متن زیارت اربعین

متن زیارت اربعین

* زيارت اربعین، نشانه مؤمن
* زیارت به روايت صفوان جمّال،
* متن زیارت در کتاب "الاقبال"،
* زيارت جابر بن عبد اللّه انصارى
* زیارت عطيّة العوفي

بسم الله الرحمن الرحیم

زيارت امام حسين عليه السلام در اربعين[۱]

* زيارت اربعین، نشانه مؤمن

المزار للمفيد :

رُوِيَ عَن أبي مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ [العَسكَرِيِّ] عليه السلام أنَّهُ قالَ : عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : صَلاةُ الإِحدى وَالخَمسينَ ، وزِيارَةُ الأَربَعينَ ، وَالتَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ ، وتَعفيرُ الجَبينِ ، وَالجَهرُ بِبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . [۲]

المزار ، مفيد :از امام حسن عسكرى عليه السلام روايت شده است كه فرمود : «نشانه هاى مؤمن ، پنج چيز است : پنجاه و يك ركعت نماز [ گزاردن در شبانه روز ] ، زيارت اربعين ، انگشتر به دست راست كردن ، پيشانى بر خاك نهادن ، و بلند گفتنِ بسم اللّه الرحمن الرحيم» .

زيارت امام عليه السلام در روز اربعين

۱.      به روايت صفوان جمّال

تهذيب الأحكام عن صفوان بن مهران الجمّال،:قالَ لي مَولايَ الصّادِقُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ في زِيارَةِ الأَربَعينَ : تَزورُ عِندَ ارتِفاعِ النَّهارِ وتَقولُ :

السَّلامُ عَلى وَلِيِّ اللّهِ وحَبيبِهِ ، السَّلامُ عَلى خَليلِ اللّهِ ونَجيبِهِ ، السَّلامُ عَلى صَفِيِّ اللّهِ وَابنِ صَفِيِّهِ ، السَّلامُ عَلَى الحُسَينِ المَظلومِ الشَّهيدِ ، السَّلامُ عَلى أسيرِ الكُرُباتِ وقَتيلِ العَبَراتِ .

تهذيب الأحكامـ به نقل از صفوان بن مِهران جمّال ـ: مولايم امام صادق ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ ، در باره زيارت اربعين فرمود : «هنگام بالا آمدن روز ، به زيارت مى روى و مى گويى :

سلام بر ولىّ خدا و حبيب او ! سلام بر خليل خدا و نجيب او ! سلام بر برگزيده خدا و فرزندِ برگزيده او ! سلام بر حسين مظلومِ شهيد ! سلام بر اسير غم هاى جانكاه و كُشته اشك ها !

اللّهُمَّ إنّي أشهَدُ أنَّهُ وَلِيُّكَ وَابنُ وَلِيِّكَ ، وصَفِيُّكَ وَابنُ صَفِيِّكَ ، الفائِزُ بِكَرامَتِكَ ، أكرَمتَهُ بِالشَّهادَةِ وحَبَوتَهُ [۳] بِالسَّعادَةِ وَاجتَبَيتَهُ بِطيبِ الوِلادَةِ ، وجَعَلتَهُ سَيِّدا مِنَ السّادَةِ وقائِدا مِنَ القادَةِ وذائِدا [۴] مِنَ الذّادَةِ ، وأعطَيتَهُ مَواريثَ الأَنبِياءِ ، وجَعَلتَهُ حُجَّةً عَلى خَلقِكَ مِنَ الأَوصِياءِ ، فَأَعذَرَ فِي الدُّعاءِ ، ومَنَحَ النُّصحَ وبَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ .

خدايا ! من گواهى مى دهم كه او ، ولىّ تو و فرزند ولىّ توست . برگزيده تو و فرزندِ برگزيده توست و به كرامتت ، دست يافته است . او را با شهادت ، بزرگ داشتى و سعادت را به او بخشيدى . او را به پاكىِ ولادت ، برگزيدى و سَرورى از سَروران و رهبرى از رهبران و مدافعى از مدافعان قرار دادى . ميراث پيامبران را به او بخشيدى و او را حجّتى از اوصيا بر خلقت قرار دادى ، و او نيز در دعوت ، جاى عذرى باقى ننهاد و خيرخواهى اش را عرضه داشت و خونش را به خاطر تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانىِ گم راهى ، بيرون آورد .

وقَد تَوازَرَ عَلَيهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا وباعَ حَظَّهُ بِالأَرذَلِ الأَدنى ، وشَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الأَوكَسِ [۵] ، وتَغَطرَسَ [۶] وتَرَدّى في هَواهُ [۷] ، وأسخَطَ نَبِيَّكَ وأطاعَ مِن عِبادِكَ أهلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وحَمَلَةَ الأَوزارِ المُستَوجِبينَ النّارَ ، فَجاهَدَهُم فيكَ صابِرا مُحتَسِبا ، حَتّى سُفِكَ في طاعَتِكَ دَمُهُ وَاستُبيحَ حَريمُهُ ، اللّهُمَّ فَالعَنهُم لَعنا وَبيلاً وعَذِّبهُم عَذابا أليما [۸] .

و فريفتگان دنيا و آنان كه نصيب خود را به پست ترين و فروترين چيزها ، و آخرت خود را به پايين ترين قيمت فروختند و كبر ورزيدند و در هوس خويش ، سقوط كردند و پيامبرت را خشمگين ساختند و از ميان بندگانت ، از منافقان تفرقه افكن و بر دوش كِشندگان گناه و مستحقّ آتش ، پيروى كردند ، بر ضدّ او ، پشت به پشت هم دادند ، و او نيز به خاطر تو و شكيبانه و براى جلب رضاى تو ، با آنان جهاد كرد تا آن كه خونش در راه اطاعت تو ريخته گشت و حريمش حلال شمرده شد . خدايا ! براى آنان ، لعنتى سخت و عذابى دردناك ، قرار داده .[۹]

السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ سَيِّدِ الأَوصِياءِ ، أشهَدُ أنَّكَ أمينُ اللّهِ وَابنُ أمينِهِ ، عِشتَ سَعيدا ومَضَيتَ حَميدا ومِتَّ فَقيدا مَظلوما شَهيدا ، وأشهَدُ أنَّ اللّهَ مُنجِزٌ ما وَعَدَكَ ومُهلِكٌ مَن خَذَلَكَ ومُعَذِّبٌ مَن قَتَلَكَ ، وأشهَدُ أنَّكَ وَفَيتَ بِعَهدِ اللّهِ وجاهَدتَ في سَبيلِهِ حَتّى أتاكَ اليَقينُ ، فَلَعَنَ اللّهُ مَن قَتَلَكَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن ظَلَمَكَ ، ولَعَنَ اللّهُ اُمَّةً سَمِعَت بِذلِكَ فَرَضِيَت بِهِ .

سلام بر تو ، اى فرزند پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى فرزند سَرور اوصيا ! گواهى مى دهم كه تو ، امين خدا و فرزند امين اويى ، با سعادت زيستى و ستوده ، در گذشتى و مظلومانه ، از دست رفتى و شهيد گشتى . گواهى مى دهم كه خداوند ، آنچه را به تو وعده داده ، محقّق مى سازد و آن كه تو را وا مى نهد ، هلاك مى گرداند و هر كس را كه تو را كُشت ، عذاب مى كند . گواهى مى دهم كه تو به پيمان خدا ، وفا نمودى و در راهش جهاد كردى تا اَجَلت در رسيد . خداوند ، لعنت كند كسى را كه تو را كُشت ! خداوند ، لعنت كند كسى را كه به تو ستم كرد ! خداوند ، لعنت كند كسانى را كه اين را شنيدند و به آن ، راضى شدند !

اللّهُمَّ إنّي اُشهِدُكَ أنّي وَلِيٌّ لِمَن والاهُ وعَدُوٌّ لِمَن عاداهُ ، بِأَبي أنتَ واُمّي يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أشهَدُ أنَّكَ كُنتَ نورا فِي الأَصلابِ الشّامِخَةِ وَالأَرحامِ الطّاهِرَةِ ، لَم تُنَجِّسكَ الجاهِلِيَّةُ بِأَنجاسِها ولَم تُلبِسكَ المُدلَهِمّاتِ [۱۰] مِن ثِيابِها ، وأشهَدُ أنَّكَ مِن دَعائِمِ الدّينِ وأركانِ المُسلِمينَ ومَعقِلِ المُؤمِنينَ ، وأشهَدُ أنَّكَ الإِمامُ البَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الهادِي المَهدِيُّ ، وأشهَدُ أنَّ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِكَ كَلِمَةُ التَّقوى وأعلامُ الهُدى وَالعُروَةُ الوُثقى وَالحُجَّةُ عَلى أهلِ الدُّنيا ، وأشهَدُ أنّي بِكُم مُؤمِنٌ وبِإِيابِكُم موقِنٌ ، بِشَرائِعِ ديني وخَواتيمِ عَمَلي ، وقَلبي لِقَلبِكُم سِلمٌ وأمري لِأَمرِكُم مُتَّبِعٌ ونُصرَتي لَكُم مُعَدَّةٌ ، حَتّى يَأذَنَ اللّهُ لَكُم ، فَمَعَكُم مَعَكُم لا مَعَ عَدُوِّكُم ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَيكُم وعَلى أرواحِكُم وأجسادِكُم وشاهِدِكُم وغائِبِكُم وظاهِرِكُم وباطِنِكُم ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ .

خدايا ! تو را گواه مى گيرم كه هر كه او را دوست مى دارد ، دوست مى دارم و هر كه او را دشمن مى دارد ، دشمن مى دارم . پدر و مادرم فدايت باد ، اى فرزند پيامبر خدا ! گواهى مى دهم كه تو ، نورى در پشت هاى والا و زِهدان هاى پاك بودى . جاهليت ،

تو را به پليدى هايش نيالود و جامه هاى چركينش را به تو نپوشاند . گواهى مى دهم كه تو ، از استوانه هاى دين و ستون هاى مسلمانان و قلعه مؤمنان هستى . گواهى مى دهم كه تو ، امامِ نيكوكار پرهيزگار ، پسنديده ، پاك ، راه نما و ره يافته هستى . گواهى مى دهم كه امامان از نسل تو ، واژه هاى پرهيزگارى ، نشانه هاى هدايت ، ريسمان استوار و حجّت بر اهل دنيا هستند . گواهى مى دهم كه من ، به شما ايمان دارم و به بازگشت شما ، باور دارم ، با همه اعتقادم و تا فرجام كارم . دلم در برابر دل شما ، تسليم است و كارم ، در پىِ كار شماست و يارى ام ، براى شما آماده است ، تا خداوند به شما اذن دهد . من با شما هستم ، نه با دشمنان شما . درودهاى خدا بر شما ، بر روح ها و پيكرهايتان ، بر حاضر و غايبتان ، و بر آشكار و نهانتان ! آمين ، اى پروردگارِ جهانيان !

وتُصَلّي رَكعَتَينِ ، وتَدعو بِما أحبَبتَ وتَنصَرِفُ . [۱۱]

و دو ركعت نماز مى خوانى و هر دعايى كه دوست داشتى ، مى كنى و باز مى گردى ».

متن زیارت در کتاب "الاقبال"،

۲.      الإقبال :

وَجَدتُ لِهذِهِ الزِّيارَةِ وَداعا يَختَصُّ بِها ، وهُوَ أن تَقِفَ قُدّامَ الضَّريحِ وتَقولَ :

الإقبال :براى اين زيارت (اربعين) ، وداعى مخصوص آن يافتم ، و آن ، اين است كه پيشِ روى ضريح مى ايستى و مى گويى :

السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ رَسولِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ عَلِيٍّ المُرتَضى وَصِيِّ رَسولِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمينَ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ الحَسَنِ الزَّكِيِّ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا حُجَّةَ اللّهِ في أرضِهِ وشاهِدَهُ عَلى خَلقِهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ الشَّهيدَ . السَّلامُ عَلَيكَ يا مَولايَ وَابنَ مَولايَ ، أشهَدُ أنَّكَ أقَمتَ الصَّلاةَ وآتَيتَ الزَّكاةَ ، وأمَرتَ بِالمَعروفِ ونَهَيتَ عَنِ المُنكَرِ ، وجاهَدتَ في سَبيلِ اللّهِ حَتّى أتاكَ اليَقينُ ، أشهَدُ أنَّكَ عَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّكَ .

سلام بر تو ، اى فرزند پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى فرزند علىّ مرتضى ، وصىّ پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى فرزند فاطمه زهرا ، سَرور زنان جهانيان ! سلام بر تو ، اى وارث حَسن پاك ! سلام بر تو ، اى حجّت خدا در زمينش و گواه او بر خلقش ! سلام بر تو ، اى ابا عبد اللّه شهيد ! سلام بر تو ، اى مولاى من و فرزند مولاى من ! گواهى مى دهم كه نماز خواندى و زكات دادى و امر به معروف و نهى از منكر نمودى و در راه خدا ، جهاد كردى تا اَجَلت در رسيد . گواهى مى دهم كه تو ، بر دليلى آشكار از جانب خدايت هستى .

أتَيتُكَ ـ يا مَولايَ ـ زائِرا وافِدا راغِبا مُقِرّا لَكَ بِالذُّنوبِ ، هارِبا إلَيكَ مِنَ الخَطايا ، لِتَشفَعَ لي عِندَ رَبِّكَ ، يَابنَ رَسولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيكَ حَيّا ومَيِّتا ، فَإِنَّ لَكَ عِندَ اللّهِ مَقاما مَعلوما وشَفاعَةً مَقبولَةً ، لَعَنَ اللّهُ مَن ظَلَمَكَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن حَرَمَكَ وغَصَبَ حَقَّكَ ، لَعَنَ اللّهُ مَن قَتَلَكَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن خَذَلَكَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن دَعَوتَهُ [۱۲] فَلَم يُجِبكَ ولَم يُعِنكَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن مَنَعَكَ مِن حَرَمِ اللّهِ وحَرَمِ رَسولِهِ وحَرَمِ أبيكَ وأخيكَ ، ولَعَنَ اللّهُ مَن مَنَعَكَ مِن شُربِ ماءِ الفُراتِ ، لَعنا كَثيرا يَتبَعُ بَعضُها بَعضا .  «اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» [۱۳] ،  «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» [۱۴] ، اللّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن زِيارَتِهِ وَارزُقنيهِ أبَدا ما بَقيتُ وحَييتُ يا رَبِّ ، وإن مِتُّ فَاحشُرني في زُمرَتِهِ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ .

اى مولاى من ! با رغبت و اقرار به گناهانم نزد تو ، به زيارت و مهمانى آمده ام . از گناهانم گريخته ام تا نزد خدايت ، مرا شفاعت كنى . اى فرزند پيامبر خدا ! خدا بر زنده و درگذشته تو ، درود فرستد كه تو نزد خدا ، جايگاهى معلوم و شفاعتى مقبول دارى . خداوند ، لعنت كند كسى را كه به تو ستم كرد ! خداوند ، لعنت كند كسى را كه تو را محروم و حقّت را غصب كرد ! خداوند ، لعنت كند كسى را كه تو را كُشت ! خداوند ، لعنت كند كسى را كه تو را وا نهاد ! خداوند ، لعنت كند كسى را كه او را فرا خواندى ، امّا تو را پاسخ نداد و يارى ات نكرد . خداوند ، لعنت كند كسى را كه تو را از حرم خدا (مكّه) و حرم پيامبرش (مدينه) و حرم پدر و برادرت (كوفه) منع كرد ! خداوند ، لعنت كند كسى را كه تو را از نوشيدن آب فرات ، باز داشت ؛ لعنتى فراوان و پى در پى .  « خدايا ! آفريدگارِ آسمان ها و زمين ، داناى نهان و آشكار ! تو ميان بندگانت در اختلاف هايشان ، حكم مى رانى » ، « و ستمكاران ، به زودى خواهند دانست كه به كجا بازمى گردند »  .

خدايا ! اين را آخرين زيارت من از ايشان ، قرار مده و تا هميشه بودنم و زنده ماندنم ، روزى ام ساز ـ پروردگارا ـ ، و اگر مُردم ، مرا در گروه او محشور كن ، اى مهربان ترينِ مهربانان !

وأمّا زِيارَةُ العَبّاسِ ابنِ مَولانا أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وزِيارَةُ الشُّهَداءِ مَعَ مَولانَا الحُسَينِ عليه السلام ، فَتَزورُهُم في هذَا اليَومِ بِما قَدَّمناهُ مِن زِيارَتِهِم في يَومِ عاشوراءَ ، وإن شاءَ بِغَيرِها مِن زِياراتِهِمُ المَنقولَةِ عَنِ الأَصفِياء [۱۵] .

و امّا زيارت عبّاس فرزند مولايمان امير مؤمنان عليه السلام و زيارت شهيدان همراه مولايمان حسين عليه السلام . آنان را در اين روز ، با همان زيارتى كه براى روز عاشورا آورديم ، زيارت مى كنى . و اگر كسى خواست ، با ديگر زيارت هاى نقل شده از برگزيدگان الهى ، زيارت كند .

زيارت جابر بن عبد اللّه انصارى

۳.      زيارت جابر بن عبد اللّه انصارى

مصباح الزائر عن عطا:كُنتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ يَومَ العِشرينَ مِن صَفَرٍ ، فَلَمّا وَصَلنَا الغاضِرِيَّةَ[۱۶]اغتَسَلَ في شَريعَتِها ولَبِسَ قَميصا كانَ مَعَهُ طاهِرا ، ثُمَّ قالَ لي : أمَعَكَ شَيءٌ مِنَ الطّيبِ[۱۷]يا عَطا ؟ قُلتُ : مَعي سُعدٌ[۱۸]، فَجَعَلَ مِنهُ عَلى رَأسِهِ وسائِرِ جَسَدِهِ ، ثُمَّ مَشى حافِيا حَتّى وَقَفَ عِندَ رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، وكَبَّرَ ثَلاثا ثُمَّ خَرَّ مَغشِيّا عَلَيهِ ، فَلَمّا أفاقَ سَمِعتُهُ يَقولُ :

مصباح الزائرـ به نقل از عطا ـ: روز بيستم ماه صفر ، با جابر بن عبد اللّه بودم . هنگامى كه به غاضريّه [ در نزديكى كربلا[۱۹]]رسيديم ، در نهر آن ، غسل كرد و لباس پاكى را كه همراه داشت ، به تن كرد و سپس به من گفت : اى عطا ! آيا چيز خوش بو كننده اى با تو هست ؟[۲۰]

گفتم : آرى . من سُعْد (گونه اى عطر) به همراه دارم . جابر ، از آن بر سر و بقيّه بدنش زد و سپس ، پابرهنه رفت تا اين كه نزد سرِ امام حسين عليه السلام ايستاد و سه بار تكبير گفت و سپس ، مدهوش به زمين افتاد .  چون به هوش آمد ، شنيدم كه مى گويد :

السَّلامُ عَلَيكُم يا آلَ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا صَفوَةَ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا خِيَرَةَ اللّهِ مِن خَلقِهِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا سادَةَ السّاداتِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا لُيوثَ الغاباتِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا سَفينَةَ النَّجاةِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ .

سلام بر شما ، اى خاندان خدا ! سلام بر شما ، اى برگزيدگان خدا ! سلام بر شما ، اى گُزيدگان خدا از خلقش ! سلام بر شما ، اى سَرور سَروران ! سلام بر شما ، اى شيران بيشه ها ! سلام بر شما ، اى كشتى نجات ! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو ، اى ابا عبد اللّه !

السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ عِلمِ الأَنبِياءِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ آدَمَ صَفوَةِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ نوحٍ نَبِيِّ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ إبراهيمَ خَليلِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ إسماعيلَ ذَبيحِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ موسى كَليمِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ عيسى روحِ اللّهِ .

سلام بر تو ، اى وارث علم پيامبران ! سلام بر تو ، اى وارث آدم ، برگزيده خدا ! سلام بر تو ، اى وارث نوح ، پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى وارث ابراهيم ، خليل خدا ! سلام بر تو ، اى وارث اسماعيل ، ذبيح خدا ! سلام بر تو ، اى وارث موسى ، هم سخنِ خدا ! سلام بر تو ، اى وارث عيسى ، روح خدا !

السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ مُحَمَّدٍ المُصطَفى ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ عَلِيٍّ المُرتَضى ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا شَهيدُ يَابنَ الشَّهيدِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا قَتيلَ بنَ القَتيلِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وَلِيَّ اللّهِ وَابنَ وَلِيِّهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا حُجَّةَ اللّهِ وَابنَ حُجَّتِهِ عَلى خَلقِهِ .  أشهَدُ أنَّكَ قَد أقَمتَ الصَّلاةَ وآتَيتَ الزَّكاةَ ، وأمَرتَ بِالمَعروفِ ونَهَيتَ عَنِ المُنكَرِ ، وبَرَرتَ والِدَيكَ ، وجاهَدتَ عَدُوَّكَ .

سلام بر تو ، اى فرزند محمّد مصطفى ! سلام بر تو ، اى فرزند علىّ مرتضى ! سلام بر تو ، اى فرزند فاطمه زهرا ! سلام بر تو ، اى شهيد ، فرزند شهيد ! سلام بر تو ، اى كُشته شده ، فرزند كُشته شده ! سلام بر تو ، اى ولىّ خدا و فرزند ولىّ او ! سلام بر تو ، اى حجّت خدا و فرزند حجّت او بر خلقش ! گواهى مى دهم كه تو ، نماز خواندى و زكات دادى و امر به معروف و نهى از منكر كردى و به پدر و مادرت ، نيكى كردى و با دشمنت ، جهاد كردى .

أشهَدُ أنَّكَ تَسمَعُ الكَلامَ وتَرُدُّ الجَوابَ ، وأنَّكَ حَبيبُ اللّهِ وخَليلُهُ ونَجيبُهُ وصَفِيُّهُ وَابنُ صَفِيِّهِ ، زُرتُكَ مُشتاقا فَكُن لي شَفيعا إلَى اللّهِ ، يا سَيِّدي أستَشفِعُ إلَى اللّهِ بِجَدِّكَ سَيِّدِ النَّبِيّينَ ، وبِأَبيكَ سَيِّدِ الوَصِيّينَ ، وبِاُمِّكَ سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمينَ ، لَعَنَ اللّهُ قاتِليكَ وظالِميكَ وشانِئيكَ ومُبغِضيكَ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ .

گواهى مى دهم كه سخن را مى شنوى و پاسخ مى دهى ، و تو ، حبيب خدا و خليل او و نجيب او و برگزيده او و فرزند برگزيده اويى . تو را با شوق ، زيارت كردم . پس نزد خدا ، شفيعم باش . اى سرَور من ! به جدّت سَرور پيامبران ، نزد خداوند شفيع مى جويم و نيز به پدرت ، سَرور وصيّان ، و به مادرت ، سَرور زنان جهانيان . خداوند ، قاتلان تو ، ستمكاران بر تو ، دشمنان تو و كينه توزان بر تو را از نخستين تا آخرين آنان ، لعنت كند !

ثُمَّ انحَنى عَلَى القَبرِ ومَرَّغَ خَدَّيهِ عَلَيهِ ، وصَلّى أربَعَ رَكَعاتٍ ، ثُمَّ جاءَ إلى قَبرِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلام فَقالَ :

سپس ، بر روى قبر ، خم شد و گونه هايش را بر آن ساييد و چهار ركعت ، نماز خواند . سپس به نزد قبر على اكبر عليه السلام آمد و گفت :

السَّلامُ عَلَيكَ يا مَولايَ وَابنَ مَولايَ ! لَعَنَ اللّهُ قاتِلَكَ ، لَعَنَ اللّهُ ظالِمَكَ ، أتَقَرَّبُ إلَى اللّهِ بِمَحَبَّتِكُم ، وأبرَأُ إلَى اللّهِ مِن عَدُوِّكُم .

سلام بر تو ، اى مولاى من و فرزند مولاى من ! خداوند ، قاتلت را لعنت كند ! خداوند ، ستمكار بر تو را لعنت كند ! با محبّت شما ، به خدا تقرّب مى جويم و از دشمنتان ، به خداوند ، بيزارى مى جويم .

ثُمَّ قَبَّلَهُ وصَلّى رَكعَتَينِ ، وَالتَفَتَ إلى قُبورِ الشُّهَداءِ فَقالَ :

آن گاه ، آن را بوسيد و دو ركعت نماز خواند و به قبور شهيدان ، رو كرد و گفت :

السَّلامُ عَلَى الأَرواحِ المُنيخَةِ بِقَبرِ أبي عَبدِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا شيعَةَ اللّهِ وشيعَةَ رَسولِهِ وشَيعَةَ أميرِ المُؤمِنينَ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا طاهِرونَ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا مَهدِيّونَ ، السَّلامُ عَلَيكُم يا أبرارُ ، السَّلامُ عَلَيكُم وعَلى مَلائِكَةِ اللّهِ الحافّينَ بِقُبورِكُم ، جَمَعَنِيَ اللّهُ وإيّاكُم في مُستَقَرِّ رَحمَتِهِ تَحتَ عَرشِهِ .

سلام بر روح هاى بنشسته بر كنار قبر ابا عبد اللّه ! سلام بر شما ، اى پيروان خدا و پيروان پيامبرش و پيروان امير مؤمنان و حسن و حسين ! سلام بر شما ، اى پاكان ! سلام بر شما ، اى هدايت شدگان ! سلام بر شما ، اى نيكوكاران ! سلام بر شما و فرشتگانِ گِرداگرد قبرهايتان ! خداوند ، من و شما را در جايگاه رحمتش در زير عرش خود ، گِرد هم آورد .

ثُمَّ جاءَ إلى قَبرِ العَبّاسِ بنِ أميرِ المُؤمِنينَ عليهماالسلام ، فَوَقَفَ عَلَيهِ وقالَ :

سپس به نزد قبر عبّاس فرزند امير مؤمنان عليه السلام آمد و بر سر قبر ايستاد و گفت :

السَّلامُ عَلَيكَ يا أبَا القاسِمِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا عَبّاسَ بنَ عَلِيٍّ ، السَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ أميرِ المُؤمِنينَ ، أشهَدُ لَقَد بالَغتَ فِي النَّصيحَةِ وأدَّيتَ الأَمانَةَ ، وجاهَدتَ عَدُوَّكَ وعَدُوَّ أخيكَ ، فَصَلَواتُ اللّهِ عَلى روحِكَ الطَّيِّبَةِ ، وجَزاكَ اللّهُ مِن أخٍ خَيرا .

سلام بر تو ، اى ابو القاسم ! سلام بر تو ، اى عبّاس بن على ! سلام بر تو ، اى فرزند امير مؤمنان ! گواهى مى دهم كه تو در خيرخواهى ، كوشيدى و امانت را پرداختى و با دشمنت و دشمن برادرت ، جهاد كردى . درودهاى خدا ، بر روح پاكت باد و خدا از جانب برادرت ، به تو جزاى خير دهد .

ثُمَّ صَلّى رَكعَتَينِ ، ودَعا إلَى اللّهِ ومَضى . [۲۱]

سپس ، دو ركعت نماز خواند و به درگاه خدا ، دعا كرد و روانه شد .

۴.      بشارة المصطفى عن عطيّة العوفي :

خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيِّ زائِرَينِ قَبرَ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَلَمّا وَرَدنا كَربَلاءَ دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ ، ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزارٍ وَارتَدى بِآخَرَ ، ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فيها سُعدٌ فَنَثَرَها عَلى بَدَنِهِ ، ثُمَّ لَم يَخطُ خُطوَةً إلّا ذَكَرَ اللّهَ تَعالى ، حَتّى إذا دَنا مِنَ القَبرِ قالَ : ألمِسنيهِ فَأَلمَستُهُ ، فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِيّا عَلَيهِ ، فَرَشَشتُ عَلَيهِ شَيئا مِنَ الماءِ ، فَلَمّا أفاقَ قالَ : يا حُسَينُ ـ ثَلاثا ـ ثُمَّ قالَ : حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ .

بشارة المصطفىـ به نقل از عطيّه عوفى ـ: با جابر بن عبد اللّه انصارى ، به قصد زيارت قبر حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام بيرون آمدم . هنگام ورود به كربلا ، جابر در رود فرات ، غسل كرد و لُنگى را به خود بست و لُنگى را نيز بر دوش انداخت و سپس ، كيسه اى را كه در آن عطر بود ، گشود و بر بدنش افشاند و گامى ننهاد ، جز آن كه خداى متعال را ياد كرد تا نزديك قبر رسيد و گفت : [ دست ] مرا بگير ! گرفتم و او مدهوش ، روى قبر افتاد . چند قطره اى آب بر او پاشيدم . چون به هوش آمد ، سه بار گفت : اى حسين !

ثُمَّ قالَ : وأنّى لَكَ بِالجَوابِ وقَد شُحِّطَت أوداجُكَ عَلى أثباجِكَ [۲۲] ، وفُرِّقَ بَينَ بَدَنِكَ ورَأسِكَ ، فَأَشهَدُ أنَّكَ ابنُ خاتَمِ النَّبِيّينَ ، وَابنُ سَيِّدِ المُؤمِنينَ ، وَابنُ حَليفِ التَّقوى ؛ وسَليلُ الهُدى ، وخامِسُ أصحابِ الكِساءِ ، وَابنُ سَيِّدِ النُّقَباءِ [۲۳] ، وَابنُ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّساءِ ، وما لَكَ لا تَكونُ هكَذا وقَد غَذَّتكَ كَفُّ سَيِّدِ المُرسَلينَ ، ورُبّيتَ في حِجرِ المُتَّقينَ ، ورَضَعتَ مِن ثَديِ الإِيمانِ ، وفُطِمتَ بِالإِسلامِ [۲۴] ، فَطِبتَ حَيّا وطِبتَ مَيِّتا ، غَيرَ أنَّ قُلوبَ المُؤمِنينَ غَيرُ طَيِّبَةٍ لِفِراقِكَ ، ولا شاكَّةٍ فِي الخِيَرَةِ لَكَ ، فَعَلَيكَ سَلامُ اللّهِ ورِضوانُهُ ، وأشهَدُ أنَّكَ مَضَيتَ عَلى ما مَضى عَلَيهِ أخوكَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا .

سپس گفت : دوست ، پاسخ دوستش را نمى دهد ؟! آن گاه گفت : و چگونه پاسخ دهى ، در حالى كه خون رگ هاى گلويت ، تا پايين گردنت رسيده است و سرت را از بدنت جدا كرده اند ؟ گواهى مى دهم كه تو ، فرزند خاتم پيامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند همدوش پرهيزگارى هستى . تو ، از تبار هدايت و پنجمينِ اصحاب كسا و فرزند سَرور نقيبان و فرزند فاطمه ، سَرور زنان هستى ؛ و چرا چنين نباشى كه سَرور فرستادگان ، تو را تغذيه كرده است و در دامان پرهيزگاران ، پرورش يافته اى و از سينه ايمان ، شير خورده اى و با اسلام ، از شير ، باز گرفته شده اى . پاكْ زيستى و پاكْ در گذشتى ، جز آن كه دل هاى مؤمنان ، از فراقت ، خوش نيست ، هر چند در خيرِ خواسته شده براى تو ، ترديدى نيست . سلام و خُشنودى خدا بر تو باد ! گواهى مى دهم كه تو ، بر همان روانه شدى كه برادرت يحيى بن زكريّا ، روانه شد .

ثُمَّ جالَ بِبَصرِهِ حَولَ القَبرِ ، وقالَ :

سپس ، نگاهى به گِرداگرد قبر انداخت و گفت :

السَّلامُ عَلَيكُم أيَّتُهَا الأَرواحُ الَّتي حَلَّت بِفِناءِ الحُسَينِ وأناخَتِ بِرَحلِهِ ، وأشهَدُ أنَّكُم أقَمتُمُ الصَّلاةَ وآتَيتُمُ الزَّكاةَ ، وأمَرتُم بِالمَعروفِ ونَهَيتُم عَنِ المُنكَرِ، وجاهَدتُمُ المُلحِدينَ ، وعَبَدتُمُ اللّهَ حَتّى أتاكُمُ اليَقينُ ، وَالَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِيّا لَقَد شارَكناكُم فيما دَخَلتُم فيهِ .

سلام بر شما روح هايى كه به گِرد حسين ، فرود آمده ايد و در كنار او نشسته ايد ! گواهى مى دهم كه شما ، نماز خوانديد و زكات داديد و امر به معروف و نهى از منكر كرديد ، با مُلحدان جنگيديد و خدا را پرستيديد تا اَجَلتان در رسيد . سوگند به آن كه محمّد را به حق به پيامبرى بر انگيخت ، ما با شما در آنچه به آن در آمده ايد ، شريكيم .

قالَ عَطِيَّةُ : فَقُلتُ لَهُ : يا جابِرُ ، كَيفَ ولَم نَهبِط وادِيا ولَم نَعلُ جَبَلاً ولَم نَضرِب بِسَيفٍ ، وَالقَومُ قَد فُرِّقَ بَينَ رُؤوسِهِم وأبدانِهِم ، واُوتِمَت أولادُهُم واُرمِلَت أزواجُهُم؟

فَقالَ : يا عَطِيَّةُ ، سَمِعتُ حَبيبي رَسول اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم ، ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِكَ في عَمَلِهِم ، وَالَّذي بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِيّا ، إنَّ نِيَّتي ونِيَّةَ أصحابي عَلى ما مَضى عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام وأصحابُهُ ، خُذني نَحوَ أبياتِ كوفانَ .

عطيّه مى گويد : به او گفتم : اى جابر ! چگونه شريك هستيم ، در حالى كه نه به دشتى در آمديم ، نه از كوهى بالا رفتيم و نه شمشيرى زديم ، حال آن كه اينان ، سرشان از پيكرشان جدا شده و فرزندانشان يتيم گشته و همسرانشان بيوه شده اند ؟

گفت : اى عطيّه ! شنيدم كه حبيبم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد : «هر كس ، گروهى را دوست بدارد ، با آنان محشور مى شود و هر كس ، كردار گروهى را دوست بدارد ، در كردارشان شريك است» . سوگند به خدايى كه محمّد را به حق به پيامبرى بر انگيخت ، نيّت من و همراهانم ، بر همان است كه حسين عليه السلام و همراهانشان رفته اند ! مرا به سوى خانه هاى كوفه ببر .

فَلَمّا صِرنا في بَعضِ الطَّريقِ قالَ : يا عَطِيَّةُ هَل اُوصيكَ؟ ـ وما أظُنُّ أنَّني بَعدَ هذِهِ السَّفرَةِ مُلاقيكَ ـ أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ما أحَبَّهُم ، وأبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ ما أبغَضَهُم وإن كانَ صَوّاما قَوّاما ، وَارفُق بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ؛ فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِكَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اُخرى بِمَحَبَّتِهِم ؛ فَإِنَّ مُحِبَّهُم يَعودُ إلَى الجَنَّةِ ، ومُبغِضَهُم يَعودُ إلَى النّارِ . [۲۵]

[ عطيه مى گويد : ] هنگامى كه بخشى از راه را آمديم ، جابر گفت : اى عطيّه ! به تو سفارشى بكنم كه گمان ندارم ديگر ، پس از اين سفر ، تو را ببينم ؟ دوستدار خاندان محمّد را دوست بدار ، هر اندازه كه ايشان را دوست دارد ، و دشمن خاندان محمّد را دشمن بدار ، تا زمانى كه آنها را دشمن دارد ، هر چند كه روزه دار و شب زنده دار باشد . با دوستدار محمّد و خاندان محمّد ، همراه باش كه اگر به خاطر گناه فراوانش ، يك پايش بلغزد ، پاى ديگرش به خاطر محبّت به آنان ، استوار مى مانَد . دوستدار ايشان ، به بهشتْ باز مى گردد و دشمن ايشان ، به آتش .


[۱]دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث جلد دوازدهم، ص ۹۰

[۲]المزار للمفيد : ص ۵۳ ح ۱ ، مصباح المتهجّد : ص ۷۸۸ ، مصباح الزائر : ص ۲۸۶ ، الإقبال : ج ۳ ص ۱۰۰ ، مصباح الزائر : ص ۲۸۶ ، تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۵۲ ح ۱۲۲ وفيه «الخمسين» بدل «إحدى والخمسين» ، بحار الأنوار : ج ۸۵ ص ۷۵ ح ۷ و ج ۹۸ ص ۳۴۸ ح ۱ و ج ۱۰۱ ص ۳۲۹ ح ۱ .

[۳]حباه كذا بكذا : أي أعطاه . والحباء العطيّة (النهاية : ج ۱ ص ۳۲۵ «حبا») .

[۴]الذَّادَةُ : جمع ذائد وهو الحامي الدافع (النهاية : ج ۲ ص ۱۷۲ «ذود») .

[۵]الوَكْسُ : النقص (الصحاح : ج ۳ ص ۹۸۹ «وكس») .

[۶]التَّغَطرُسُ : الكِبْرُ (النهاية : ج۳ ص۳۷۲ «غطرس») .

[۷]وزاد في مصباح الزائر والإقبال وبحار الأنوار هنا : «وأسخطك» .

[۸]زاد في الإقبال ومصباح الزائر هنا : «أنا يا مولاي عبداللّه وزائرك ، جئتك مشتاقا فكن لي شفيعا إلى اللّه ، يا سيّدي ، أستشفع إلى اللّه بجدّك سيّد النبيّين ، وبأبيك سيّد الوصيّين ، وباُمّك سيّدة نساء العالمين» .

[۹]در الإقبال و مصباح الزائر ، در اين جا اين افزوده آمده است: «اى مولاى من! بنده خدا و زائر تو هستم . با شوق آمده ام .پس شفيع من به درگاه خدا باش . اى سَرور من ! به جدّت ، سَرور پيامبران ، و پدرت ، سَرور وصيّان و مادرت، سَرور زنان جهانيان، نزد خدا شفاعت مى جويم» .

[۱۰]ادْلَهَمَّ الظلام : كثُف واسودّ (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۱۱۳ «ادلهمّ») هذا وفي بحار الأنوار : «مِن مُدلَهِمّاتِ ثيابها» ، وهو الأنسب للسياق .

[۱۱]تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۱۱۳ ح ۲۰۱ ، مصباح المتهجّد : ص ۷۸۸ ، المزار الكبير : ص ۵۱۴ ح ۱۰ ، مصباح الزائر : ص ۲۸۸ ، الإقبال : ج ۳ ص ۱۰۱ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۳۳۱ ح ۲ .

[۱۲]في مصباح الزائر : «دعاك» بدل «دعوته» .

[۱۳]الزمر : ۴۶ .

[۱۴]الشعراء : ۲۲۷ .

[۱۵]الإقبال : ج ۳ ص ۱۰۳ ، مصباح الزائر : ص ۲۹۰ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۳۳۲ ذيل ح ۲ .

[۱۶]الغاضريّة : قرية من نواحي الكوفة قريبة من كربلاء (معجم البلدان : ج ۴ ص ۱۸۳) وراجع : الخريطة رقم ۴ في آخر مجلّد ۵ .

[۱۷]قال العلّامة المجلسي قدس سره : هذا الخبر يدلّ على أنّ جابرا رضى الله عنهكان يستحسن الطيب لزيارته عليه السلام ، وقد مرّ في بعض الأخبار المنع عنه ، ولا يبعد أن يحمل أخبار المنع على ما إذا كان المقصود منه التلذّذ لا حرمة الروضة المقدّسة وإكرامها وتطييبها (بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۳۳۰) .

[۱۸]السُّعْدُ : من الطيب (الصحاح : ج ۲ ص ۴۸۸ «سعد») .

[۱۹]ر . ك : نقشه شماره ۴ در پايان جلد ۵ .

[۲۰]علّامه مجلسى گفته است: اين روايت ، بر آن دلالت دارد كه جابر ، عطر زدن براى زيارت امام عليه السلام را نيكو مى شمرده است ، در حالى كه در برخى اخبار ، منع آن گذشت ، و دور نيست كه اخبار منع را بر جايى حمل كنيم كه مقصود، لذّت جويى است ، نه حرمت نهادن به روضه مقدّس امام عليه السلام و بزرگداشت و خوش بو كردن آن.

[۲۱]مصباح الزائر : ص ۲۸۶ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۳۲۹ ح ۱ .

[۲۲]قال العلّامة المجلسي قدس سره : قوله عليه السلام : «وقد شحطت» بكسر الحاء على بناء المجرّد من الشحط وهو الاضطراب في الدم ، أو على بناء المجهول من باب التفعيل يقال : شحّطه تشحيطا ضرّجه بالدم فتشحّط تضرّج به واضطرب فيه ، وعلى التقديرين تعديته بعلى لتضمين معنى الصبّ ، والأظهر شخبت بالخاء المعجمة المفتوحة والباء الموحّدة كما في بعض النسخ . والشخب السيلان ، وقد ورد مثله في الحديث كثيرا كقوله صلى الله عليه و آله : «إنّ المقتول يجيء يوم القيامة وأوداجه تشخب دما» . والأوداج هي ما أحاط بالعنق من العروق الّتي يقطعها الذابح ، وقيل : الودجان عرقان غليظان عن جانبي ثغرة النحر . والثبج : الوسط وما بين الكاهل إلى الظهر ، والجمع باعتبار الأجزاء (بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۱۹۷) .

[۲۳]النُّقَبَاءُ : جمع نقيب؛ وهو كالعريف على القوم المقدّم عليهم ، الذي يتعرّف أخبارهم (النهاية : ج ۵ ص ۱۰۱ «نقب») .

[۲۴]قال العلّامة المجلسي قدس سره : قوله عليه السلام : «وفطمت بالإسلام» كناية عن سبق الإسلام واستقراره فيه بأن كان عند الفطام مغذّى بالإيمان والإسلام (بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۱۹۷) .

[۲۵]بشارة المصطفى : ص ۷۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۱۹۵ ح ۳۱ .