حدیث
عيون أخبار الرضا عليه السلام : حدّثنا محمّد بن أحمد السنانى ، قال : حدّثنا محمّد بن أبى عبد اللَّه الكوفى ، عن سهل بن زياد الآدمى عن عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى ، عن إبراهيم بن أبى محمود ، قال :
سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام ... عَن قَولِ اللَّهِعزّ وجلّ : (خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ)[۱]. قالَ : الخَتمُ : هُوَ الطَّبعُ عَلى قُلوبِ الكُفّارِ عُقوبَةً عَلى كُفرِهِم ، كَما قالَعزّ وجلّ : (بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلاً)
[۲].[۳]
ترجمه
حضرت عبد العظيم عليه السلام: ابراهيم بن ابى محمود گفت: از امام رضا عليه السلام تفسير آيه شريف: ( خداوند، بر دلها و شنوايى آنان، ختم نهاد) را پرسيدم .
امام فرمود : «ختم، [همان] طبع (مُهر زدن) بر دل كافران به سبب كُفر آنهاست ، چنان كه خداوند فرموده : ( بلكه خداوند به خاطر كفرشان بر دلهاى آنان، طبع (مُهر) نهاده ، پس جز عدّه اندكى از آنها ايمان نخواهند آورد) .
شرح
يكى از تعبيرهاى هشتگانه قرآن - كه از بيمارىهاى فكرى و روحى به حساب مىآيد - ، «مُهر شدن قلب» است . تعبيرهاى ديگر، عبارت اند از : بيمارى قلب ، قساوت قلب ، انحراف قلب ، زنگار قلب ، كور شدن قلب ، قُفل شدن قلب و مردن قلب .[۴]براى توضيح اجمالى بيمارى «مُهر شدن قلب» و حديث مورد نظر، نكات در پى، قابل توجّه اند :
۱ . قرآن كريم از بيمارى «مُهر شدن قلب»، دو تعبير دارد : يكى «ختم» و ديگرى «طبع» . تعبير اوّل ، پنج بار ، و تعبير دوم ، يازده بار در قرآن به كار رفته است .
۲ . از نظر لغوى، «طبع» عبارت است از: چيزى را به شكل خاصّى در آوردن ؛ ولى «ختم»، به معناى زدنِ مُهر يا نگين نقشدار خاصّى است كه در مُهر و موم كردن پايانِ نامه و يا چيزهايى كه مىخواهند دست نخورده باقى بماند ، به كار مىرود . بنا بر اين، «طبع»، اعم از «ختم» است ؛ يعنى هر «ختم»، «طبع» هم هست ، ولى هر «طبع» ، «ختم» نيست .
۳ . در قرآن كريم، «ختم» و «طبع»، هر دو به يك معنا، يعنى «مُهر شدن قلب» به كار رفتهاند. حديثى هم كه در متن آمد ، بر اين معنا تأكيد نموده است .
۴ . مُهر شدن قلب ، نوعى بيمارى روحى و قلبى است كه ابتلا به آن ، طبيعت فكرى و روحى انسان را تغيير مىدهد و به سبب آن در آدمى، حالت و طبيعتى پديد مىآيد كه ديگر نمىتواند حقايق عقلى و قلبى را درست تشخيص دهد .
۵ . نكتهاى كه در تعبير «طبع» وجود دارد، اين است كه تكرار كارهاى ناشايست سبب مىشود كه طبيعت نخستين انسان تغيير كند و ناشايستگى ، به صورت طبيعت دوم او در آيد .
۶ . نكتهاى كه در تعبير «ختم» وجود دارد، اين است كه فساد و تباهىِ طبيعت نخستين انسان، به معناى مسدود شدن همه راههاى نجات بر او ، و پايان يافتن اميد به رستگارى اوست .
۷ . عامل ابتلاى انسان به بيمارى «مُهر شدن قلب» از نظر قرآن ، انواع كارهاى زشت و ناشايست اند .
توضيح ، اين كه: هر عمل ناشايستى ، اثر خاصّى بر انديشه و روان انسان دارد و تكرار كارهاى زشت ، اثر ياد شده را تشديد مىكند ، تا آن جا كه طبيعت نخستين انسان ، به كلّى دگرگون مىشود و زنگارهاى ناشى از كارهاى ناشايست، به صورت طبيعت ثانوى با انديشه و روان انسان، همراه مىگردند . قرآن ، از اين حالت ، به «مُهر شدنِ قلب» تعبير مىكند .
در آيات گوناگونى، به عوامل ابتلاى انسان به بيمارى «طبع» و «ختم» اشاره شده است؛[۵]ليكن مبدأ اصلى همه عوامل اين بيمارى، پيروى از تمايلات نفسانى است كه در اين آيه بِدان اشاره شده است :
(أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ .[۶]هيچ ديدى آن كسى را كه هوس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم، گمراه كرد و بر گوش و قلبش مُهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت ؟ ديگر بعد از خدا، چه كسى او را هدايت مىكند؟! آيا متذكّر نمىشويد؟!) .
اين سخن، بدين معناست كه هواپرستى سبب مىشود كه قلب شخص هوسران ، به تدريج ، به بيمارى «ختم» و «طبع» مبتلا شود و در نتيجه ، گوش عقل و قلب او مُهر و موم و ديده بصيرتش كور شود و بدين سان، راههاى شناخت عقلى و قلبى او مسدود مىگردد و در چنين حالى ، مرگ معنوى او فرا مىرسد و ديگر هيچ اميدى به هدايت او نيست .
[۱]بقره : آيه ۷ .
[۲]نساء : آيه ۱۵۵ .
[۳]عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۱۲۳ ح ۱۶ ، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۱ ح ۱۷ .
[۴]براى توضيح اين بيمارىها ، ر . ك : مبانى شناخت : (بخش دوم / فصل هفتم : نامهاى بيمارى انديشه) ، محمّد محمّدى رىشهرى .
[۵]ر . ك : غافر : آيه ۳۵، يونس : آيه ۷۴، اعراف : آيه ۱۱۰ .
[۶]جاثيه : آيه ۲۳ .