سهم زنان از غنيمت جنگ

پرسش :

در صدر اسلام سهم زنان از غنيمت جنگ چقدر بود؟



پاسخ :

زنان[۱] در صدر اسلام ، نقش نمايانى در نبردهاى پيامبر خدا(ص) داشته اند . آنها در پشتيبانى و تدارك غذا و مهمّات جنگى ، فعّال بودند و همچنين مجروحان را مداوا مى كردند . آنان داوطلبانه ، امّا با رضايت پيامبر(ص) ، به اين كارها مى پرداختند . هر چند زنانِ ياد شده ، اجازه ورود ابتدايى به نبرد را نداشتند ، پيامبر(ص) در پايان جنگ ، بهره اى از دستاوردهاى جنگى را به آنها عطا مى نمود ؛ امّا اين به معناى برابرى سهم آنان با جنگاوران حاضر در ميدان نبرد نبود .

اين مطلب كه سهم زنانِ يارى دهنده از غنائم جنگى ، با سهم رزمندگان يكسان نيست ، مستند به چندين حديث[۲]و از موارد اتّفاقى در فقه شيعى[۳]و مشهورات اهل سنّت است .[۴] در عين حال ، دو حديث در دست اند كه سهم زنانى را كه در جنگ شركت مى كنند مانند سهم مردان شركت كننده در جنگ دانسته اند ،[۵]اگر چه هر دو حديث ضعيف السند هستند .[۶]

ابن قُدامه ، فقيه حنبلى و مشهور اهل سنّت (م ۶۲۰ ق) در باره حديث نخست[۷] مى گويد : اين كه راوى ، خود نقل مى كند كه پيامبر خدا(ص) از ميوه هاى خيبر به زنان عطا كرد و نه از غنائم جنگى ، نشان مى دهد كه بهره زنانِ كمك دهنده ، به سان سهم جنگاوران در ميدان و همسان آنها نبود، بلكه عطايى بود كه متناسب با شكل و مقدار خدمات زنان ، كم و زياد مى شد كه در فقه به آن «رضخ» گفته مى شود . ابن قدامه همچنين محتمل مى داند كه مقصود حديث ، همسانى سهم زنان و مردان از ميوه ها و نه همه غنائم خيبر باشد .[۸]احتمال اخير با عبارت ذيل گزارش ابن كثير از همين ماجرا نيز تأييد مى شود .[۹]

روايت سهله[۱۰] نيز مى گويد : پيامبر خدا(ص) بلافاصله پس از تولّد وى برايش سهمى معيّن كرد و به مادرش داد . از اين رو اندكى با مسئله ما متفاوت است ؛ امّا مى توان همان توضيح ابن قدامه را در اين جا پذيرفت كه مقصود از سهم ، عطاى پيامبر(ص) و نه سهمى از غنيمت ، آن هم برابر با سهم رزمندگان بوده است .

گفتنى است كه اين حديث ، افزون بر ضعف سندى ، اضطراب متنى نيز دارد . برخى گزارش ها تولّد سهله را در جنگ خيبر و برخى ديگر ، در جنگ حنين دانسته اند . اگر تولّد سهله در جنگ حنين بوده باشد ، مى توان حديث را از باب اعطا به خاطر تأليف قلوب نيز دانست .

 

[۱] به قلم فاضل ارجمند ، جناب آقاى عبد الهادى مسعودى .

[۲] ر . ك : ص ۴۰۳ ح ۴۶۴۳ و ۴۶۴۴ .

[۳] ر . ك : الخلاف : ج ۴ ص ۱۹۷ ح ۱۹۸ ، المبسوط : ج ۲ ص ۷۰ ، الكافى فى الفقه ، حلبى : ص ۲۵۹ ، شرائع الإسلام : ج ۱ ص ۲۴۷ ، جواهر الكلام : ج ۲۱ ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲ .

[۴] ر . ك : الخلاف : ج ۴ ص ۱۹۷ ، تذكرة الفقهاء : ج ۹ ص ۲۲۷ مسألة ۱۲۸ ، المغنى ، ابن قدامه : ج ۱۰ ص ۴۵۳ .

[۵] مقصود حديث اُمّ زياد (يعنى ح ۴۶۳۷) و حديث سهله است كه ابن عساكر آن را اين گونه نقل كرده است : «عن حفص بن عمر بن عبد الرحمن بن عوف قال : سمعت جدّتى سهلة بنت عاصم بن عدىّ تقول : ولدت بحنين يوم فتح رسول اللّه  صلى اللّه عليه و آله حنينا فسمّانى سهلةً ، و قال : سهل اللّه  أمركم ، فضرب لى بسهم و تزوجنى عبد الرحمن بن عوف يوم ولدت» (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۴۲۹ ، المعجم الكبير : ج ۲۴ ص ۲۹۳) . نيز ، ر . ك : اُسد الغابة : ج ۶ ص ۱۵۵ در ترجمه «سهلة» .

[۶] براى آگاهى از ضعف سند اين دو حديث ، ر . ك : إرواء الغليل ، آلبانى : ج ۵ ص ۷۱ .

[۷] ر . ك : ص ۳۹۷ ح ۴۶۳۷ .

[۸] ر . ك : الشرح الكبير ، عبد الرحمان بن قدامه : ج ۱۰ ص ۵۰۳ .

[۹] إنّما أعطاهنّ من الحاصل ، فأمّا أنّه أسهم لهنّ فى الأرض كسهام الرجال فلا ؛ از محصول [خرماى خيبر ]به آن زنان عطا فرمود ؛ اما اينكه سهمى از زمين مانند سهم مردان به آنان عطا فرمايد ، نه (البداية و النهاية : ج ۴ ص ۲۳۳) .

[۱۰] ر . ك : تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۴۲۹ ، المعجم الكبير : ج ۲۴ ص ۲۹۳ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت