روش سياسى و محدوديت هاى امام على(ع) در انتخاب كارگزاران

پرسش :

روش سياسى و محدوديت هاى امام على(ع) در انتخاب كارگزاران چه بود؟



پاسخ :

تأمّل در چگونگى زندگانى كارگزاران على(ع) و تحليل مواضع آنان و نگريستن به فرجام حيات سياسى آنان ، نكته آموز است و مَنِش سياسى و نيز محدوديت هاى امام على(ع) را در انتخاب كارگزاران ، نشان مى دهد .

در اين مجال ، لازم است نكاتى را در اين باره طرح كنيم :

۱ . چهره هاى كارآمد و مطمئن در كنار على(ع) اندك بودند . از اين رو ، آن گونه كسان ـ كه پيش از اين ، ياد كرديم ـ ، در موارد مختلف به كار گرفته مى شدند . پس از هنگامه صِفّين كه تنى چند از اين كارگزاران نمونه على(ع) به شهادت رسيدند ، به واقع ، على(ع) تنها شد و اطراف وى از بزرگْ مردان ، خالى گشت . امام(ع) تصميم داشت پس از قيس بن سعد ، هاشم بن عُتْبه را به حكومت مصر بگمارد ؛ امّا به رزم آورى چون وى در صفّين ، نياز بود . از اين رو ، محمّد بن ابى بكر را ـ كه جوان و كم تجربه بود ـ فرستاد و چون هاشم در جنگ صفّين به شهادت رسيد ، چاره اى نداشت ، جز اين كه مالك اشتر را با همه نيازى كه به وى در حكومت مركزى داشت ، روانه آن ديار كند .

۲ . چهره هاى بسيار موجّه ، امين و صالح ، با پيشينه اى پيراسته از هرگونه ناراستى در ميان ياران على(ع) بودند كه چونان استوانه هاى حكومت و بازوان ستبر نظام علوى بايد در كنار حضرت مى ماندند تا امام(ع) بتواند در هر آن ، با آنها در مسائل حكومت به رايزنى بپردازد .

عمّار ، صحابى بزرگوار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و يار و همراه راستين على(ع) ، چنين بود . وجود عمّار و دفاع بى دريغ او از على(ع) ، ترديدها را مى زدود و بسيارى از كسانى را كه با تبليغ ها و جَوسازى هاى شبكه تبليغاتى شام درباره على(ع) متزلزل مى شدند ، استوار مى داشت .

از سوى ديگر ، به لحاظ ريشه هاى قبيله گرى ، هنوز بودند قبايلى كه جز از رئيس قبيله خود ، حرفْ شنوى نداشتند . از اين رو ، كسانى چون عَدىّ بن حاتم ، در كنار على(ع) در كوفه باقى ماندند تا قبايل آنان نيز همراه على(ع) بمانند .

۳ . وجود كسانى چون زياد بن اَبيهْ در ميان كارگزاران امام على(ع) سؤال انگيز است . پس از شورش هايى كه در ديار فارس صورت گرفت و مردمان آن سامان از پرداخت ماليات ، سر بر تافتند ، على(ع) به پيشنهاد عبد اللّه بن عبّاس و تأييد جارية بن قُدامه ، زياد را با نيروى نظامى براى آرام ساختن آشوب هاى آن ديار ، به فارس فرستاد ، كه زياد نيز با تدبير و سياستى ويژه ، بر آن سامان ، چيره گشت .

زياد ، به آلودگى در نَسَب ، متّهم بود . او ، با وجود ضعف بنيادهاى ايمانى اش ، از زيركى و هوشيارى شگفتى برخوردار بود ، تا جايى كه مى توان او را نمونه متخصّص نا متعهّدى دانست كه آتشْ نهادى و تيره جانى را با تدبير و زيركى ، يك جا داشت . همراهى وى با معاويه ، با آن همه هشدارهاى على(ع) و نيز عملكرد وى در «عراقين» ، نشانى است از پليدى درونى او ؛ اگرچه در زمان على(ع) اين پليدى را بروز نداد .

بدين نكته بايد توجّه داشت كه على(ع) در مسند حكومت ، مانند هر حاكمى ، با واقعيت هاى انكارناپذيرى روياروى بود . على(ع) با توجّه به لزوم اداره جامعه و بهره گيرى از نيروها و با توجّه به خالى بودن دست خود ، چاره اى جز استفاده از اين گونه كسان نداشت ؛ امّا اين همه را يكسر ، با نظارت و هشدار در مى آميخت و زير ذرّه بين مى نهاد .

۴ . برخى افراد ، ضمن آن كه با على(ع) كار مى كردند ، امّا بعضى از مواضع آن بزرگوار را قبول نداشتند . زياد ، در هيچ يك از نبردهاى امام(ع) شركت نكرد . ابومسعود انصارى نيز تمايلى به شركت در جنگ نداشت و در هنگامه جنگ صِفّين ، حاكم كوفه شد و در آن ديار ماند . همچنين يزيد بن قيس كه به حكومت اصفهان منصوب شد ، به خوارج تمايل داشت و امام(ع) با واگذار كردن اين مسئوليت به او ، وى را از چنگ آنان رهانْد .

اينها از يك سو نشان دهنده سَماحتِ[۱]رفتارىِ على(ع) در منصب ولايت و حكمرانى است و از سوى ديگر ، نشان دهنده آنچه در سخن پيشين آورديم : على(ع) بود و واقعيت هاى جامعه و گريزناپذيرىِ آن واقعيت ها !


[۱]سَماحت ، به معناى : بزرگ مَنِشى وسعه صدر و گذشت با وجود قدرت است . (م)



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت