518 - آثار حُسن معاشرت

آثار حُسن معاشرت

وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... طِيبِ المُخالَقَة‌.[۱]

در تبیین این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، دو مطلب به صورت اجمالی توضیح داده شد: یکی معیار حسن معاشرت و دوم قلمرو حسن معاشرت.

قبل از بیان مطلب سوم که آثار حسن معاشرت است، در بحث قلمرو حسن معاشرت که گفتیم انسان موظف است با همه مردم خوب برخورد کند؛ ولی مراتب آن نسبت به افراد مختلف، متفاوت است، این نکته را اضافه می‌کنیم که افرادی که به صورت علنی گناه می‌کنند از این قاعده مستثنا هستند. از امام على (علیه السّلام) نقل شده كه فرمود:

أمَرَنا رَسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، أن نَلقى‌ أهلَ‌ المعَاصى‌ بِوُجوهٍ‌ مُكفَهِرَّةٍ. [۲]

پيامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ما دستور داد كه با گنه‌پيشگان، با چهره‌هاى در هم كشيده، رو به رو شويم.

بنا بر این، در صورتی که خوش‌برخوردی موجب تجری افراد گناه‌کار به گناه و فساد شود، ناپسند است؛ امّا اگر حسن معاشرت با شخص گناه‌کار، موجب تنبّه و پشيمانىِ او گردد، طبعاً پسنديده و نيكوست

اما در مورد آثار حسن معاشرت، در روایات اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) آثار فراوانی بر این خصلت مترتب شده است.

اولین اثر آن شایستگی نام «مسلمان» پیدا کردن است. کسی که با دیگران خوش‌برخورد است و با خوبی معاشرت می‌کند، نام «مسلمان» بر او صادق است. در روایتی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنین نقل شده است:

أحسِن‌ مُصاحَبَةَ مَن صاحَبَكَ تَكُن مُسلِماً. [۳]

با آن كس كه هم‌نشين توست، نيكو هم‌نشينى كن تا مسلمان باشى.

کلمه «مسلمان» و «اسلام» از ریشه «سِلم» به معنای صلح و سلامتی است که از آثار خوش‌برخوردی با دیگران است.

همچنین در روایت دیگری از آن حضرت می‌خوانیم:

المُسلِمُ مَن‌ سَلِمَ‌ المُسلِمونَ‌ مِن يَدِهِ و لِسانِهِ. [۴]

مسلمان، كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او آسوده و بى‌گزند باشند.

اثر دیگر حسن معاشرت، دوام دوستی است. طبق نقل، امیر المؤمنین (علیه السّلام) می‌فرماید:

بِحُسنِ‌ العِشرَةِ تَدومُ المَوَدَّةُ. [۵]

با خوش‌رفتارى، دوستى پایدار می‌شود.

اثر سوم هم که از همه مهم‌تر است، جذب دیگران به اسلام است. مرحوم کلینی از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌کند که روزى امير مؤمنان با مردى ذمّى، [به طور اتفاقى و ناشناس‌] همراه بود. آن مرد پرسيد: اى بنده خدا! مقصدت كجاست؟

امام (علیه السّلام) فرمود: «مقصد من، كوفه است».

هنگامى كه [به دو راهى رسيدند و] مرد راهش را كج كرد، امير مؤمنان نيز همگام با او راهش را كج كرد. مرد گفت: مگر نگفتى كه به كوفه مى‌روى؟

امام به او فرمود: «چرا».

مرد گفت: تو كه راهت را رها كرده‌اى!

امام به او فرمود: «مى‌دانم!».

آن مرد گفت: تو با آن كه مى‌دانى، با من همراه شده‌اى؟!

امير مؤمنان به او فرمود:

هذا مِن تَمامِ حُسنِ الصُّحبَةِ؛ أن يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صاحِبَهُ هُنَيئَةً إذا فارَقَهُ، و كَذلِكَ أمَرَنا نَبِيُّنا صلى الله عليه و آله.

اين، از كمالِ همراهى است كه شخص به هنگام جدا شدن از همراه خود، چند قدمى او را بدرقه كند. پيامبر ما به ما چنين دستورى داده است.

مرد كافر به ايشان گفت: واقعا چنين گفته است؟

فرمود: «آرى».

مرد گفت: لا بد هر كس از ايشان تبعيت كرده، به خاطر همين اعمال بزرگوارانه‌اش بوده است. پس من تو را گواه مى‌گيرم كه بر دين تو هستم.[۶]


  • 518 - آثار حُسن معاشرت (دانلود)