معناى محدَّث

پرسش :

با توجه به لقب حضرت فاطمه(س) به «محدث»، این واژه به چه معناست؟



پاسخ :

هر كلامى كه از طريق شنيدن يا وحى، چه در خواب[۱]و چه بيدارى[۲]به انسان برسد، به آن حديث گويند[۳]و همچنين تحديث را به معناى نقل خبر، چه كم و چه زياد، دانسته اند و در موارد بسيارى نيز واژه «حديث» كه اسم است جانشين مصدرش، يعنى تحديث مى شود.[۴]

در منابع حديثى شيعه و سنّى، تفسيرهاى خاصى از تعبير محدَّث بيان شده و اين عنوان، مقامى متمايز از ديگر عنوان هاى مشابه معرفى شده است. بريد عجلى در روايتى مى گويد:

سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه(ع) عَنِ الرَّسولِ وَ النَّبِيِّ وَ المُحَدَّثِ. قالَ: الرَّسولُ، الَّذى تَأتيهِ المَلائِكَةُ وَ تَبلُغُهُ عَنِ اللّه تَبارَكَ وَ تَعالى، وَ النَّبِيُّ، الَّذى يَرى في مَنامِهِ فَما رَأى فَهُوَ كَما رَأى وَ المُحَدَّثُ، الَّذى يَسمَعُ كَلامَ المَلائِكَةِ وَ يُنقَرُ فى اُذُنِهِ وَ يُنكَتُ فى قَلبِهِ.[۵]

از امام صادق(ع) درباره رسول و نبيّ و محدَّث سؤال كردم. فرمود: رسول، كسى است كه فرشتگان بر او نازل مى شوند و از سوى خداوند تبارك و تعالى به او [وحى] ابلاغ مى كنند. نبىّ، كسى است كه [پيام الهى را] در خواب مى بيند و آنچه كه [در خواب] مى بيند، مانند ديدن در بيدارى است. محدَّث، كسى است كه كلام فرشتگان را مى شنود و در گوش او نواخته مى شود و در قلبش القا مى گردد.

اين مضمون در بيش از يازده حديث به تصريح بيان شده است؛ گذشته از احاديثى كه تنها به ذكر معناى محدَّث پرداخته اند.[۶]

آنچه در روايت ياد شده و ديگر روايات به عنوان تبيين معناى تحدّث ذكر شده، در اين نكته مشترك است كه محدَّث كسى است كه كلام فرشتگان را مى شنود، اگر چه نحوه شنيدن و درك كردن معنا به شكل هاى مختلفى گفته شده است.

در بيان معناى رسول و شيوه رسالت نيز رفت و آمد فرشتگان و ابلاغ پيام خداوند به عنوان وجه مميز آن از نبىّ و محدَّث شناخته شده است نبوت را نيز افزون بر شنيدن سخن فرشته، به ديدن وى در خواب همچنان كه در بيدارى مى بيند، مانند رؤياى ابراهيم(ع) موصوف كرده اند و محدَّث، را به شنيدن كلام فرشته بدون ديدن وى، تفسير كرده اند.

براساس آيات و روايات بسيار، متكلمان شيعه بر اين اعتقادند كه آنچه بر رسول و نبى القا مى شود، وحى مى نامند و وحى را به كلام پنهانى تفسير مى كنند؛ اما گاه در متون دينى به آنچه به قصد فهماندن مخاطب خاصى به صورت پنهان از ديگران باشد نيز وحى به همان معناى لغوى اش گفته مى شود. هنگامى كه وحى به خداوند نسبت داده شود و از نوع كلام باشد، در اصطلاح آن را مختص رسولان الهى مى دانند،[۷]اما در مواردى نيز كسانى غير از نبيّ و رسول، مطالبى را از اسرار غيب دريافته اند كه پنهان از ديگران بوده است. چنان كه وحى به زنبور عسل[۸]نيز از جنس كلام بشرى نبوده و نوعى الهام پنهانى بدون وجود تكلّم و گفتگو بوده است.[۹]بر اين اساس شيخ مفيد تصريح مى كند:

اگر چه عقل نزول وحى بر غيرپيامبر را محال نمى داند ولى اجماع مسلمانان بر اين است كه پس از پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله، وحى به معنايى كه ذكر شد، بر كسى نازل نخواهد شد و هيچ اختلافى ميان امامى مذهبان در اين باره وجود ندارد.[۱۰]

در برخى منابع غير مشهور اهل سنت، حديثى از ابوسعيد خدرى به طور مرفوع از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه در آن محدَّث و كيفيت تحديث بيان شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله در مقام پاسخ به سؤالى كه در باره كيفيت تحديث شد، فرمود: «تَتَكَلَّمُ الْمَلائِكَةُ عَلى لِسانِهِ؛ فرشتگان بر زبان او سخن مى گويند».[۱۱]

عالمان لغت شناس و محدثان اهل سنت به تفسير اين لفظ پرداخته و مراد از آن را معانى مختلفى دانسته اند. بيشتر اهل سنّت برآنند كه مراد از محدَّث كسى است كه به وى الهام مى شود[۱۲]و برخى ديگر از ايشان، محدَّث را كسى مى دانند كه گمان صادق دارد و از ملأ اعلى در جان او چيزى القا مى شود؛ پس همچون كسى است كه ديگرى به او اخبارى را رسانده است.[۱۳]گروه سوم نيز بر اين اعتقادند كه محدَّث كسى است كه بدون قصد و اختيار، صواب بر زبان او جارى شود.[۱۴]و ابن تين، تحديث را به «تفرّس» و نظر و دقت در امور تفسير كرده است.[۱۵]

اين توجيه ها و تفسيرها با مبناى لغوى مطابقت ندارند، از اين رو، خلاف ظاهر احاديث شمرده مى شوند. در روايات بسيارى واسطه اين گفتگو، موضوع سؤال قرار گرفته و به صراحت جواب داده شده كه فرشتگان اين وساطت را به عهده دارند[۱۶]و در برخى روايات به صراحت از جبرئيل نام برده شده است.[۱۷]

در روايات ائمه اطهار عليهم السلام ، شيوه هاى تحديث اين گونه بيان شده اند:

۱. احساس سنگينى در گوش. در برخى روايات اين تعبير تكرار شده است:

يَبْعَثُ اللّه مَلَكاً يُوقِرُ فِى اُذُنِهِ.[۱۸]

خداوند فرشته اى را مى فرستد كه در گوش او بريزد و ثابت كند.

پس محدَّث كلمات را مى شنود و آنها را درمى يابد.

۲. احساس صدا در گوش. در روايات ديگر اين گونه بيان شده است: يُنْكَتُ فِى أُذُنِهِ فَيَسْمَعُ طَنِيناً كَطَنِينِ الطَّسْتِ.[۱۹]

صدايى در گوش او نواخته مى شود، و طنينى مى شنود همچون صداى [ريختن آب در] طشت.

۳. شنيدن كلام فرشتگان. در روايات بسيارى به صراحت بيان شده كه محدَّث كلام فرشته را بى آنكه او را ببيند مى شنود.[۲۰]

۴. الهام قلبى همراه با شنيدن صدا. در روايتى آمده است:

تَصْريح عَلَى قَلْبِهِ فَيَسْمَعُ وَقْعاً كَوَقْعِ السِّلْسِلَةِ عَلَى الطَّسْتِ.[۲۱]

براى قلب او آشكار مى شود، پس صدايى مى شنود همچون صداى خوردن زنجير بر طشت.

در اين نوع، الهام قلبى همراهِ زمزمه كلامى، تحديث و گفتگوى فرشتگان با محدَّث شمرده شده است. اما اين سؤال نيز به ذهن مى رسد كه پس چگونه محدَّث درمى يابد اين صدايى كه مى شنود، يا الهامى كه به قلب او خطور مى كند، يا هرگونه ديگر از تحديث، گفتار فرشته با اوست؟

اين سؤال را برخى اصحاب ائمه عليهم السلام نيز از ايشان داشته اند و در جواب اين گونه پاسخ شنيده اند كه:

إنَّهُ يُعْطَى السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّهُ مَلَكٌ.[۲۲]

به او اطمينان قلبى [بدون تزلزل و شك] و آرامشى داده مى شود تا اينكه درمى يابد آن [آرامش دهنده] فرشته است.

و در روايت ديگر امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) مى فرمايد:

يُوَقَّعُ عِلْمُ ذَلِكَ حَتَّى يَعْرِفَهُ.[۲۳]

علم به آن [كه از فرشته دريافت شده در قلب] او ثابت مى شود تا او شكّى در آن نكند.

امام(ع) در اين روايت در ظاهر به حصول علم براى شخص محدَّث اشاره دارد. بديهى است كه علم و شهود امكان خطا را برنمى تابند.


[۱]. «وَ عَلَّمْتَنى مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ؛ مرا از علم تعبير خواب ها آگاه ساختى» يوسف : آيه ۱۰۱ .

[۲]. «فَليَأتُوا بِحَديثٍ مِثلِهِ» طور : آيه ۳۴ خداوند عز و جل كتابش را «حديث» مى نامد .

[۳]. مفردات ألفاظ القرآن : ص ۱۰۵ .

[۴]. لسان العرب : ج۲ ص۱۳۳ .

[۵]. بصائر الدرجات : ص ۳۸۸ ح ۱ ، الاختصاص : ص ۳۲۸ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۷۴ ح ۲۵ .

[۶]. براى ملاحظه اين روايات ر . ك : بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۶۶ باب أنّهم عليهم السلام محدَّثون مفهّمون .

[۷]. بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۸۳ ح ۴۶ .

[۸]. سوره نحل : آيه ۶۸ : «وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ» .

[۹]. تصحيح الاعتقاد : ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱ ، بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۴۹ .

[۱۰]. أوائل المقالات : ص ۶۸ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۸۴ .

[۱۱]. فتح البارى : ج ۷ ص ۴۱ ، كنز العمّال : ج ۹۲ ص ۵۹۵ ح ۳۵۸۵۱ .

[۱۲]. فتح البارى : ج ۷ ص ۴۱ ، تحفة الأحوذى : ج ۱۰ ص ۱۲۵ ، شرح مسلم ، نووى : ج ۱۵ ص ۱۶۶ .

[۱۳]. همان ، به نقل از ابو احمد عسكرى .

[۱۴]. همان .

[۱۵]. همان .

[۱۶]. الكافى : ج ۱ ص ۲۷۱ ح ۵ ، بصائر الدرجات : ص ۳۸۶ ، الاختصاص : ص ۲۸۶ ـ ۲۸۷ ، الخرائج والجرائح : ج ۲ ص ۸۳۰ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۷۰ ح ۱۱ .

[۱۷]. بصائر الدرجات : ص ۳۴۲ ح ۵ و ص ۳۴۱ ح ۲ ، الاختصاص : ص ۲۸۶ ، الخرائج والجرائح : ج ۲ ص ۸۳۰ ،بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۷۰ ح ۳۴ و ج ۳۶ ص ۷۱ ح ۱۴ .

[۱۸]. بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۷۱ ح ۱۵ به نقل از بصائر الدرجات ولى در بصائر الدرجات : ص ۳۴۳ «ينقر في اُذنه»آمده است .

[۱۹]. بصائر الدرجات : ص ۳۴۴ ح ۱۳ و ص ۳۹۳ ح ۱۷ ، الاختصاص : ص ۲۸۷ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۷۰ح ۱۰ .

[۲۰]. الكافى : ج ۱ ص ۲۷۱ ح ۴ ، بصائر الدرجات : ص ۳۴۳ ح ۹ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۶۸ ح ۷ . نيز ، ر . ك :بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۸۵ ـ ۶۶ .

[۲۱]. بصائر الدرجات : ص ۳۴۴ ح ۱۳ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۷۱۰ ح ۱۰ و ص ۷۸ ح ۳۵ .

[۲۲]. الكافى : ج ۱ ص ۲۷۱ ح ۴ و ص ۳۴۳ ح ۹ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۶۸ ح ۷ .

[۲۳]. بصائر الدرجات : ص ۳۹۱ ح ۱۱ ، بحار الأنوار : ج ۲۶ ص ۷۷ ح ۳۱ ، در الكافى : ج ۱ ص ۱۷۷ ح ۴ تعبير«يوفّق لذلك» آمده است .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت