توضيحى درباره نقش تجارت در كاستى و فزونى عقل

توضيحى درباره نقش تجارت در كاستى و فزونى عقل

مراد از عقل در متون روايى، گاه خرد انسانى طبيعى موجود در نوع انسان است كه بدان عقل مطبوع مى گويند. گاه مراد از عقل، عقل تجربى و اكتسابى است كه با تجربه و كارورزى افزايش پيدا كرده يا با ترك كارورزى و معاشرت با مردمان از آن كاسته مى شود.

تأثير تجارت در زيادتى عقل، يا تأثير ترك تجارت در كاستى عقل، نيازمند توضيح است. واژه عقل در زبان عربى به معناى نگاه داشتن، بازداشتن و حبس كردن است و عقل انسانى، نيرويى است كه انسان را از لغزش باز مى دارد. مراد از عقل در متون روايى، گاه خرد انسانى طبيعى موجود در نوع انسان است كه بدان عقل مطبوع مى گويند. گاه مراد از عقل، عقل تجربى و اكتسابى است كه با تجربه و كارورزى افزايش پيدا كرده يا با ترك كارورزى و معاشرت با مردمان از آن كاسته مى شود.

امير مؤمنان مى فرمايد:

العَقلُ عَقلانِ: عَقلُ الطَّبعِ و عَقلُ التَّجرِبَةِ، و كِلاهُما يُؤدّى إلَى المَنفَعَةِ.[۱]

عقل بر دو گونه است. عقل طبيعى و عقل تجربى و هر دو به سودآورى مى انجامند.

فعاليت هاى اجتماعى، به ويژه كارهايى كه نيازمند فطانت، تعقل و تدبير هستند، سبب افزايش عقل اكتسابى و تجربى انسان مى شوند؛ زيرا اين گونه عقل، كاركردى مهارتى دارد و انسان را نسبت به خطرهاى محتمل آماده و تيزهوش نگاه مى دارد.

تجارت از امورى است كه نيازمند فطانت، سنجش بازار، تحليل درست از حوادث و رويكرد مردم در انتخاب و اقبال به اجناس است تا سودآورى لازم از معاملات را در پى داشته باشد. از اين منظر تجارت با كارگرى، يا زراعت تفاوتى اساسى دارد.

اين رويكرد و كاركرد در برابر تجارت، سبب افزايش عقل تجربى و اكتسابى انسان مى شود و در مقابل، تجارت نكردن كاهلى خرد و خاموشى نور تفكر و تعقل را در پى دارد.

بنابراين، احاديث ياد شده كه ترك تجارت را سبب كاستى خرد برشمرده اند، مرادشان عقل تجربى و اكتسابى است.

مرحوم فيض كاشانى نيز اين معنا را بيان كرده و نوشته است:

منظور از عقل در اينجا، عقل اكتسابى، يعنى همان عقل معاش است.[۲]

علامه محمد تقى مجلسى رحمه الله نيز افزون بر اين معنا، احتمال ديگرى را مطرح كرده و نوشته است:

كسى كه تجارت نكند همواره در غم رزق و روزى است و از آخرت غافل مى شود، پس عقل اخروى او نيز ناقص مى شود.[۳]

به نظر مى رسد احتمال اين معنا بعيد است ؛ زيرا مراد از عقل دنيوى، عقل تجربى در مقابل عقل فطرى و طبيعى است و عقل اخروى معنايى ندارد. افزون بر آن، ترك تجارت به معناى فقر و نادارى نيست ؛ زيرا ممكن است فردى ثروتمند باشد، يا از راهى ديگر درآمد كسب كند و هيچ گاه غم رزق و روزى نداشته باشد؛ در حالى كه همين فرد نيز با ترك تجارت، دچار كاستى عقل اكتسابى مى شود.

علامه محمدباقر مجلسى رحمه الله نيز ضمن تأييد احتمال عقل اكتسابى نوشته است: ممكن است مراد از عقل، مطلق باشد.[۴]يعنى ترك تجارت سبب ضعف عقل فطرى انسان نيز بشود.

احتمال ديگر در رواياتِ ارتباط داشتن تجارت و عقل آن است كه مراد از عقل در اين روايات، كار خردمندانه، يعنى عمل به مقتضاى قوه عاقله باشد.[۵]

بر اساس اين معنا، تجارت و كسب براى تأمين هزينه زندگى، عملى خردمندانه و برآمده از قوه عاقله انسانى است و ارتباطى مستقيم با فزونى يا كاهش عقل دارد؛ زيرا «از كوزه همان برون تراود كه در اوست». فزونى عقل، عمل خردمندانه را افزون مى كند كه يكى از آنها كار و تلاش و تجارت است و ترك تجارت، نشانگر كاهش مبدأ آن، يعنى عقل است.

و احتمال آخر آنكه تأمين هزينه هاى زندگى، تأثير مستقيم و مهم بر آرامش روحى و عزت نفس افراد دارد و سبب افزايش عزت اجتماعى او نيز مى شود.

همچنان كه بيكارى و عاطل بودن، سبب كاستن آرامش روحى و عزت فرد مى شود آرامش روحى و عزت نفس نيز سبب افزايش قوه ادراكى انسان مى شود ؛ از اين رو انجام دادن تجارت و ترك آن، به گونه غير مستقيم سبب افزايش يا كاهش عقل خواهد شد.

خلاصه آنكه تأثير تجارت كردن و ترك تجارت بر فزونى يا كاهش عقل، مطابق با هر يك از سه احتمال پيش گفته، مورد نظر روايات است ؛ اگر چه احتمال اول روشن تر و قابل دفاع تر است، ولى تعارضى با احتمال دوم و سوم ندارد.


[۱]. مطالب السؤول: ص ۴۹ ، بحار الأننوار : ج ۷۸ ص ۶ ح ۵۸ .

[۲]. الوافى: ج ۱۷ ص ۱۲۱.

[۳]. روضة المتقين: ج ۷ ص ۶.

[۴]. مرآة العقول: ج ۱۹ ص ۱۲۹.

[۵]. واژه عقل در روايات، گاه در معناى «مبدأ ادراكات» به كار مى رود و گاه در معناى «كار خردمندانه» و«عمل به مقتضاى قوه عاقله». از جمله نمونه هاى كاربرد عقل در معناى دوم ، اين روايات هستند: العقل العمل بطاعة اللّه  و ان العمال بطاعة اللّه  هم العقلاء روضة الواعظين: ج ۱ ص۴ يا : العقل ان تقول ما تعرف و تعمل بما تنطق به (غرر الحكم: ج ۲ ص ۱۵۰ ح ۲۱۴۱) در اين روايات، مراد از عقل، قوه عاقله انسانى نيست ، بلكه آثار برآمده از قوه عاقله انسان و عمل كردن مطابق با آنها است.