند .
آن گاه ، آنان را خانوارهايى بينوا و اهل شتران زخم دار [از بارِ سفر] ۲ و صحرانشينانْ واگذاشتند، خانه هايشان پست ترين خانه ها و قرارگاه هايشان خشك ترين قرارگاه ها بود . نه به زير بال دعوتى پناه مى جُستند تا بدان چنگ زنند ، و نه سايه الفتى بر سرشان بود تا به عزّت آن تكيه كنند ؛ با حالى پريشان ، دست هايى جدا از هم ، جمعيتى پراكنده در گرفتارى شديد ، و جهلى فراگير ، همچون : زنده به گور كردن دختران ، پرستش بتان ، گسست پيوند خويشاوندى و غارتگرى از هر راهى .
بنگريد به روزگار نعمت بخشىِ خداوند به آنان ؛ آن هنگام كه فرستاده اى را به سوى آنان گسيل داشت و آن فرستاده ، اطاعت آنان را با دين خدا پيوند داد و [ دل هاى ]آنان را با دعوت به خدا ، الفت بخشيد . بنگريد كه چگونه نعمت ، بال كرامت خود را بر سرِ آنان گسترانْد و جويبارهاى آسايش ، بر آنان روان گشت ، و دينْ آنان را در سودهاى پربركت خود گرد آورد پس در نعمتِ دين ، غرق گشتند و از خرّمىِ زندگىِ دين مدارانه خشنود شدند .
در سايه حكمرانى قوى ، كارهايشان سامان يافت و نيكويىِ حالشان ، آنان را در سايه عزّت قاهرانه جاى داد و در پناه حكومتى ثابت ، كارها بر آنان استوار گشت . آنان ، حاكمان جهانيان شدند و در كرانه هاى زمين ، فرمان روا گرديدند و بر كسانى فرمان روايى يافتند كه [ روزى ]فرمانبرشان بودند ، و فرمان ها را در حقّ كسانى جارى مى ساختند كه [ روزى] بر آنان ، فرمانده بودند . نه نيزه اى از ايشان سست و شكسته ، و نه سنگى از آنان نرم و كوبيده مى شد .
آگاه باشيد كه شما رشته پيروى را از دست نهاديد و با احكام جاهلى در دژ الهى كه خداوند برايتان ساخته بود ، رخنه انداختيد . خداوند سبحان ـ آن گاه كه آنان را با چنان رشته الفتى پيوند داد كه در سايه آن جاى مى گرفتند و در پناه آن آرامش مى يافتند ـ ، با نعمتى بر اين امّت منّت نهاد كه هيچ آفريده اى ارزشِ آن را نمى داند ؛ چرا كه از هر ارزشى، برتر و از هر امر با اهميّتى ، والاتر است .

1.دِرمَنه يا دَرمنه ، گياهى است بيابانى و خودرو .

2.كنايه از بيابان گردان .

صفحه از 5