سخن امام علی(ع) در باره سقیفه

پرسش :

سه جمله از امام علی(ع) در مورد سقیفه بیان شده. کدامشان درست است؟



پاسخ :

سخن امام على عليه السلام درباره سقيفه به سه گونه نقل شده است :

۱ ـ أ تكون الخلافة بالصحابة والقرابة ؟

«آيا خلافت ، مشروط به همراهى و خويشاوندى است؟!» .[۱]

۲ ـ أ تكون الخلافة بالصحابة ولا تكون بالصحابة والقرابة ؟

«آيا خلافت ، مشروط به همراهى است و مشروط به همراهى و خويشاوندى نيست؟!» .[۲]

۳ ـ أ تكون الخلافة بالصحابة [والقرابة] ولا تكون بالقرابة والنصّ ؟

«آيا خلافت ، مشروط به همراهى [ و خويشاوندى] است و مشروط به خويشاوندى و تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله نيست؟!» .[۳]

بى گمان ، يكى از اين سه سخن ، از امام عليه السلام صادر شده است و نمى توان بر اين باور بود كه امام عليه السلام هر سه سخن را فرموده باشد . جمله اوّل را مى توان جزئى از جمله سوم تلقّى كرد؛امّا جمله اوّل و دوم[۴]قطعا معارض اند. از اين رو، يا بايد جمله دوم را برگزيد ، يا يكى از دو جمله ديگر را .

برخى بر اين باورند كه امام على عليه السلام جمله دوم را فرموده و به واقع ، «جدال به احسن» را پيشه كرده است ؛ يعنى امام عليه السلام در تحقّق امامت ، به «نص (تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله )» باور دارد و بر آن ، تأكيد مى ورزد ؛ امّا چون در فضايى سخن مى گويد كه حقايق ، دگرسان شده و كسى اين حقيقت را نمى پذيرد ، او با اهل سقيفه به جدال احسن مى پردازد و مى گويد : اگر «صحابى بودن» مى تواند شرط خلافت باشد ، چرا افزون بر آن ، «قرابت با پيامبر صلى الله عليه و آله » شرط نباشد ؟ به اين معنا كه «وقتى صحابى بودن» با «قرابت با پيامبر صلى الله عليه و آله » همراه شد ، دارنده آن ، اولى خواهد بود .[۵]

اين استدلال را مى توان از جهاتى نااستوار دانست و متونى را ارائه داد كه نشانگر آن است كه استدلال امام عليه السلام به خويشاوندى با پيامبر صلى الله عليه و آله و نه همراهى و مصاحبت ، براى دستيابى به خلافت بوده است :

۱ . در سقيفه ، هنگامى كه انصار براى دستيابى به خلافت ، بر صحابى بودن خود استناد كردند ، مهاجران و در رأس آنها ابو بكر و عمر ، صحابى بودن را كافى ندانستند و قرابت با پيامبر صلى الله عليه و آله را هم شرط دانستند . عمر گفت :

به خدا سوگند ، عرب ، راضى نمى شود كه شما را امير گردانَد ، در حالى كه پيامبرش از غير شماست ؛ ولى از آن ابا ندارد كه امرش را به كسى بسپارد كه نبوّت ، در ميان آنان و ولايت امر ، از آنِ آنهاست و اين براى ما ، بر هر كس از عرب كه مخالفت ورزد ، حجّت آشكار و برهان روشنى است . چه كسى با سيطره و حكومت محمّد كشمكش مى كند ـ در حالى كه ما ، دوستان و عشيره اوييم ـ ، جز سرگشتگان در باطل ، يا متمايلان به گناه و يا فروافتادگان در هلاكت؟!

در اين جلسه ، ابو بكر نيز با تكيه بر قرابت با پيامبر صلى الله عليه و آله درباره شايستگى خود براى خلافت گفت :

مهاجران ، نخستين كسانى بودند كه خدا را در زمين پرستيدند و به خدا و پيامبرش ايمان آوردند . آنان دوستان و خويشان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و پس از او ، سزاوارترين مردم به اين امر (حكومت) هستند و در اين امر ، جز ستمكار ، با آنان به كشمكش برنمى خيزد .[۶]

۲ . پس از پايان يافتن جريان سقيفه ، امام على عليه السلام از كسانى كه در سقيفه حاضر بودند ، در مورد استدلال دو طرف (انصار و قريش) ، سؤال كرد و سپس ايشان را به تأمّل در استدلال آنان (به اين كه آنان شجره پيامبر صلى الله عليه و آله اند) رهنمايى نمود :

«قريش چه گفتند؟» . پاسخ دادند كه : حجّت آوردند كه شجره (و از خاندان) پيامبرند . گفت : «به شجره احتجاج كردند و ثمره (اهل بيت) را تباه ساختند» .[۷]

۳ . شعرى كه سيّد رضى در نهج البلاغة و خصائص الأئمّة نقل كرده و آن را مضمون كلام على عليه السلام [ در خطاب به خليفه ]دانسته ، نشانگر اين است كه مهاجران ، به «قرابت (خويشاوندى با پيامبر خدا)» استدلال كرده اند و در برابر آنها، امام عليه السلام به «اقربيّت(نزديك ترينْ خويش بودن)»:

و اگر بر مدّعيان ، به خويشاوندى ات احتجاج كردى          ديگران از تو به پيامبر ، نزديك تر و سزاوارتر بودند .

۴ . على عليه السلام در توضيح جريان سقيفه مى گويد :

قالَت قُرَيشٌ : مِنّا أميرٌ . وقالَت الأَنصارُ : مِنّا أميرٌ . فَقالَت قُرَيشٌ : مِنّا مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَنَحنُ أحقُ بِذلِكَ الأَمرِ . فَعَرَفَت ذلِكَ الأَنصارُ ، فَسَلَّمَت لَهُم الوِلايَة والسُّلطان . فإِذا استَحَقّوها بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله دونَ الأَنصارِ ، فإِنّ أَولَى النّاسِ بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله أَحَقُّ بِها مِنهُم .  قريش گفتند : امير بايد از ما باشد . و انصار گفتند : بايد از ما باشد . قريش گفتند : محمّد ، پيامبر خدا ، از ماست . لذا ما به اين امر ، سزاوارتريم . پس ، انصار پذيرفتند و اين حق را براى آنان شناختند و حكومت و قدرت را به ايشان سپردند . پس اگر قريش به سبب پيوند با محمّد صلى الله عليه و آله ، سزاوار آن شدند ، آن كس كه به محمّد صلى الله عليه و آله نزديك تر است ، از همه آنان سزاوارتر خواهد بود .[۸]

نيز در نامه ۲۸ نهج البلاغة در اين زمينه آمده است :

لَمَّا احتَجَّ المُهاجِرونَ عَلَى الأنصارِ يَومَ السَّقيفَةِ بِرَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَلَجوا عَلَيهِم ، فَإِن يَكُنِ الفَلجُ بِهِ فَالحَقُّ لَنا دونَكُم .  در سقيفه ، مهاجران بر انصار به «قرابت با پيامبر خدا» احتجاج كردند و به واسطه آن بر آنان چيره گشتند . پس اگر چيرگى به آن است ، حقّ [ خلافت ]براى ماست نه شما .

گزيده سخن ، آن كه با توجّه به مبناى صحيح ـ كه عبارت است از : امامت ، منصبى الهى است و تحقّق آن با نص (تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله ) صورت مى پذيرد و مشروعيت خود را از مردم نمى گيرد ـ و نااستوارى حمل كلام اوّل بر «جدال احسن» ، شايسته است كه متن سوم را درست تر بدانيم و جمله را بدين گونه نقل كنيم : «آيا خلافت ، مشروط به همراهى [و خويشاوندى پيامبر صلى الله عليه و آله ] است و به خويشاوندى و تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله نيست؟!» .[۹]

البتّه جمله اوّل نيز پذيرفتنى است ، اگر به صورت استفهام انكارى در نظر گرفته شود ، بدين گونه : «آيا خلافت ، مشروط به همراهى و خويشاوندى [ پيامبر صلى الله عليه و آله ] است؟!» .


[۱]نهج البلاغة (تصحيح صبحى الصالح وتصحيح محمّد عبده) : حكمت ۱۹۰ .

[۲]نهج البلاغة (تصحيح فيض الإسلام) : حكمت ۱۸۱ ، نهج الإيمان : ص ۳۸۴ .

[۳]با استنتاج از گفته سيّد رضى كه در ذيل روايت ۹۶۰ گذشت.

[۴]در متن عربى كتاب ، به جاى «الثانية» ، «الثالثة» آمده است كه به قرينه سياقى و تصريح محقّقان كتاب ، اشتباه است و بدين وسيله تصحيح مى شود . (م)

[۵]مصادر نهج البلاغة و أسانيده : ج ۴ ص ۱۵۲ ، تصنيف نهج البلاغة : ص ۴۱۳ .

[۶]تاريخ الطبرى : ۳ / ۲۲۰ ، الكامل فى التاريخ : ۲ / ۱۳ ، الإمامة و السياسة : ۱ / ۲۴ .

[۷]نهج البلاغة : خطبه ۶۷ ، خصائص الأئمّة : ۸۶ .

[۸]وقعة صفّين : ص ۹۱ ، شرح نهج البلاغة : ج ۱۵ ص ۷۸ .

[۹]درباره نقد و بررسى اين احاديث ، ر. ك : نهج السعادة : ج ۴ ص ۱۹۵ ، شرح الأخبار : ج ۱ ص ۲۵۰ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت