زمینه ها و عوامل ادعای دروغین مهدویت

پرسش :

زمینه ها و عوامل ادعای دروغین مهدویت چیست؟



پاسخ :

۱ . سوء استفاده از مفاهيم اصيل

سوء استفاده از مفاهيم و باورهاى اصيل و پُرطرفدار، از دوره هاى كهن وجود داشته است و رهزنان دين با تقلّب و ظاهرنمايى، منافع خويش را از اين طريق پيگيرى مى كرده اند.

بى ترديد ، عقيده به ظهور منجى ، و بشارت به قيام امام مهدى عليه السلام در آخر الزمان ، يكى از مفاهيم اصيل اسلامى است كه ريشه در كتاب و سنّت متواتر و قطعى دارد ، و سوء استفاده از آن ، نه تنها به معناى سستى اين عقيده و باور نيست ، بلكه به عكس ، نشانه روشنى بر اصالت آن شمرده مى شود ؛ زيرا باطل ، تا با حقْ آميخته نگردد ، هوادار پيدا نمى كند . از اين رو ، گم راهان ، همواره از مفاهيم اصيل براى گم راه كردن ديگران استفاده مى كنند .

موضوع منجى و مهدويت نيز از اين اصل كلّى ، مستثنا نيست و سوء استفاده از اين مفهوم ريشه دار ، شبيه سوء استفاده از اصل نبوّت است ، چنان كه مدّعيان دروغين نبوّت با بهره گيرى از اين مفهوم اصيل ، توانسته اند عدّه اى را گم راه كنند و آيين هاى جديدى را پديد آورند .

۱ / ۱. سوء استفاده از عنوان «منجى موعود» در ساير اديان

سوء استفاده از عنوان «منجى موعود» ، به مسلمانان اختصاص ندارد ؛ بلكه در ميان همه ملل بزرگ جهان و اديان برجسته، جارى و سارى بوده است و از ديرباز تا كنون ، منشأ تحوّلات ، مهاجرت ها ، قيام ها و بيم و اميدها براى تغيير و تحوّل بوده و هست . شايد در تاريخ ، بيش از همه ، يهوديان و مسيحيان با اين آرمان و انديشه زيسته و چشم به آينده دوخته اند .[۱]

در تاريخ اهل كتاب ، ظهور منجى ها يا وعده نزديكى ظهور آنها ، حتّى تا اين اواخر ، منشأ برخى جابه جايى هاى سياسى هم بوده است . براى مثال ، وقتى در حوالى سال ۱۸۸۲م ، ميان يهوديان شبه جزيره شايع شد كه مسيح در كوه سينا ظهور خواهد كرد ، يكصد خانوار يهودى يمن و شبه جزيره عربستان را پشت سرگذاشتند و به اورشليم رفتند ؛ امّا هيچ خبرى از مسيح نيافتند و فقط حكومت عثمانى و مشكلات جديد را ديدند . در اين وقت ، كنسول گرى هاى غربى به عنوان حمايت ، براى آنان در نزديكى كوه اسكاندال ، منازلى درست كردند .[۲]در روايات و اخبار اسلامى نيز ، آمدن يهوديان به جزيرة العرب و سكونت آنان در يثرب حدود دو قرن پيش از اسلام ، بر اساس گزارش هاى ظهور دين جديد در آن حوالى دانسته شده است .

۱ / ۲. سوء استفاده از عنوان «مهدويت» در فِرَق مختلف مسلمان

مدّعيان دروغين مهدويت ، تنها در جوامع شيعى پديد نيامده اند و تقريباً همه فرقه هاى اسلامى از شيعه و اهل سنّت و صوفى ، با موضوع مهديان دروغين ، درگير بوده و هستند ، گرچه ميان برخى از فرقه ها بويژه در برخى از ادوار تاريخى ، رواج بيشترى داشته كه اين امر نيز دلايل تاريخى خاصّ خود را دارد . موضوع مهدويت در عراق ، ايران ، ماوراء النهر بويژه مغرب و حتّى عربستان ، هميشه محملى براى قيام و شورش و تصرّف حكومت بوده و گاه به شكل گيرى بزرگ ترين شورش هاى تاريخ يا تشكيل بزرگ ترين دولت ها منجر شده است (از جمله فاطميان مصر و مهدى سودانى) . بنا بر اين ، اين كه تصوّر شود اين امر ، فقط نقطه ضعف يا منطقه آسيب پذير براى اماميّه است ، تصوّر نادرستى است .

۱ / ۳. سوء استفاده استعمارگران

ادّعاهاى مربوط به مهدويت و يا نيابت خاص ، معمولاً همراه با انگيزه هاى سياسى بوده اند. واقعيت ، اين است كه حتّى اگر بازيگران دنياى سياست در ايجاد اين گروه ها هم نقش نداشته باشند ، پس از پديد آمدن آنها ، سعى در سوء استفاده از آنان دارند . به گونه طبيعى ، كشورها و قدرت هايى كه تفرقه در ميان مسلمانان را در سياست كارى خود دارند ، از اين گرايش ها سود مى جويند و تلاش مى كنند به گونه اى آنها را ساماندهى كنند تا بهترين بهره ورى براى آنان فراهم آيد .

در دو قرن اخير كه پاى اروپائيان به جهان اسلام باز شد، آنان از هر فرصتى براى موج سوارى و تحت فشار گذاشتن دولت هاى محلّى استفاده كرده اند. يكى از معمول ترين روش هاى آنان در سرزمين هاى عثمانى، ايران و هند، دفاع از اقليت هاى مذهبى بوده است. آنها هميشه حمايت از فرقه ها را بهانه اى براى دخالت در امور داخلى اين كشورها قرار داده اند.

براى نمونه ، از زمانى كه بابيت در ايران مطرح شد و دولت قاجارى با هدايت اميركبير به شدّت با آن برخورد كرد، اروپايى ها و روس ها براى منافع خود سعى كردند تا خود را در اين ماجرا وارد سازند و از آن استفاده كنند. گفته اند كه سفارت روسيه در جريان اعدام ميرزا على محمّد باب ، مداخلاتى داشته است . برخى حتّى حمايت منوچهرخان معتمد الدوله ، حاكم مسيحى الأصل و تفليسى تبار اصفهان ، را از وى مشكوك مى دانند.

اين در مرحله نخست بود ؛ امّا در دوره اى كه بهائيت با هدايت ميرزا حسينعلى بهاء شكل گرفت، مداخله و حمايت روس ها و سپس انگليسى ها خيلى جدّى تر شد. در اين مرحله ، بر اساس شواهدى كه ارائه شده، هدايت كلّى را دشمنان خارجى ايران عهده دار بوده اند.[۳]

اين نوع از نفوذ و حمايت در ماجراى مهدويت غلام احمد قاديانى بيشتر بود؛ زيرا وى رسماً ستايشگر انگليس بود و در اين باره ، هيچ امر پنهانى وجود نداشت. از اين رو ، حمايت قدرت هاى خارجى از برخى اقدامات اختلافىِ اين گروه ها ، در جهت سياست خارجى و منافع ملّى آن كشورها و قدرت ها تلقّى مى شود.

۲ . انگيزه مدّعيان

در باره انگيزه مدّعيان ، با توجّه به ماهيت بحث مهدويت ، بيشتر مى توان فرصت طلبى ها و انگيزه هاى ناصحيح را مطرح كرد، هر چند ممكن است برخى با پندارى نادرست ، انگيزه خود را - با اين توجيه كه هدف آنها مبارزه با ظلم و اصلاح جامعه است - ، خوب توصيف كنند . مهم ترين انگيزه هاى مدّعيان مهدويت ، از اين قرارند :

۲ / ۱ . قدرت طلبى

شايع ترين و مهم ترين انگيزه ادّعاى مهدويت و يا نيابت خاص ، قدرت طلبى و تسلّط بر امور سياسى جامعه است؛ چرا كه اساساً مهدويت ، مفهومى دينى - سياسى است و كسى كه مدّعى مهدويت مى شود، كمترين نتيجه اى كه در ذهن دارد، به دست گرفتن رهبرى و قدرت سياسى است. بنا بر اين، فراوانىِ مدّعيان مهدويت، در درجه اوّل، معطوف به اين انگيزه است. البتّه در ميان بسيارى از اين افراد كه قدرت دارند و به دنبال قدرت و مشروعيت بيشترند، برخى با برنامه ريزى و تلاش ، به آن رسيده اند و بسيارى نيز در مواجهه با قدرت هاى ديگر ، سركوب و نابود شده اند.

۲ / ۲ . موقعيت اقتصادى

انگيزه هاى اقتصادى نيز مى توانند به عنوان انگيزه اى مهم مطرح باشند ؛ چرا كه افرادى هستند كه تصوّر مى كنند با تحميق مردم مى توانند به نان و نوايى برسند. انگيزه مالى براى برخى از اطرافيان كه مدّعى بابيت يا وكالت مشايخ مى شوند نيز نمود و بروز دارد.

۳ / ۳ . موقعيت اجتماعى

زمانى كه مهدويت به مفهوم «قطب ، در نزد مشايخ صوفيّه نزديك مى شود، انگيزه هاى مراد و مريدى و تقويت خانقاه مربوطه و جذب توده ها نيز اهمّيت مى يابند. اين مسئله در مقطعى از تاريخ ايران و شمال افريقا، نقش مهمّى در پيدايش مدّعيان مهدويت داشته است. به سبب قداست مفهوم مهدويت در ميان مسلمانان ، اين انگيزه در ميان ديگر گروه ها نيز قوى بوده است .

۲ / ۴ . توهّم درونى

شمارى از ادّعاهاى مهدويت ، ناشى از بيمارى روانى «توهّم درونى» اند . برخى از افراد كه بعضاً با رياضت هاى فراوان نيز زندگى را سپرى كرده اند، ممكن است اين تصوّر و توهّم برايشان پديد آمده باشد كه خودشان همان مهدى موعود هستند، همچنان كه مشكلات اجتماعى و سياسى ، گاه سبب پديد آمدن اين توهّم مى گردند. نمونه هاى افراد متوهّمِ اين گونه ، حتّى در دوره معاصر نيز فراوان اند ؛ ولى معمولاً به جنبش اجتماعى تبديل نمى شوند و استمرار ندارند.

۲ / ۵ . بسيج توده ها بر ضدّ ستمگران

برخى مدّعيان ، ممكن است انگيزه هاى اجتماعى - انقلابى داشته باشند، به اين معنا كه قصد ظلم ستيزى و شورش بر حاكم ستمگرى را دارند ؛ ولى با طرح ادّعاى مهدويت، تلاش مى كنند كه شمارى از توده هاى مردم را در اطراف خويش گرد آورند. آنچه براى اين افراد مهم است ، مبارزه سياسى و نظامى است ، نه مهدويت . به همين دليل ، گاهى به يك طرح كلّى از ماجرا بسنده مى كنند. مهدى سودانى،[۴]يكى از بزرگ ترين مدّعيان مهدويت است كه از اين ابزار براى برخورد با نيروهاى انگليسى و مصرى اشغالگر در كشورش استفاده كرد.

۳ . زمينه هاى پذيرش ادّعاى مدّعيان دروغين

فراهم بودن زمينه هاى مختلف براى پذيرش مدّعيان باطل رهبرى ، به حدّى است كه در حديثى از امام باقر عليه السلام ، براى هر مدّعى رهبرى ، هوادارانى فرض شده است . متن حديث اين است :

لَيسَ مِن أَحَدٍ يَدعُو إِلَى أَن يَخرُجَ الدَّجَّالُ إِلَّا سَيَجِدُ مَن يُبايِعُه .[۵]

تا هنگام خروج دجّال ، هيچ كس نيست كه مردم را [به خود] بخواند ، مگر اين كه به زودى ، افرادى را مى يابد كه با او بيعت كنند .

در ميان زمينه هاى گوناگون پذيرش ادّعاهاى مهدويت ، فقر فرهنگى ، فساد سياسى و اجتماعى و مشكلات اقتصادى ، مناسب ترين زمينه هاى فريب دادن ساده انديشان و رونق بازار مدّعيان دروغين مهدويت اند .

۳ / ۱ . جهل

مى توان گفت كه فقر فرهنگى ، جهل و پيروى كوركورانه ، بيشترين نقش را در پيدايش مدّعيان دروغين مهدويت ، و پذيرش ادّعاهاى آنان دارد .

شايد نخستين پرسشى كه با ملاحظه «گزارش مدّعيان دروغين مهدويت» به ذهن مى رسد ، اين است كه : چگونه اين همه مدّعيان توانسته اند عدّه اى را فريب دهند و با دروغ ، از آنها براى مقاصد خود ، سوء استفاده نمايند؟

پاسخ اين سؤال را به روشنى مى توان از سخنان حكيمانه امام على عليه السلام در باره مردم شناسى در يافت .

النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِيٌ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ أتباعُ كُلِّ ناعِقٍ (صائِحٍ) يَميلونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ، لَم يَستَضيؤوا بِنورِ العِلمِ، وَ لَم يَلجَؤوا إلى رُكنٍ وَثيقٍ.[۶]

مردم ، سه گروه اند: دانشمند ربّانى، دانشجو در راه رستگارى، و دنباله روهاى هر بانگى كه با هر بادى مى چرخند . اينان از روشنىِ دانش، پرتوى بر نگرفته اند و به پايه اى استوار پناه نبرده اند.

امام عليه السلام در اين سخن ، مردم را به سه گروه تقسيم مى نمايد :

اوّل . كسانى كه حقيقت را شناخته اند و عقيده و رفتار فردى و اجتماعى آنها بر معيارهاى درست و مطابق با واقع استوار است . امام عليه السلام از آنان با عنوان «عالم ربّانى» ياد كرده است .

دوم . كسانى كه در راه دست يافتن به معرفت حقيقى و راه رستگارى هستند . امام عليه السلام آنان را «دانشجو در راه رستگارى» ناميده است .

سوم . كسانى كه نه حقيقت را شناخته اند و نه در راه شناسايى آن اند . امام عليه السلام آنان را «هَمَج رِعاع» شمرده است . هَمَج ، همان پشه هايى هستند كه بر صورت گوسفند يا درازگوش مى نشينند و برخى آن را مگس معنا كرده اند[۷]و كلمه رِعاع ، به معناى بى شعور است .[۸]

در اين سخن ، كسانى كه نه مى دانند و نه در جستجوى دانش اند ، به پشه هاى بى شعور و سرگردانى تشبيه شده اند كه به دنبال نادانى بزرگ تر از خود هستند ؛ بى شعورهايى كه با هر بادى ، اين سو و آن سو مى شوند و دعوت هر مدّعى را مى پذيرند ، بدون آن كه بدانند دعوت او حق است يا باطل .

سؤال ، اين است : چرا عدّه اى از مردم ، كه اندك هم نيستند، به چنين سرنوشتى مبتلا مى شوند؟ امام عليه السلام در اين حديث ، خود به اين پرسش نيز پاسخ داده و فرموده كه علّت سقوط اين دسته ، آن است كه از نور علم بهره نمى گيرند و باورهاى خود را بر پايه هاى محكم علمى ، استوار نمى كنند .

با توجّه به آنچه اشاره شد ، پيروى كوركورانه از مدّعيان مهدويت ، تنها يكى از مصاديق «همج رعاع» در كلام امام على عليه السلام است ، و تا بيمارىِ تقليد در باورها[۹]به طور كامل و ريشه اى درمان نشود ، جامعه بشر ، روى خوش بختى را نخواهد ديد .

۳ / ۲ . فساد سياسى و اجتماعى

بى اعتنايى به ارزش هاى دينى ، فراگير شدن فساد اجتماعى و بويژه اختناق سياسى ، عوامل مهمّى براى جذب توده ها و متمايل كردن مردم به مدّعيان اند ؛ زيرا يكى از مؤلّفه هاى اصلى مهدويت ، احياى ارزش هاى دينى و در رأس آنها عدالت اجتماعى است . از اين رو ، رواجِ ظلم و فساد و بى اعتنايى به ارزش هاى اسلامى ، زمينه ساز پذيرش دعوت مدّعيان مهدويت و پيدايش كسانى هستند كه جنبش خود را تحت عنوان مهدويت براى احياى ارزش هاى دينى و عدالت اجتماعى توجيه مى كنند .

۳ / ۳ . مشكلات اقتصادى

مشكلات اقتصادى ، بستر مناسبى براى خيزش هاى اجتماعى اند . به همين جهت ، جنبش هاى مردمى ، عموماً در جوامع فقير شكل مى گيرند ، و از آن جا كه فقر اقتصادى ، زمينه ساز فقر فرهنگى و فساد اجتماعى است ، مى توان گفت كه اصلى ترين بستر پيدايش مدّعيان مهدويت ، و پذيرش مردمان مشكلات اقتصادى اند .

۳ / ۴ . استناد به شمارى از احاديث

استناد به شمارى از احاديث ، زمينه ساز پذيرش ادّعاى مدّعيان دروغين مهدويت است . اين احاديث ، بدون ارزيابى و جداسازى صحيح و سقيمشان ، در منابع حديثى ، نقل شده اند ، بويژه احاديثى كه در باره نشانه هاى ظهورند و چه بسا شمارى از اين احاديث را همين مدّعيان دروغين جعل كرده باشند .

براى نمونه مى توان گفت : ادّعاى مكان ظهور در مهدى عليه السلام مغرب ، مشرق ، يمن ، طالقان ، خراسان و نقاط ديگر ، چه بسا بيشتر آنها ساخته و پرداخته كسانى است كه خود ، دست اندركار ادّعاى مهدويت بوده و براى اين كه براى خود وجاهتى كسب كنند و جاى پايى بر جاى نگذارند ، احاديثى را جعل كرده اند .

بعدها نيز شمارى گرفتار تأويلات شگفت در تعيين محلّ ظهور شده و اين گونه احاديث را جدّى گرفته اند . براى نمونه مى توان به بحث هاى مفصّلى كه قاضى نعمان در شرح الأخبار در باره ظهور امام مهدى عليه السلام در مغرب كرده تا آن را بر عبيد اللَّه مهدى تطبيق كند ، مراجعه كرد .[۱۰]

از سوى ديگر ، قطعى بودن نام امام مهدى عليه السلام و همنام بودن ايشان با نام پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، بسيارى را براى ادّعاى مهدويت به هوس انداخته است ، بويژه پس از آن كه «اسم أبيه اسم أبى؛ اسم پدر او ، اسم پدر من است» نيز بِدان افزوده شد .

بايد توجّه داشت كه گاه از احاديث درست هم برداشت هاى سوء استفاده گرايانه مى شود ، چنان كه منصور عبّاسى ، نام فرزندش را مهدى گذاشت تا ذهن مردم مهدى خواه ، متوجّه او شود . البته در بسترسازى اين قبيل امور ، شمارى از علماى ساده انگار هم كه باورهاى عارفانه صوفيانه دارند ، بسيار مؤثّر بوده ان ؛ زيرا افكار و آثار آنها مردم را كه به اين قبيل علما تمايل دارند ، جذب چنين جنبش هايى مى كرده است . براى نمونه مى توان به جنبش مهدى گرايانه سيّد محمّد نوربخش مثال زد كه استادش خواجه اسحاق ، مهم ترين حامى او بود و حتّى جانش را بر سر اين اقدام گذاشت .[۱۱]


[۱]در اين باره ، ر . ك : انتظار مسيحا در آيين يهود .

[۲]مهدى از صدر اسلام تا قرن سيزدهم : ص ۶۸ - ۶۹ .

[۳]براى آگاهى تفصيلى از حمايت هاى همه جانبه قدرت هاى سلطه گر از بابيت و بهائيت از ابتدا تا كنون ، ر . ك : بهائيان ، سيّد محمّدباقر نجفى : ص ۵۸۹ (فصل دوم : حمايت سياست هاى خارجى).

[۴]ر . ك : ص ۶۵ (مهدى سودانى) .

[۵]الكافى : ج ۸ ص ۲۹۶ ح ۴۵۶ .

[۶]نهج البلاغة: حكمت ۱۴۷.

[۷]ر . ك : النهاية : ج ۵ ص ۲۷۲ .

[۸]ر . ك : القاموس المحيط : ج ۳ ص ۳۰ .

[۹]براى آگاهى بيشتر در باره اين موضوع ، ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۱ ص ۲۹ (فصل دوم «تقليد در عقيده») .

[۱۰]ر . ك : شرح الأخبار : ج ۳ ص ۳۵۳ و ۳۶۴ .

[۱۱]ر . ك : سيّد محمّد نوربخش و ادّعاى مهدويت در سال ۸۲۶ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت