موقعیتِ علمى حضرت عبدالعظیم

پرسش :

حضرت عبدالعظیم از چه موقعیتِ علمى برخوردار بود؟



پاسخ :

براى اثبات عظمت علمى حضرت عبد العظيم عليه السلام، كافى است كه بدانيم امام معصوم، مردم را براى حلّ مشكلات دينى و يافتن پاسخ پرسش هاى اعتقادى و عملى شان، به ايشان ارجاع داده است .

صاحب بن عَبّاد در رساله اى كه در شرح حال حضرت عبد العظيم عليه السلام نوشته، .[۱]در توصيف علمى ايشان آورده : ابو تراب رويانى، روايت كرد كه شنيدم ابو حمّاد رازى مى گفت : خدمت امام هادى عليه السلام در سامرّا رسيدم و مسائلى از حلال و حرام از ايشان پرسيدم . امام به پرسش هاى من پاسخ داد و هنگامى كه خواستم از ايشان خداحافظى كنم، به من فرمود :

يا أبا حَمّاد! إذا أَشكَلَ عَلَيك شَى ءٌ مِن أمرِ دينِك بِناحِيَتِك فَسَل عَنهُ عَبدَ العَظيمِ بنَ عَبدِ اللَّهِ الحَسَنِيّ و أقرِئهُ مِنّيِ السَّلامَ .

اى ابو حمّاد! هنگامى كه چيزى از امور دينى در منطقه ات براى تو مشكل شد ، از عبد العظيم بن عبد اللَّه حسنى بپرس و سلام مرا به او برسان .[۲]

اين تعبير، به روشنى نشان مى دهد كه حضرت عبد العظيم عليه السلام در عصر خود ، مجتهد توانمندى بوده كه بر اساس اصول و قواعدى كه از اهل بيت عليهم السلام در اختيار داشته، مى توانسته ديدگاه هاى اسلام ناب را در زمينه هاى مختلف اعتقادى و عملى ، استخراج كند و به پرسش هاى مردم پاسخ گويد .

بنا بر اين ، ايشان تنها يك محدّث و راوى احاديث اهل بيت عليهم السلام نبوده است؛ بلكه از علماى بزرگ خاندان رسالت بوده كه پس از معصومان ، توان پاسخگويى به مسائل علمى را داشته و توانمندى علمى اش مورد تأييد و تصديق امام هادى عليه السلام قرار گرفته است .[۳]


[۱]اين رساله در سال ۵۱۶ ق، به خط يكى از بنى بابويِه نگارش يافته است (ر . ك : خاتمة مستدرك الوسائل : ج ۴ ص ۴۰۴ ش ۱۷۳) .

[۲]شناخت نامه حضرت عبد العظيم حسنى عليه السلام و شهررى / مجموعه رساله هاى خطّى و سنگى: ص ۲۳ (رساله «رسالةٌ فى فضل عبد العظيم عليه السلام»، صاحب بن عبّاد) .

[۳]در اين جا مناسب است به مزاحى از آية اللَّه اراكى، مرتبط با شخصيت علمى حضرت عبد العظيم عليه السلام اشاره كنم : در تاريخ ۴ / ۴ / ۱۳۷۳ ش، همراه آية اللَّه على اكبر مسعودى، توليت وقت آستان حضرت معصومه عليه السلام، با استاد بزرگوارم حضرت آية اللَّه محمّدعلى اراكى رحمه اللَّه عليه ديدارى داشتم. پس از احوالپرسى، آقاى مسعودى مرا به عنوان توليت آستان حضرت عبد العظيم معرّفى كرد . آية اللَّه اراكى فرمود : «مى گويند : سه كس، شهيد سه چيز شدند . آن سه، عبارت اند از : حضرت عبد العظيم عليه السلام ، سيّد مرتضى و حاج محسن عراقى!» و در ادامه توضيح دادند كه : «حضرت عبد العظيم عليه السلام با اين كه از كبار محدّثين است ، ولى امام زاده بودنش ، محدّث بودن او را شهيد كرده . معمولاً حضرت عبد العظيم را به عنوان يك عالم و محدّث نمى شناسند؛ بلكه او را يكى از امام زادگان تلقّى مى كنند . سيّد مرتضى ، به عكس ، امام زاده بودنش شهيد فقاهتش شده . با اين كه او مانند حضرت عبد العظيم عليه السلام چهار واسطه بيشتر تا امام معصوم ندارد ، ولى كسى او را به عنوان امام زاده نمى شناسد! و سوم ، حاج محسن عراقى ، با اين كه وى از فقهاى بزرگ بود و از نظر علمى، در حدّى بود كه در جلسه اى در نجف كه آقا ضيا عراقى هم حضور داشته، يك نيم روز با آخوند خراسانى در رابطه با "جواز اجتماع امر و نهى" بحث مى كردند و هيچ يك قدرت مُجاب كردن ديگرى را نداشتند ؛ ولى چون ثروتمند بود ، ثروت، فقاهتش را شهيد كرد . مردم او را به عنوان يك ثروتمند مى شناسند و نه يك عالم و فقيه!». ايشان در ادامه افزودند: «شأن نزول اين ماجرا، قسمت اخير آن است» .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت