آميختگى توقیعات امام مهدی(ع) با فضاى تقيّه

پرسش :

آیا توقیعات امام مهدی(ع) با فضاى تقيّه آمیخته بوده؟



پاسخ :

اهتمام جامعه شيعى به صورت عام و نايبان خاص به صورت ويژه در عدم دستيابى مخالفان و دشمنان به ولىّ عصر(ع) و پنهان ماندن وجود آن بزرگوار و لزوم حدّاقلى استفاده از ارتباطات غير مستقيم ، دشوارى هاى بسيارى را پديد مى آورد .[۱]اين امر كه در پرسش و پاسخ هاى نوشتارى شدّت بيشترى دارد ، نه تنها در اصل ارتباطات ، دشوارى و محدوديت پديد مى آورد ؛ بلكه گاه سبب پاسخ هايى مى شد كه براى ديگران داراى ابهام يا عدم سازگارى با ادلّه ديگر باشد .

اين ، نكته اى است كه مورد توجّه برخى فقها قرار داشته است .[۲]تعبيرهاى كنايى در باره امام(ع) مانند «عالم» ، «فقيه» ، «غريم» ، «صاحب» ، «بعضى از فقها» ، «رجل» و «ناحيه» و عدم تصريح به نام يا عنوان امام(ع) ، برخاسته از همين واقعيت است . بجز فشارها و تخريب ها و مفسده جويى هايى كه از سوى برخى وكلا - كه كارشان به انحراف كشيده بود - و يا جريان هايى مانند جعفر كذّاب كه داعيه هاى ديگرى داشتند ، حاكمان وقت و جريان هاى وابسته به آنها ، شرايط بسيار سختى را پديد مى آوردند و اين ، به رغم نفوذ و اعتبارى بود كه برخى شيعيان يا خاندان هاى شيعى ، مانند خاندان نوبختى ، در جامعه آن روز و دستگاه حاكم داشتند ، چنان كه وقتى به جناب ابو سهل نوبختى - كه از جمله كسانى است كه شرافت ديدار با ولىّ عصر(ع) را در ساعت پايانى عمر امام عسكرى(ع) يافته و هنگام رحلت ايشان حضور داشته - ،[۳]گفتند : چگونه شد كه مقام وكالت پس از غيبت به جناب ابو القاسم حسين بن روح نوبختى رسيد ، نه تو ، گفت : آنان به انتخاب خود ، آگاه ترند ؛ امّا من مردى هستم كه با مخالفان ، سر و كار دارم و با آنان ، مناظره مى كنم و اگر جاى امام(ع) را همانند ابو القاسم مى دانستم و در شرايط دشوار قرار مى گرفتم ، شايد جاى ايشان را نشان مى دادم . ابو القاسم ، اگر امام زير دامن وى هم باشد و با قيچى ، قطعه قطعه شود ، دامانش را كنار نمى زند و ايشان را آشكار نمى كند .[۴]

جناب حسين بن روح ، چنان شرايط تقيّه را رعايت مى كرد كه نه تنها نزد موافق و مخالف ، شخصى مقبول بود ؛ بلكه نزد مقتدرُ باللَّه ، حاكم عبّاسى و مادر متوكّل نيز جايگاهى ويژه داشت و در مجلس وى ، حاضر مى شد . وى چنان بود كه وقتى يكى از مرتبطان با او از اظهار نظر تقيّه اى او در يكى از مجالس مناظره ، خنده اى بى جا كرد و احتمال مى رفت حقيقت نظر حسين بن روح ، آشكار شود ، بيرون از جلسه ، ضمن اعتراض شديد به آن شخص ، تأكيد كرد كه در صورت تكرار ، با او قطعِ رابطه خواهد كرد .[۵]نيز وقتى به او خبر رسيد كه يكى از خادمان خانه اش ، معاويه را لعن و ناسزا گفته ، دستور اخراج او را صادر كرد و به رغم اين كه مدّت ها آن خادم درخواست برگشت به كار داشت ، نپذيرفت و او مجبور شد جاى ديگرى مشغول شود .[۶]

در باره خود جناب حسين بن روح نيز نقل شده كه مدّتى پنهان بود و محمّد بن على شَلمغانى را - كه بعدها منحرف شد و به سبب عقايد الحادى به دست مقتدر كشته شد - ، براى رسيدگى به امور ، نصب كرد و او ، واسطه مردم با جناب حسين بن روح بود .[۷]در باره دشوارى ارتباط با سفير پيش از وى ، جناب محمّد بن عثمان عَمرى ، در دوره معتضد عبّاسى ، و بى نشانه بودن يكى از پيك ها براى رسيدن به حضور عَمرى ، اين تعبير آمده است :

لَأنّ الأمرَ كان حادّاً فى زمان المعتضد وَ السيف يقطر دماً كما يقال ، وَ كان سرّاً بين الخاص من أهل هذا الشأن.

زيرا در زمان معتضد ، شرايط ، سخت بود و از شمشير ، خون مى چكيد و كار جناب محمّد بن عثمان ، ميان خواصّ شيعه يك راز به شمار مى رفت.

و بعد اشاره شده است كه وقتى پيك ، چيزى را مى بُرد ، خبرى از واقع دريافت كننده نداشت و تنها به صورت شفاهى به او گفته مى شد مرسوله را كجا ببرد و تحويل دهد .[۸]شاهد روشن ديگر ، ملاحظه توقيعات متعدّدى است كه جناب كلينى - كه در دوره سفراى خاص مى زيسته - براى نشان دادن اصل ولادت ولىّ عصر(ع) نقل كرده است ؛ امّا در اين مجموعه كه حدود ۲۵ روايت است ، حتّى يك بار نيز نام يا لقب امام(ع) نيامده و بيشتر به صورت ضمير و گاه با تعبير «غَريم» ، «صاحب» و «رَجُل» به ايشان اشاره شده است .[۹]نيز به رغم اين كه وى مدّتى در بغداد ساكن بوده ، حتّى يك بار نيز از هيچ يك از سفيران خاص ، حديث يا توقيعى نقل نكرده است و گويا ارتباط مستقيمى با هيچ يك از آنان نداشته است . گفتنى است كه وى با سندى صحيح و بسيار معتبر و تنها با دو واسطه از امام هادى(ع) ثِقه بودن سفير اوّل و به نقل از امام عسكرى(ع) ثقه بودن سفير اوّل و دوم را روايت كرده است .[۱۰]

شرايط تقيّه آميز اين دوره كه طبعاً شدّت بيشترى داشت ، در ادامه شرايط سياسى و مذهبى دشوار و شبهِ حصرى بود كه از دوره امام هادى(ع) و امام عسكرى(ع) وجود داشت ، به گونه اى كه به نقل شيخ طوسى ، شيعيان زمانى كه مى خواستند واجبات مالى خود را به امام عسكرى(ع) برسانند ، براى عثمان بن سعيد - كه در ادامه ، سفير نخست شد - ، مى فرستادند و وى آن را در خيك روغن مى گذاشت و به دست امام(ع) مى رسانْد .[۱۱]

اينها و شواهد ديگر ، به خوبى نشان مى دهند كه پرسش ها و پاسخ هاى صادر شده از ولىّ عصر(ع) ، از جمله در مسائل فقهى ، با چه محدوديت هايى مواجه بوده است و طبعاً انتظار نمى رود پاسخ ها ، همه شفّاف و مطابق واقع باشند ؛ امّا با اين حال ، اين امر ، مانع اهتمام محدّثان و فقهاى ما به نقل و استناد به اين بخش از توقيع ها نبوده است و جز تعدادى از موارد كه برخى فقها ، آن را قابل استناد نديده اند ، بقيّه ، چنان كه خواهد آمد ، جزء مستندات فقهى قرار دارند ، در حالى كه برخى احاديث ديگر نيز در نگاه فقها ، با همين مشكل مواجه بوده اند و چنين نيست كه فقها بتوانند به همه احاديث ، با وجود ناسازگار بودن با نصوص يا اصول ديگر ، عمل كنند .


[۱]براى آگاهى از تلاش حكومت براى دستيابى به ناحيه مقدّسه ، براى نمونه ر. ك: الكافى: ج ۱ ص ۵۲۵ ، ح ۳۰ . نيز ، براى مواظبت زياد نايبان در پنهان داشتن مكان امام(ع) ، ر . ك : ج ۵ ص ۵۷ ح ۷۹۱ ، الكافى: ج ۱ ص ۳۳۳.

[۲]چنان كه استاد محترم ، آية اللَّه سيّد موسى شبيرى زنجانى ، در باره توجيه يكى از توقيع ها خاطرنشان كرده است كه : امام(ع) نمى خواسته جواب واقعى پرسش را بدهد و در جواب سؤالات مكتوب كه به دست افراد مختلف مى افتاده است ، خيلى احتياط مى شد ، كه يك وقت مشكلى براى اشخاص پيدا نشود. لذا ايشان در آن پاسخ ، تعبير صريح نكرده است و نمى خواسته جواب بدهد (ر.ك: كتاب النكاح: ج ۸ ص ۲۴۸۰).

[۳]ر.ك: ج ۳ ص ۳۲ ح ۴۹۵.

[۴]ر . ك : ج ۳ ص ۳۶۷ ح ۶۳۷ .

[۵]ر . ك : ج ۳ ص ۳۹۳ ح ۶۵۳.

[۶]ر . ك : ج ۳ ص ۳۹۱ ح ۶۵۱.

[۷]ر . ك : ج ۴ ص ۳۸۵ ح ۷۲۹.

[۸]ر . ك : الغيبة : ص ۲۹۵ - ۲۹۶.

[۹]ر.ك: الكافى: ج ۱ ص ۵۱۴ - ۵۲۵.

[۱۰]ر.ك: الكافى: ج ۱ ص ۳۲۹ - ۳۳۰.

[۱۱]الغيبة: ص ۳۵۴.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت