بر حق بودن امام على در تمام جنگ ها

پرسش :

به چه دلیل امام علی(ع) در تمام جنگ ها برحق بود؟



پاسخ :

ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان ، معروف به «شيخ مفيد» ، مى گويد :

از دلايل آن كه اميرمؤمنان در تمامى جنگ هايش بر حق بود و مخالفانش در گم راهى بودند ، روايت هاى فراوانى است كه از پيامبر صلى الله عليه و آله به اين تعبير رسيده است كه :  «حَربُكَ يا عَلِيُّ حَربي ، وسِلمُكَ يا عَلِيُّ سِلمي ؛  اى على! جنگِ تو، جنگِ من است و صلحِ تو ، صلح من»[۱]و نيز اين سخن كه :  «يا عَلِيُّ، أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَكَ ، وسِلمٌ لِمَن سالَمَكَ  ؛  اى على! من با كسى كه با تو پيكار كند ، در جنگم و با آن كه با تو در آشتى باشد ، در آشتى ام» .[۲]

اين دو حديث ، از طريق اهل سنّت و شيعه و نيز محدّثان منسوب به اهل سنّت و محدّثان منسوب به شيعه ، روايت شده است و هيچ يك از عالمان ، در سند آنها ايرادى وارد نساخته اند و هيچ فرد حديث شناسى ادّعا نكرده است كه راويان اين دو حديث ، دروغگو بوده اند.

سخنانى كه وضعشان چنين است ، بايد آنها را پذيرفت و به آنها عمل كرد ؛ چرا كه هر يك از آنها اگر سخنى ناصواب بود ، امّت اسلامى از دانشمندى كه آن را رد كند و راويانش را تكذيب نمايد ، تهى نبود . چنين سخنى از طعن و ايراد ، مصون نمى مانْد و انگيزه هاى ساختگى بودنش روشن مى گشت و نشانه هاى خداوند سبحان بر بطلانش اقامه مى گرديد . بدين ترتيب ، صحّت و سلامت اين دو حديث از تمام آنچه گفته شد، خود ، دليلى روشن است بر ثابت بودن آنها ـ چنان كه ما بيان كرديم ـ .

از همين قبيل است روايت مستفيضى از پيامبر صلى الله عليه و آله كه به اميرمؤمنان فرمود:  «تُقاتِلُ يا عَلِيُّ عَلى تَأويلِ القُرآنِ ، كَما قاتَلتُ عَلى تَنزيلِهِ ؛  اى على! تو براى تأويل قرآن مى جنگى ، چنان كه من براى تنزيلش جنگيدم».[۳]نيز اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به سهيل بن عمرو و همراهان او ـ كه براى درخواست بازگرداندن بردگان به اسلام گرويده به مكّه ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده بودند ـ كه : «اى گروه قريش! [ يا از اين كارها ]دست بر مى داريد، يا اين كه خداوند ، مردى را به سوى شما برمى انگيزد كه براى تأويل قرآن با شما بجنگد ، چنان كه من براى تنزيلش با شما جنگيدم» .

برخى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله به او گفتند : اى پيامبر خدا! او كيست؟ آيا فلانى است؟

فرمود : «نه».

گفتند : پس فلانى است؟

فرمود: «نه ؛ بلكه او همان وصله كننده كفش است كه اكنون درون اتاق است».

نگاه كردند و على عليه السلام را در اتاق يافتند كه كفش پيامبر خدا را وصله مى زد.[۴]

و از همين قبيل است سخن پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرمؤمنان كه :  «تُقاتِلُ بَعدِي النّاكِثينَ وَالقاسِطينَ وَالمارِقينَ ؛  پس از من با ناكثين، قاسطين و مارقين مى جنگى»  . سخن درباره اين حديث هم مانند ديگر احاديثى است كه گذشت . اين حديث نيز از هر ايراد سَندى مبرّاست و دليلى بر بطلان صدور آن نيست و ثبوتش مسلّم است و شيعه و اهل سنّت ، تسليم نقل و روايت آن اند و اين ، دليلى ديگر است بر درستى آن حديث.

و از همين نمونه هاست سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه :  «عَلِيٌّ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ ، اللّهُمَّ أدِرِ الحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيثُما دارَ ؛  على با حق است و حق با على است . بار خدايا ! حق را بر محور على بچرخان ، هر كجا كه او چرخيد» .[۵]اين را نيز محدّثان اهل سنّت روايت كرده اند و از جمله احاديث صحيح خود به شمار آورده اند و كسى بر سندش اعتراض نكرده است و هيچ يك از آنان بر تكذيب راويانش اقدامى نكرده است و دليلى عقلى يا نقلى بر باطل بودنش يافت نمى شود. پس اعتقاد به درستى آن ، لازم است . و از همين هاست اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله :  «اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ؛  بارخدايا! دوست بدار آن را كه على را دوست بدارد ، و دشمن باش با آن كه با على دشمن است ، و يارى كن آن را كه على را يارى رسانَد ، و درمانده كن آن را كه از يارى على دست بدارد» .[۶]اين روايت ، مشهورتر از آن است كه نيازمند جمع سند باشد و اين حديث نيز نزد ناقلان اخبار ، مسلّم است.

و نيز سخن پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام كه :  «قاتَلَ اللّهُ مَن قاتَلَكَ ، وعادَى اللّهُ مَن عاداكَ ؛  خدا بكُشد آن را كه با تو مى جنگد و دشمن باشد با كسى كه با تو دشمنى مى كند».[۷]اين روايت نيز مشهور است و نزد محدّثان و اهل روايت، شناخته شده است و در كتب آنان ذكر شده است.

و نيز اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه :  «مَن آذى عَلِيّا فَقَد آذاني ، ومَن آذاني فَقَد آذَى اللّهَ تَعالى ؛  آن كه على را اذيت كند ، مرا اذيّت كرده است ، و كسى كه مرا اذيت كند ، خداوند متعال را اذيّت كرده است».[۸]پيامبر خدا با اين سخن ، حكم كرد كه آزُردن على عليه السلام آزردن خداوند است و آزردن خداوند ـ كه نامش شكوهمند است ـ ، هلاك كننده و بيرون برنده از ايمان است. خداوند عز و جل فرمود :  «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا ؛[۹]بى گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى رسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت مى كند و برايشان عذابى خفّت آور آماده ساخته است»  .

از اين گونه احاديث كه آورديم ، با همان مضامينى كه بر حقّانيت اميرمؤمنان و خطاكارىِ مخالفانش دلالت كنند، بسيار است كه اگر بخواهيم همه را گرد آوريم ، كتابى قطور مى شود و سخن به درازا مى كشد و آنچه در اين جا آورديم ، براى اثبات حقّانيت و هدفى كه آرزو مى كنيم ، بس است ـ اگر خداوند متعال بخواهد ـ .[۱۰]

همچنين در پى گفتار شيخ مفيد ، اين سخن ابن ابى الحديد ، درخورِ توجّه است كه مى گويد :

امامتِ پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، حقّ امام على عليه السلام بود و اگر او [ پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ]شمشير مى كشيد ، بى ترديد ما حكم به خطاكارى و هلاكت تمام كسانى مى كرديم كه با او مخالفت كردند ؛ زيرا از پيامبر خدا احاديث صحيحى به اثبات رسيده است كه : «على با حق است و حق با على است و حق ، آن جا مى چرخد كه على بچرخد» و بارها به على عليه السلام فرمود : «جنگ با تو، جنگ با من است و آشتىِ با تو آشتىِ با من».[۱۱]


[۱]الفصول المختارة : ص ۲۴۵ ، أوائل المقالات ، مفيد : ج ۴ ص ۲۸۵ ، فقه القرآن ، راوندى : ج ۱ ص ۳۶۵ ، عوالى اللآلى : ج ۲ ص ۱۰۲ ح ۲۷۸ و ج ۴ ص ۸۷ ح ۱۰۸ ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۳۳۱ .

[۲]الأمالى ، مفيد : ص ۲۱۳ ح ۴ ،بحار الأنوار : ج ۳۹ ص ۲۰۶ ح ۲۵ وراجع سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۵۲ ح ۱۴۵ ومسند ابن حنبل : ج ۳ ص ۴۴۶ ح ۹۷۰۴ والمستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۶۱ ح ۴۷۱۳ و ۴۷۱۴ والمناقب ، ابن مغازلي : ص ۶۴ ح ۹۰ .

[۳]المسترشد : ص ۴۲۹ ح ۱۴۲ ، كفاية الأثر : ص ۷۶ ، الإرشاد : ج ۱ ص ۱۲۳ ، كشف الغمّة : ج ۱ ص ۳۳۶ .

[۴]الإفصاح : ص ۱۳۵ ، مجمع البيان : ج ۳ ص ۳۲۲ ، تأويل الآيات الظاهرة : ج ۱ ص ۱۴۹ ح ۷ .

[۵]الطرائف : ص ۱۰۳ ح ۱۵۰ ، كشف الغمّة : ج ۱ ص ۱۴۳ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۳۱۶ ، نهج الحقّ : ص ۲۲۴ ، إحقاق الحقّ : ج ۵ ص ۶۲۳ ـ ۶۳۸ ؛ المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۳۵ ح ۴۶۲۹ ، تاريخ بغداد : ج ۱۴ ص ۳۲۱ ش ۷۶۴۳ ، فرائد السمطين : ج ۱ ص ۱۷۶ ح ۱۳۸ ، المناقب ، خوارزمى : ص ۱۰۴ ح ۱۰۷ ، الإنصاف : ص ۶۶ ، تطهير الجنان واللسان : ص ۵۱ .

[۶]مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۲۵۴ ح ۹۶۴ و ص ۲۵۰ ح ۹۵۱ .

[۷]الكافئة : ص ۳۶ ح ۳۷ ، الاحتجاج : ج ۱ ص ۳۳۰ ح ۵۵ ، بشارة المصطفى : ص ۱۶۶ ، الاصابة : ج ۳ ص ۸۲ ش ۳۲۵۴ و ج ۲ ص ۳۷۳ ش ۲۵۶۰ ، اُسد الغابة : ج ۲ ص ۲۳۸ ش ۱۵۸۹ .

[۸]ذخائر العقبى : ص ۱۲۲ ، المعيار والموازنة : ص ۲۲۴ ، الإفصاح : ص ۱۲۸ ، العدد القويّة : ص ۲۴۸ ح ۵۰ .

[۹]احزاب ، آيه ۵۷ .

[۱۰]الجمل : ص ۷۹ و ۸۲ .

[۱۱]شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۹۷ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت