بلاغت و فصاحت
پرسش :
بلاغت و فصاحت در لغت، قرآن و حدیث به چه معناست؟
پاسخ :
بلاغت و فصاحت ، در لغت
واژه «بلاغت» در لغت ، مصدر از مادّه «بلغ» به معناى رسيدن به نهايت چيزى است . بدين جهت ، به كسى كه مى تواند با سخنى شيوا ، آنچه را كه در دل دارد ، بگويد و در بيان مقصود خود ، به طور كامل به مقصد برسد ، بليغ گفته مى شود . ابن فارس در اين باره مى گويد :
الباءُ وَ اللّامُ وَ الغَينُ أصلٌ واحِدٌ و هُوَ الوُصولُ إلَى الشَّى ءِ ... وَ البُلغَةُ ما يُتَبَلَّغُ بِهِ مِن عَيشٍ ... و كَذلِكَ البَلاغَةُ الَّتى يُمدَحُ بِهَا الفَصيحُ اللِّسانِ لِأَنَّهُ يَبلُغُ بِها ما يُريدُهُ .[۱]
با و لام و غين ، يك ريشه است و آن ، رسيدن به چيز است... و بُلغه ، خورشى كه زندگى را بسنده باشد ... . همين طور است بلاغت كه انسان شيواگو ، با آن مدح مى گويد ؛ زيرا آنچه را مى خواهد ، با كلام بليغ مى رساند .
و نيز ابن منظور آورده است :
بَلَغَ الشَّى ءُ ... وَصَلَ وَ انتَهى ... وَ البَلاغَةُ : الفَصاحَةُ . وَ البَلغُ وَ البِلغُ : البَليغُ مِنَ الرِّجالِ . رَجُلٌ بَليغٌ و بَلغٌ و بِلغٌ : حَسَنُ الكَلامِ ، فَصيحُهُ يُبلِغُ بِعِبارَةِ لِسانِهِ كُنهَ ما فى قَلبِهِ .[۲]
[عبارت] «بلغ الشى ء ...» يعنى: چيزى رسيد و پايان يافت ... . البلاغة : شيوايى ، بَلغ و بِلغ ، يعنى: شخصِ رساسخن . رجل بليغ و بَلغ و بِلغ ، يعنى: نيكوسخن . سخن شيوايش ، آنچه را در دل دارد ، با زبانش مى رساند .
همچنين وى در تبيين معناى «فصاحت» مى گويد :
الفَصاحَةُ : البَيانُ ... تَقولُ : رَجُلٌ فَصيحٌ ، و كَلامٌ فَصيحٌ أى بَليغٌ .[۳]
فصاحت ، گويايى است ... . مى گويى: مرد فصيح و كلام فصيح ، يعنى رسا .
چنان كه ملاحظه شد ، در تبيين معناى لغوى واژه هاى «فصاحت» و «بلاغت» ، هر يك از آنها به جاى ديگرى مورد استفاده قرار گرفته است . بر اين اساس ، مى توان گفت كه اين دو واژه از نظر لغوى ، مفهومى نزديك به هم دارند ؛ امّا از نظر اصطلاحى ، «بلاغت» عبارت است از : رسايى سخن و مطابقت آن با مقتضاى حال و همراه بودنش با فصاحت ، و «فصاحت» نيز به معناى شيوايى و وضوح سخن و خالى بودن از ضعف تأليف ، تنافر كلمات و تعقيد است ـ كه از فروع بلاغت شمرده مى شود ـ.
فصاحت ، در علم بلاغت ، سه شاخه دارد : فصاحت در مفرد ، فصاحت در كلام و فصاحت در متكلّم ؛ ولى بلاغت ، يا در كلام است و يا در متكلّم ، و در مفرد، كاربرد ندارد ؛ يعنى صحيح نيست بگوييم : «كلمةٌ بليغة» ، مگر آن كه «كلمه» به معناى كلام به كار رفته باشد .
بلاغت و فصاحت ، در قرآن و حديث
در قرآن ، مشتقّات مادّه «بلغ» ، كاربرد فراوانى دارد ، مانند : بلاغ ، بليغ و بلوغ ؛ امّا «بلاغت» ، به مفهومى كه در اين بخش مورد بررسى است ، كاربردى ندارد ؛ ولى «فصاحت» يك بار در نقل داستان مأموريت موسى عليه السلام براى دعوت فرعون و پيروانش به توحيد ، مطرح شده است ، آن جا كه از خداوند متعال مى خواهد برادرش هارون را كه از او فصيح تر سخن مى گويد ، در امر رسالت با وى همكار سازد :
«وَ أَخِى هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّى لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِىَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِى إِنِّى أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ .[۴]
و برادرم هارون ، از من شيواتر است . پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند ؛ زيرا مى ترسم مرا تكذيب كنند» .
امّا در احاديث اهل بيت عليهم السلام ، بلاغت به گونه هاى مختلف ، تعريف شده است ، مانند :
البَلاغَةُ ما سَهُلَ عَلَى المَنطِقِ و خَفَّ عَلَى الفِطنَةِ .[۵]
بلاغت ، آن است كه به گفتار روان و فهم آسان باشد .
و نيز :
البَلاغَةُ أن تُجيبَ فَلا تُبطِئَ و تُصيبَ فَلا تُخطِئَ .[۶]
بلاغت ، آن است كه در جواب ، كندى نكنى و درست بگويى و خطا ننمايى .
همچنين در حديثى آمده كه امام على عليه السلام در بيان ويژگى هاى فصيح ترينِ مردم فرمود :
المُجيبُ المُسكِتُ عِندَ بَديهَةِ السُّؤالِ .[۷]
كسى كه به پرسش ناگهانى ، پاسخ دندان شكن دهد .
با تأمّل در احاديثى كه در تعريف بلاغت و فصاحت ، توصيف شخص بليغ و فصيح ، و تبيين ويژگى هاى سخن بليغ و فصيح وارد شده ، روشن مى گردد كه تعريف جامع «بلاغت» و «فصاحت» از نظر احاديث نيز همان است كه در واژه شناسى اين دو كلمه گذشت و آنچه در اين احاديث آمده ، در واقع ، تبيين ابعاد ، آثار و مراتب فصاحت و بلاغت است .
[۱]معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۲۰۱ (مادّه «بلغ») .
[۲]لسان العرب : ج ۸ ص ۴۱۹ (مادّه «بلغ») .
[۳]لسان العرب : ج ۲ ص ۵۴۴ (مادّه «فصح») .
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت