آفتاب ري حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 214

رهايى از بند

مرحوم سيدعبدالمهدى سِلمى نجفى، كه در زمان رضاخان در تهران به تبليغ دين اشتغال داشت، به فرمان دستگاه طاغوت، دستگير شد و با عنايات حضرت عبدالعظيم(س) از بند رهايى يافت. او داستان نجاتش را چنين بازگو كرده اسـت:
مدّتى در زندان به سر بردم و سپس به بيرجند تبعيد شدم. يك سال از تبعيدم گذشته بود. شبى بسيار دل تنگ و اندوهگين، به حضرت عبدالعظيم عليه السلام متوسّل شدم و با ديده گريان به خواب رفتم. در رؤيا ديدم كه به محفلى معنوى گام نهادم. مجلس از دانشمندان دينى آكنده بود و در صدر آن، حضرت عبدالعظيم، با چهره اى درخشان بر رؤيايم نور مى افشاند. پيش رفتم. پس از سلام، داستان رنج آورِ تبعيدم را بازگفتم. فرمود: «هنگامى كه در تهران بودى، نزد ما نمى آمدى؛ ولى از اين پس بيا!».
در اين لحظه، از خواب بيدار شدم و تا بامداد، در رؤياى شبانه ام انديشه كردم. پس از اذان صبح، مأمور شهربانى درِ خانه را كوبيد و گفت: عبدالمهدى سِلمى اين جاست؟
شتابان، در را گشودم و خود را معرّفى كردم. مأمور گفت: مرخصّى! هرجا مى خواهى برو.
من بى هيچ مانعى و تعهّدى به تهران آمدم و با خود عهد بستم تا پايان عمر، زيارت حضرت عبدالعظيم را در شب هاى جمعه، ترك نكنم.

صفحه از 216