عشق، خوب است، اگر ... - صفحه 181

عشق، خوب است، اگر ...

حمزه عبدى

حامد ، با خود فكر مى كرد كه چرا نسبت به «او» اين قدر علاقه دارد ؟ وقتى فقط چند ساعت از ديدارش با او مى گذشت، دلش به تب و تاب مى افتاد. هر طور بود بايد خودش را به او مى رساند و با او صحبت مى كرد. بارها شده بود كه وسط كلاس از معلّم ، اجازه مى گرفت و به بهانه اى از كلاس بيرون مى آمد و گوشه اى مى نشست و اشعارى از حافظ را زمزمه مى كرد تا كمى آرام مى شد و دوباره به كلاس باز مى گشت.
هرچه به مغزش فشار مى آورد، نمى فهميد كه چرا تا اين اندازه ، به او علاقه دارد. مگر او چه ويژگى خاصّى دارد؟ نه زيبايى آن چنانى اى ، نه تحصيلات بالايى و نه...! و حتى آن طور كه انتظار داشت ، به حامد، توجّه هم نمى كرد ؛ امّا حامد، وقتى او را مى ديد، دلش آرام مى گرفت. واقعا اين قضيه ، براى حامد ، يك معمّاى پيچيده اى شده بود.
از همه بدتر، همه مى دانستند كه حامد، چه قدر او را دوست دارد؛ اما حامد كه شخص بسيار حسّاسى بود، نمى توانست اين محبّت را بدون تحليل بپذيرد. از طرف ديگر، خودش را سرزنش مى كرد كه اگر مواظب حريم دلم بودم، حالا اين طور اسير اين محبّت نمى شدم. تا اين كه يك روز ، دلش را به دريا زد و با يكى از معلّم هاى دبيرستانشان مشورت كرد و نظر او را جويا شد. او كه سال ها در سطوح مختلف آموزشى تدريس كرده بود و از اين نمونه ها ، بسيار ديده بود، حرف هاى زيادى براى حامد زد؛ اما مهم ترين حرفش اين بود كه: «مواظب باشيد كه دوستى شما براى خدا باشد». حامد كه بُهت زده شده بود، با حالتى خاص پرسيد: «من اصلاً نمى دانم او را براى چه دوست دارم . آن وقت ، شما مى گوييد دوستى تان براى خدا باشد؟!» .
معلّم كه احساس حامد را درك مى كرد، گفت : «ببين! حالا يك روشى يادت مى دهم كه خيلى ساده است و آن اين كه تلاش كن در دوستى تو با او ، مسئله اى كه خلاف اخلاق يا شرع باشد، رخ ندهد، از گناهان بسيار كوچك گرفته تا گناهان بزرگ».
حامد، احساس كرد كه اين، راه حلِّ عملى ِ خيلى خوبى است. لااقل تا حدودى مشكل او را حل مى كند؛ اما احساس مى كرد كه بيش از اين بايد بداند. او به خاطر اين كه تا اين اندازه به يك نفر علاقه داشت، به خودش بدبين بود و مخصوصا اين كه احساس مى كرد عواطفش را نمى تواند به خوبى كنترل كند، برايش رنج آور بود. لذا با راهنمايى معلّمش شروع به مطالعه كرد.
اولين كتابى كه به حامدْ معرفى شد، كتاب «هنر عشق ورزيدن»، نوشته اِريك فِروم بود. اريك فروم، يكى از روان شناسان مشهور است كه احتمال داشت كتابش بتواند راه گشاى پرسش حامد باشد . او اين كتاب را از ابتدا تا انتها خواند. يكى از نكات جالب براى حامد، تقسيم پنجگانه عشق از ديدگاه فروم بود: عشق برادرانه، عشق مادرانه، عشق جنسى، عشق به خود و عشق به خدا. سه تا از اين اقسام عشق، مربوط به رابطه انسان با ديگر انسان هاست و حامد بايد آنها را دقيق تر بررسى مى كرد.

صفحه از 195