فهرستِ شماری از متفرّدات منابع متأخّر

پرسش :

فهرست وار به شماری از مطالب ضعیف در منابع متأخر در مورد حادثه عاشورا بیان کنید.



پاسخ :

شماری از مطالب غیر معتبر در تاریخ عاشورا:

ـ گزارش سخنرانی منسوب به امام(ع) پس از نماز ظهر عاشورا ؛[۱]

ـ گزارش حضور جابر بن عُروه غِفاری (از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله ) در كربلا و فرمایش امام(ع) به او كه : «شَكَرَ اللّهُ سَعیكَ یا شَیخُ ؛ خداوند، تلاش تو را پاداش دهد، ای پیرمرد!» ؛[۲]

ـ گزارش ملاقات حبیب بن مُظاهر با مسلم بن عَوسَجه در مغازه عطّاری در بازار كوفه برای خرید رنگ مو، و چگونگی رسیدن حبیب به كربلا و ابلاغ سلام نمودنِ زینب(س) به وی هنگام ورودش به كربلا ؛[۳]

ـ گزارش همبازی بودن زُهَیر بن قین با امام حسین(ع) در كودكی، در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله، و این كه او در همان زمان، خاك های زیر قدم های امام(ع) را بوسیده و مورد ملاطفت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفته است ؛[۴]

ـ بسیاری از گزارش های معالی السبطین، أسرار الشهادات و عنوان الكلام در باره شهادت علی اكبر(ع) ؛[۵]

ـ گزارش این كه امام حسین(ع)، علی اصغر را روی دست گرفت و به سپاه كوفه فرمود : «وی را یك جرعه آب دهید كه از غایت تشنگی، شیر در پستان مادرش نمانده» ؛[۶]

ـ گزارش اختلاف افتادن در لشكر عمر بن سعد در باره آب دادن به علی اصغر و دستور ابن سعد به حَرمَله برای قطع نزاع ؛[۷]

ـ گزارش سخن حرمله به مختار، با این مضمون كه : «اكنون كه مرا می كُشی، بگذار كارهای خود را بگویم تا قلبت را بسوزانم : من، سه تیر سه شاخه زهرآلود داشتم. یكی را به گلوی علی اصغر زدم، دومی را به قلب حسین، و با سومی، گلوی عبد اللّه بن حسن را هدف گرفتم» ؛[۸]

ـ گزارش تبسّم علی اصغر به امام حسین(ع) پس از تیر خوردنش ؛[۹]

ـ گزارش آمدن شیر در سینه مادر علی اصغر، پس از خوردن آب در شب یازدهم محرّم، و این كه وی پستان های خود را سرِ دست گرفته و گفته : «نورِ دیده، علی اصغر ! كجایی كه پستان های من، پُر از شیر است ؟» ؛[۱۰]

ـ گزارش بیرون آورده شدن قُنداقه علی اصغر از زیر خاك و جدا كردن سر او و به نیزه كردن آن ؛[۱۱]

ـ گزارش سفارش امیر مؤمنان(ع) در شب ۲۱ ماه رمضان به عبّاس(ع) كه : «مبادا در روز عاشورا آب بخوری، در حالی كه برادرت حسین، تشنه است!» ؛[۱۲]

ـ گزارش توصیه امیر مؤمنان(ع) به فرزندان خود در باره امام حسن(ع) و سپردن امام حسین(ع) به عبّاس(ع) به عنوان امانت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه(س) و خودِ ایشان ؛[۱۳]

ـ گزارش سخن عبّاس(ع) به امام حسین(ع) كه : «می خواهم یك بار دیگر صورتت را ببینم ؛ ولی حرمله تیر بر چشمان من زده است» ؛[۱۴]

ـ گزارش سخن فاطمه كِلابی (اُمُّ البَنین) كه وقتی به خانه امیر مؤمنان(ع) رفت، تقاضا كرد كه ایشان، او را «فاطمه» خطاب نكند تا فرزندان زهرا(س) به یاد مادرشان نیفتند ؛[۱۵]

ـ گزارش ماجرای جلوگیری برخی از اهل بیتِ امام(ع) از حركت اسب ایشان و تقاضای پایین آمدن از اسب و یا بوسیدن زیرِ گلوی ایشان،[۱۶]و نیز گفتن جمله «مَهلاً مهلاً، یابنَ الزهراء!». گفتنی است كه این جمله، حتّی در منابع ضعیف هم یافت نشد. تنها در أسرار الشهادات آمده است كه :

فأرادَ(ع) أنْ یخرُجَ مِنَ الخیمة، فلَصَقَت بِهِ زَینبُ(س) فقالت : مَهلاً یا أخی ! توقَّف حتّی اُزَوِّدَ مِن نَظَری و اُوَدّعَك.[۱۷]

امام(ع) تصمیم گرفت كه از خیمه بیرون برود، كه زینب(س) خود را به او چسبانْد و گفت : برادرجان ! آهسته ! درنگ كن تا تو را كاملاً ببینم و با تو خداحافظی كنم.

ـ گزارش سراسیمه آمدن زینب(س) نزد امام زین العابدین(ع) در خیمه، پس از شهادت امام حسین(ع) و پرسیدن علّت دگرگون شدن اوضاع عالَم، و سخن امام(ع) به وی كه : «ای عمّه ! دامن خیمه را بالا بزن» و نگاه كردن امام(ع) به سر بُریده پدر و مخاطب قرار دادن زینب(س) كه : «ای عمّه ! مُهیای اسیری باشید، كه پدرم را شهید كردند» ؛[۱۸]

ـ گزارش های مربوط به هجوم به خیمه ها، مانند: تصریح به كتك خوردن اهل حرم امام(ع)[۱۹]و كشیدن زیرانداز از زیر امام زین العابدین(ع) و بر زمین افكندن ایشان،[۲۰]و زیرِ دست و پا ماندن برخی از كودكان[۲۱]و دستور امام زین العابدین(ع) به عمّه اش زینب(س) كه : «عَلَیكُنَّ بِالفرار ؛ بر شما بادْ فرار!» در پاسخ چاره جویی او،[۲۲]و سرشماری كودكان كاروان در پایان كار و مشخّص شدن این كه دوتن از آنان در نقطه ای جان داده اند ؛[۲۳]

ـ گزارش چگونگی آمدن بنی اسد برای دفن اجساد شهدا و این كه امام زین العابدین(ع) در باره كمك آنان در دفن پدر بزرگوارش فرمود: «مَعی مَن یعینُنی ؛ همراه من، كسی هست كه مرا یاری كند» و خطاب به پدرش فرمود : «أمّا الدُنیا فَبَعدك مُظلمة ؛ دنیا پس از تو، تاریك است» و این كه روی قبر پدر با انگشت نوشت : «هذا قَبرُ حُسَینِ بنِ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ الَّذی قَتَلوهُ عَطشاناً غَریباً ؛ این، قبر حسین بن علی بن ابی طالب است كه او را تشنه و غریب، كُشتند» ؛[۲۴]

ـ گزارش سخن زینب(س) خطاب به جسد برادر : «هل أنت أخی؟ هل أنت ابن أبی ؟ ؛ آیا تو برادر منی ؟ آیا تو پسر پدر[۲۵]منی ؟»[۲۶]و بوسه زدنش بر حنجر و رگ های بُریده برادر[۲۷]و گفتن «اللّهمّ تقبّل منّا هذا قلیل القربان ؛ خداوند ! این قربانی اندك را از ما بپذیر» ؛[۲۸]

ـ گزارش های مربوط به شماری از اقدامات سَكینه در كربلا به عنوان كودكی خردسال،[۲۹]در صورتی كه بر پایه گزارش منابع معتبر، وی در آن هنگام، ازدواج كرده و همراه شوهرش به كربلا آمده بود ؛[۳۰]

ـ گزارش مسلمِ جَصّاص در باره حضور اهل بیت امام(ع) در كوفه، نان و خرما دادن كوفیان به كودكان آنها و جلوگیری اُمّ كلثوم(س) از این اقدام به دلیل حرمت صدقه بر آنها و نیز این كه زینب(س) سرش را به چوب مَحمل زد و اشعاری خواند كه با این بیت، آغاز می شود : «یا هِلالاً لِما استتمّ كمالاً... ؛ ای هلالی كه كامل نشده... !» ؛[۳۱]

ـ گزارش منسوب به امام زین العابدین(ع) كه در پاسخ این پرسش كه : «در طول سفر، كجا به شما سخت تر گذشت ؟»، سه بار فرمود «امان از شام !» ؛[۳۲]

ـ گزارش های ریختن آب و آتش و خاكستر بر سر اهل بیت امام حسین(ع) و افتادن آتش بر عمامه امام زین العابدین(ع) و سوختن سر ایشان در شام ؛[۳۳]

ـ گزارش بستن اهل بیت امام(ع) به ریسمانی كه یك طرف آن به امام زین العابدین(ع) بسته بود و طرف دیگر آن به زینب(س) و... ؛[۳۴]

ـ گزارش هایی كه حاكی اند قنداقه زینب(س) را هنگامی كه در كودكی آرام نمی گرفت، در دامن حسین(ع) گذاشتند و آرام شد،[۳۵]یا این كه زینب(س) در كودكی، در آفتاب خوابیده بود و حسین(ع) كه او را چنین دید، مانع تابش نور آفتاب به او شد... تا این كه ماجرای كربلا پیش آمد و بدن امام(ع) در آفتاب ماند... ؛[۳۶]

ـ این گزارش كه زینب(س) هنگام ازدواج با عبد اللّه بن جعفر، شرط ضمنِ عقد كرد كه او را از مسافرت با امام حسین(ع) منع نكند،[۳۷]یا این كه امام حسین(ع) در وداعِ آخر به وی فرمود : «مرا در نافله شب، فراموش مكن»،[۳۸]یا این كه زینب(س) شب یازدهم یا در برخی منازل راه شام، نماز شبش را نشسته خواند[۳۹]و هنگامی كه به مدینه بازگشت، شوهرش عبد اللّه بن جعفر، او را نشناخت ؛[۴۰]

و صدها گزارش دیگر، از این قبیل.

كوتاه سخن، این كه : علّتِ نیاوردن متفرّدات منابع متأخّر در گزارش واقعه عاشورا و تاریخ زندگی امام حسین(ع) در این دانش نامه، معتبر نبودن و قابل استناد نبودن آنهاست، هر چند ممكن است شماری از آنها، در واقع، درست باشند، امّا دلیلی یا دستِ كم، قرینه ای بر صحّت آنها وجود ندارد. بر این اساس، می توان گزارش هایی را كه اشكال عقلی و نقلی ندارند، با استناد به منابع آنها نقل كرد. البتّه برای آن كه شنونده گم راه نشود، اشاره به ضعفِ منبع، ضروری است، هر چند با توجّه به این كه رعایت این نكات، عملاً برای همه مقدور نیست، توصیه مؤكّد ما، خودداری كامل از نقل گزارش های مستند به منابع ضعیف است.[۴۱]


[۱]مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۰۵ ، أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۲۶۶ (تقريبا با همان الفاظ از مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف) .

[۲]مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۱۵ .

[۳]أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۹۱ .

[۴]مجالس المواعظ: ص ۵۹ ، المنتخب ، طريحى : ص ۱۹۶ (نام زهير بن قين در آن نيست) .

[۵]معالى السبطين : ج ۱ ص ۲۵۴ ، أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۱۴ ، عنوان الكلام : ص ۲۸۲ .

[۶]روضة الشهداء : ص ۳۴۲ .

[۷]مصرع الحسين عليه السلام : ص ۱۸۱ .

[۸]سوگ نامه آل محمّد صلى الله عليه و آله : ص ۵۳۵ (به نقل از: منهاج الدموع : ص ۴۱۱) .

[۹]محرق القلوب : ص ۱۰۵ .

[۱۰]عنوان الكلام : ص ۲۶۸ و۱۲۳ تقريبا با همان الفاظ .

[۱۱]عنوان الكلام : ص ۵۴ و ۲۶۵ و ۳۲۶ .

[۱۲]معالى السبطين : ج ۱ ص ۲۷۷ .

[۱۳]شعشعة الحسينى : ج ۲ ص ۶۰ .

[۱۴]تذكرة الشهداء : ص ۲۷۲ . ملّا حبيب اللّه شريف كاشانى ، در ادامه كلام ، خود ، اين مطلب را اين گونه رد مى كند : «بسيار ضعيف است و در كتب مشهوره نيست» .

[۱۵]اين مطلب را در هيچ مصدر معتبر يا غير معتبرى نيافتيم و اساسا در منابع معتبر ، هيچ گفتگويى از اين بانو با امير مؤمنان عليه السلام يا فرزندان ايشان در هيچ موردى ثبت نشده است .

[۱۶]أنوار المجالس : ص ۹۸ ، تذكرة الشهداء : ص ۳۱۱ .

[۱۷]أسرار الشهادات : ج ۳ ص ۵۶ .

[۱۸]تذكرة الشهداء : ص ۳۴۷ .

[۱۹]المنتخب ، طريحى : ص ۱۸۳ ، عنوان الكلام : ص ۲۱۳ .

[۲۰]نور العين : ص ۵۳، مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۵۴ ، معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۱ .

[۲۱]وفيات الأئمّة : ص ۱۶۰ .

[۲۲]معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۲ .

[۲۳]معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۳ .

[۲۴]الدمعة الساكبة : ج ۵ ص ۱۳ . ر . ك : همين دانش نامه : ج ۷ ص ۴۳۶ (فصل سوم / سخنى درباره كفن و دفن شهدا) .

[۲۵]اكنون در افواه ، لفظ «مادر» به جاى «پدر» ، مشهور است .

[۲۶]شعشعة الحسينى : ج ۲ ص ۱۲۷ .

[۲۷]الخصائص الحسينيّة : ص ۱۸۰ ، تذكرة الشهداء : ص ۳۶۳ ، معالى السبطين : ج ۲ ص ۳۲ .

[۲۸]كبريت احمر : ص ۳۷۶ (به نقل از : الطراز المُذهّب) ، عنوان الكلام : ص ۵۷ .

[۲۹]أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۸۱ ـ ۵۸۳ و ۴۰۲ ، عنوان الكلام : ص ۳۰۲ .

[۳۰]ر . ك : ج ۱ ص ۳۰۷ (بخش يكم / فصل ششم : فرزندان) .

[۳۱]نور العين : ص ۵۵ ، المنتخب ، طريحى : ص ۴۶۳ ، مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۵۸ ـ ۱۶۱ . گفتنى است كه محدّث قمى رحمه اللهدر باره اين خبر مى نويسد : «ذكر محامل و هودج در غيرِ خبر مسلم جصّاص نيست و اين خبر را گر چه علّامه مجلسى نقل نموده است ، ولى مأخذ نقل آن ، منتخب طريحى و كتاب نور العين است كه حالِ هر دو كتاب بر اهل فنّ حديث ، مخفى نيست و نسبت دادن سر شكستن به جناب زينب عليهاالسلام و اشعار معروف نيز از آن مخدّره ـ كه عقيله هاشميّين و عالمه غير معلَّمه و رضيعه ثَدْىِ نبوّت و صاحب مقام رضا و تسليم است ـ بعيد است» (منتهى الآمال : ص ۴۸۳) .

افزون بر آنچه محدّث قمى رحمه الله بيان نموده ، سه نكته ديگر نيز در اين باره ، قابل توجّه است :

نكته اوّل ، دادن هديه و صدقه مستحب به هاشمى توسّط غير هاشمى ، اشكالى ندارد .

نكته دوم ، چگونه مى توان باور كرد كه زينب عليهاالسلام در ملأ عام در ميان هزاران كوفى ، سر خود را به محمل بزند و خون جارى شود و اين موضوع ، حدود هزار سال ، مسكوت بماند و پس از اين مدّت طولانى ، در برخى از منابع بسيار ضعيف ، آن هم از يك نفر ، گزارش شود ؟! شايان ذكر است كه همه كتاب هاى ضعيفى كه اين مطلب را از مسلم جَصّاص نقل كرده اند ، به موضوع «زدن سر به چوب محمل» اشاره ندارند . براى نمونه ، اين مطلب در كتاب نور العين و نسخه چاپى مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف، نيامده و تنها در المنتخب طريحى و يك نسخه خطّى از مقتل ياد شده ، گزارش شده است .

نكته سوم ، زينب عليهاالسلام قطعا كارى بر خلاف توصيه مؤكّد امام حسين عليه السلام انجام نمى دهد ؛ زيرا بر اساس آنچه منابع معتبر ، گزارش كرده اند ، امام عليه السلام به ايشان سفارش فرمود : «يا اُخيّة! إنّى اُقسم عليك فأبرّى قسمى . لا تشقى علىّ جَيبا و لا تخمشى علىّ وجها ؛ خواهرم ! تو را سوگند مى دهم و بدان ، عمل كن . بر [ مرگ ]من ، گريبان چاك مده و صورتْ مخراش» . در اين باره ، ر . ك : همين دانش نامه : ج ۶ ص ۴۵ (بخش هشتم / فصل يكم / حال زينب در شب عاشورا) .

[۳۲]عنوان الكلام : ص ۱۱۸ .

[۳۳]تذكرة الشهداء : ص ۴۱۱ .

[۳۴]المنتخب ، طريحى : ص ۴۷۳ .

[۳۵]شجره طوبى : ج ۲ ص ۱۵۳ .

[۳۶]أنوار المجالس : ص ۴۰ .

[۳۷]وفيات الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۳۳ .

[۳۸]وفيات الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۴۱ .

[۳۹]معالى السبطين : ج ۲ ص ۱۳۳ ، وفيات الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۴۱ ، شجره طوبى : ج ۲ ص ۱۵۳ .

[۴۰]در اين باره ، هنوز هيچ مدركى ، هر چند ضعيف ، يافت نشده است .

[۴۱]ر . ك : ج ۱ ص ۹۱ (درآمد / منابع غير قابل استناد) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت