ذکر در لغت، قرآن و حدیث

پرسش :

ذکر در لغت، قرآن و حدیث به چه معناست؟



پاسخ :

واژه شناسى «ذكر»

واژه شناسان براى مادّه «ذكر» ، دو معنا بيان كرده اند : يكى «يادكرد» در مقابل «فراموشى» ، و ديگرى «نَرى» در مقابل «مادگى».

ابن فارس ، در اين باره مى گويد :

ذال و كاف و راء ، دو اصل را تشكيل مى دهد كه همه كلمات اين مادّه ، از اين دو اصل ، متفرّع مى شوند. «مُذكر» ، يعنى زنى كه پسر زاييده است... «ذكور البقل» ، يعنى گياهان علفى ستبر ، مانند اسطوخودوس.... اصل ديگر به معناى يادآورى است ، در مقابل فراموش كردن و از ياد بردن. سپس يادكرد زبانى نيز بر اين معنا حمل شده و مى گويند : «اِجْعله منك على ذُكر» به ضمّ ذال ، يعنى : او را فراموش مكن.[۱]

راغب اصفهانى ، در تبيين معناى «ذكر» در مقابل «نسيان» مى گويد :

معناى ذكر ، حالتى است براى نفس كه انسان به سبب آن ، مى تواند آنچه را آموخته ، ج در ذهنج نگه دارد و از اين جهت ، مانند «حفظ» است ؛ منتها حفظ به معناى به ياد سپارى است ، و ذكر به معناى يادآورى.

معناى ديگر «ذكر» ، حاضر كردن چيزى در دل يا آوردن آن به زبان است. لذا گفته مى شود : ذكر ، دو گونه است : ذكر قلبى و ذكر زبانى (لسانى) ، و هر يك از اين دو نيز بر دو گونه است : يكى يادآورى چيزى است كه فراموش شده است ، و ديگرى به معناى ادامه حفظ و به يادسپارى است. به هر گفته اى نيز ذكر مى گويند.[۲]

ريشه يابى واژه ذكر ، نشان مى دهد كه اصل در معناى آن ، «ياد» در مقابل «فراموشى» است و استعمال آن در معانى ديگر ، بدان مناسبت است كه مورد استعمال ، داراى خصوصيتى است كه موجب ياد و توجّه انسان به آن مى شود ، چنان كه به پسر ، از آن جهت «ذَكَر» و «مذكَّر» گفته شده كه موجب زنده ماندن و بقاى ياد و نام پدر مى گردد.

ذِكر ، در قرآن و حديث

كلمه «ذكر» در قرآن و احاديث اسلامى كاربردهاى فراوانى دارد ؛[۳]ليكن آنچه در اين جا مورد بررسى است ، «ياد خداوند متعال» در مقابل «نسيان» و يا «غفلت» از اوست.

بر پايه آيات و احاديثى كه در اين بخش خواهد آمد ، ياد خدا ، فلسفه همه عبادات ، هدف همه برنامه هاى تكامل آفرين اسلام ، و بهترين و سازنده ترينِ اعمال جوارحى و جوانحى است ، چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است :

إنَّه لَيسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَى اللّهِ تَعالى و لا أنجى لِعَبدٍ مِن كُلِّ سَيِّئَةٍ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مِن ذِكرِ اللّهِ.[۴]هيچ كارى در نزد خداوند متعال ، محبوب تر ، و در رهانيدن بنده از هر گونه بدى ، در دنيا و آخرت ، مؤثّرتر از يادكرد خدا نيست.

بر اين اساس ، ياد خدا ، تنها عبادتى است كه در مقرّرات دينى ، حدّ و مرزى براى آن معيّن نشده ؛ بلكه در هر حال و در هر زمان و در هر مكانى مطلوب است و هر چه بيشتر ، بهتر :

قالَ الصّادِقُ عليه السلام : ما مِن شَى ءٍ إلّا و لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ إلَا الذِّكرَ ؛ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهى إلَيهِ ، فَرَضَ اللّهُ عز و جل الفَرائِضَ فَمَن أدّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ ، و شَهرَ رَمضانَ فَمَن صامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ ، والحَجَّ فَمَن حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ ، إلَا الذِّكرَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَرضَ مِنه بِالقَليلِ ، و لَم يَجعَل لَهُ حَدّا يَنتَهى إلَيهِ. ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ :  «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» .[۵]فَقالَ : لَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جل لَهُ حَدّا يَنتَهى إِلَيهِ.

قالَ : و كانَ أبى عليه السلام كَثيرَ الذِّكرِ ، لَقَد كُنتُ أمشى مَعَهُ و إنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، و آكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ و إنَّهُ لَيَذكُرُ اللّهَ ، و لَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ و ما يَشغَلُهُ ذلِكَ عن ذِكرِ اللّهِ ، و كُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلَا اللّهُ. و كانَ يَجمَعُنا فَيَأمُرُنا بِالذِّكرِ حَتّى تَطلُعَ الشَّمسُ. و يَأمُرُ بِالقِراءَةِ مَن كانَ يَقرَأُ مِنّا و مَن كانَ لا يَقرَأُ مِنّا أَمَرَهُ بِالذِّكرِ.[۶]امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ چيزى نيست ، مگر اين كه حدّ و نهايتى دارد كه بدان پايان مى پذيرد ، بجز ياد خدا كه آن را حد و پايانى نيست. خداوند ، فرايض (نمازهاى واجب) را قرار داد. پس هر كه آنها را به جا آورد ، اين خود ، حدّ آنهاست. ماه رمضان را قرار داد كه هر كس روزه آن را بگيرد ، اين ، حدّ آن است و حج را قرار داد كه هر كس حج بگزارد ، اين ، حدّ آن است ؛ مگر ياد خدا كه خداوند به اندكِ از آن ، رضايت نداده و براى آن ، مرزى كه به آن منتهى شود ، قرار نداده است.

امام صادق عليه السلام سپس اين آيه را تلاوت كرد :  «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را ياد كنيد ، يادكردى بسيار ، و هر بام و شام ، او را تسبيح گوييد»  و فرمود : خداوند عز و جلبراى آن ، حد و مرزى كه بِدان پايان پذيرد ، قرار نداد.

ج همچنين ج فرمود : پدرم بسيار ذكر مى گفت. من با ايشان راه مى رفتم و ايشان ، ذكر خدا مى گفت. با ايشان غذا مى خوردم و ايشان ، ذكر خدا مى گفت. گاه با مردم سخن مى گفت و در عين حال ، اين كار ، او را از ياد خدا باز نمى داشت. او را مى ديدم كه زبانش بر كامش چسبيده است و «لا إله إلّا اللّه » مى گويد. ما را جمع مى كرد و دستور مى داد ذكر بگوييم تا آن كه آفتاب ، طلوع مى كرد. به كسانى از ما كه قرآن خواندن بلد بودند ، دستور مى داد آن را قرائت كنند و به آنهايى كه قرائت بلد نبودند ، دستور مى داد ذكر بگويند.

معناى ذكر

حقيقت ذكر ، عبارت است از توجّه دل به آفريدگار جهان و احساس اين واقعيت كه جهان ، محضر خداست و انسان ، در حضور اوست ، و اين معنا تحقّق نمى يابد ، مگر با دو شرط : يكى معرفت حقيقى نسبت به خداوند متعال ، و ديگرى توجّه به او.

به بيان روشن تر ، تا انسان ، آفريدگار حقيقى جهان را نشناسد ، نمى تواند او را ياد كند. بنا بر اين ، كسانى كه چيزى غير از معبود حقيقى را عبادت مى كنند ، در واقع ، او را ياد نكرده اند ؛ بلكه پندار خود را ياد كرده اند :

«إِنْ هِىَ إِلَا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَـنٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنفُسُ.[۷]اين جبتانج ، جز نام هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نام گذارى كرده ايد، و خدا بر حقّانيت آنها هيچ دليلى نفرستاده است. آنان ، جز از گمان و آنچه كه دلخواهشان است ، پيروى نمى كنند » .

هنگامى كه انسان ، خداى حقيقى را شناخت و خود را در محضر او ديد ، نخستين اثر ياد خداوند متعال ، فرمانبرى از اوست. از اين رو ، هر چه معرفت انسان نسبت به آفريدگار خود بيشتر گردد و بيشتر به ياد او باشد ، اطاعتش از حضرت حق ، افزون تر مى شود.

بنا بر اين ، انجام دادن واجبات الهى و ترك محرّمات ، نشانه معرفتِ حقيقى و ذكر حقيقى است و كسى كه با زبان ذكر مى گويد ، ولى كردارش با گفتار او هماهنگ نيست ، غافل و ناسى (فراموشكار) شمرده مى شود ، نه ذاكر ؛ چنان كه از پيامبر خدا روايت شده است :

مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد ذَكَرَ اللّهَ ، و إن قَلَّت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ. و مَن عَصَى اللّهَ فَقَد نَسِيَ اللّهَ ، و إن كَثُرَت صَلاتُهُ و صِيامُهُ و تِلاوَتُهُ لِلقُرآنِ.[۸]كسى كه از خدا اطاعت كند ، در واقع او را ياد كرده است ، هر چند نماز و روزه و قرآن خواندنش اندك باشد ، و كسى كه خدا را نافرمانى كند ، در واقع ، خدا را فراموش كرده است ، هر چند نماز و روزه و تلاوت قرآنش بسيار باشد.

اين تفسير از ذكر ، روشن مى كند كه حقيقت ذكر ، توجّه قلبىِ برآمده از معرفت حقيقى خدا و همراه با مسئوليت شناسى است.

[۱]معجم مقاييس اللغة : ج ۲ ص ۳۵۸ .

[۲]مفردات ألفاظ القرآن : ص ۳۲۸ .

[۳]مفسّران گفته اند كه «ذكر» در قرآن به چند معنا آمده است ، از جمله :

اوّل ، ياد زبانى ، مانند آيه ۲۰۰ سوره بقره : «فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا ؛ همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با يادكردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد» .

دوم ، ياد قلبى ، مانند آيه ۱۳۵ سوره آل عمران : «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَـحِشَةً أَوْ ظَـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ ؛ و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند» .

سوم ، گفتار ، مانند آيه ۴۲ سوره يوسف : «اذْكُرْنِى عِندَ رَبِّكَ ؛ مرا نزد آقاى خود به ياد آور» و آيه ۴۱ سوره مريم : «وَاذْكُرْ فِى الْكِتَـبِ إِبْرَ هِيمَ ؛ و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز» و آيه ۵۱ سوره مريم : «وَ اذْكُرْ فِى الْكِتَـبِ مُوسَى ؛ و در اين كتاب از موسى ياد كن» .

چهارم ، خبر ، مانند آيه ۸۳ سوره كهف : «قُلْ سَأَتْلُواْ عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا ؛ بگو: «به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند»» .

پنجم ، پند و اندرز ، مانند آيه ۴۴ سوره انعام : «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَ بَ كُلِّ شَىْ ءٍ ؛ پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند، درهاى هر چيزى [ از نعمت ها ]را بر آنان گشوديم» .

ششم ، وحى ، مانند آيه ۳ سوره صافات : «فَالتَّــلِيَـتِ ذِكْرًا ؛ و به تلاوت كنندگان [ آيات الهى ]» .

هفتم ، قرآن ، مانند آيه ۵۰ سوره انبيا : «وَ هَـذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ ؛ و اين [ كتاب] ـ كه آن را نازل كرده ايم ـ ، پندى خجسته است» .

هشتم ، تورات و كتاب هاى آسمانى پيشين ، مانند آيه ۴۳ سوره نحل : «فَسْـئلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛ پس اگر نمى دانيد، از پژوهندگان كتاب هاى آسمانى جويا شويد» .

نهم ، شرافت و بزرگى ، مانند آيه ۴۴ سوره زخرف : «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَ لِقَوْمِكَ ؛ و به راستى كه [ قرآن ]براى تو و براى قوم تو [ مايه ]تذكّرى است» .

دهم ، اطاعت كردن ، مانند آيه ۱۵۲ سوره بقره : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ ؛ پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» .

يازدهم ، بيان كردن ، مانند آيه ۶۳ سوره اعراف : «أَوَ عَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ ؛ آيا تعجّب كرديد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده؟» .

دوازدهم ، نمازهاى پنجگانه ، مانند آيه ۲۳۹ سوره بقره : «فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ ؛ و چون ايمن شديد، خدا را ياد كنيد» .

سيزدهم ، نماز جمعه ، مانند آيه ۹ سوره جمعه : «فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ ؛ به سوى ذكر خدا بشتابيد، و داد و ستد را واگذاريد» .

چهاردهم ، نماز عصر ، مانند آيه ۳۲ سوره ص : «إِنِّى أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّى ؛ واقعاً من ، دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم» .

پانزدهم ، پيامبر ، مانند آيه ۱۰ و ۱۱ سوره طلاق : «قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولًا ؛راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است: پيامبرى» كه در اين جا «أنزَل» به معناى «أرسَل» است . در آياتى كه براى اين معانى بدانها استشهاد شده ، احتمال معانى ديگرى نيز مى رود (نضرة النعيم : ص ۱۹۶۴ ـ ۱۹۶۵) .

[۴]ر . ك : ص ۱۰۰ ح ۱۵۳ .

[۵]احزاب : آيه ۴۱ و ۴۲ .

[۶]ر . ك : ص ۴۰ ح ۳۱ .

[۷]نجم : آيه ۲۳ .

[۸]ر . ك : ص ۱۰۸ ح ۱۶۶ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت