خوابیدن امام علی(ع) در بستر پیامبر(ص)

پرسش :

آیا پیش از آنکه حضرت علی(ع) در مکه در بستر پیامبر(ص) بخوابد، آیا پیامبر(ص) به او اطمینان داده بود که گزندی به او نمی رسد؟ با این حساب آیا می توان این کار امام علی(ع) را فضیلت برای او شمرد؟



پاسخ :

فضيلت ستيزى و تلاش براى زدودن فضايل على عليه السلام از صفحه تاريخ و صفحه ذهن انسان ها، به انگيزه هاى مختلف و علل گوناگون ، جريان هميشگى حق ستيزان بوده است .

از جمله كسانى كه اين نغمه ناموزون را درباره آن همه فضيلت هاى سترگْ سر داده و كوشيده است تا «فضيلت بودن» خوابيدن مولا بر بستر پيامبر خدا را انكار كند و از پرتو خيره كننده آن به پندار باطل خود بكاهد ، عمرو بن بحر جاحظ (م ۲۵۵ ق) است . او در نگاشته خُرد خود ، العثمانية ، نوشته است:

اين كار او ، طاعتِ بزرگى نيست ؛ چون نقل كرده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله به على فرمود: «بخواب كه گزندى به تو نمى رسد».[۱]

ابن تيميه نيز كه در تلاش براى كم سو ساختن فضايل على عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام ، از هيچ كوششى دريغ نمى ورزد ، بر اين افزوده است كه :

على از طريق ديگرى نيز مى دانست كه كشته نمى شود ؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله به وى گفته بود كه فردا در جايگاه معيّنى اعلام كند هر كس نزد محمّد امانتى دارد ، بيايد و بازگيرد. او از اين مأموريت ، به خوبى دريافته بود كه گزندى به وى نمى رسد.[۲]

و اينك سخن ما با اين دو :

۱ . منابع بسيارى آمده است که نزول آيه  «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»  ،[۳]در شأن على عليه السلام[۴]و براى نشان دادن عظمت اين حادثه بوده و اين ، هيچ  گونه ترديدى را برنمى تابد .

بدين سان ، خداوند ، كار على عليه السلام را «شِراء نفس (جانبازى)» مى داند و فرشتگان را به ديدن اين «ايثار» شگفت ، فرا مى خواند ؛ ولى جاحظ و ابن تيميه ، اجتهاد در مقابل نص كرده اند و آن را «شراء نفس» نمى شمرند و به اين بهانه واهى كه على عليه السلام پيش تر مى دانست كه گزندى به او نخواهد رسيد ، فضيلت بودن آن را انكار مى كنند!

۲ . جمله «آنان نمى توانند گزندى به تو برسانند» كه دستاويز اين دو نفر شده است ، در بيشتر منابع مهمّ تاريخى نيامده است و در منابع شيعى نيز اين جمله نيست. اين جمله را پيامبر خدا بعد از ماجراى آن شب و پس از آن كه در غار به على عليه السلام توصيه كرد تا امانت ها را باز گردانَد، گفته است.

بدين سان ، كلام اسكافى معتزلى استوار است كه در اين باره و در نقد كلام جاحظ نوشته است :

اين سخن ، دروغ محض و تحريف حقيقت و افزودن چيزى از خود بر روايت است.[۵]

۳ . اين عبارت و نيز دستور به بازگرداندن امانت ها را پيامبر خدا بعد از حادثه و در يكى از شب هاى اختفا در غار ، به على عليه السلام فرموده است . شيخ طوسى رحمه الله ، اين بخش از ماجرا را اين گونه گزارش كرده است:

... پس پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمان داد و على عليه السلام بهاى شتران را به ابو بكر داد.سپس [پيامبر صلى الله عليه و آله ]به على عليه السلام درباره حفظ عهد و پيمان و اداى امانت هايش سفارش كرد ... و فرمود : «آنان از اكنون [ تا آن گاه كه بر من درآيى ] ، نمى توانند هيچ گزندى به تو برسانند».[۶]

۴ . بر اساس برخى از گزارش هاى تاريخى ، چون مشركان در بامداد بر خانه هجوم بردند و على عليه السلام را در بستر ديدند و نقشه شوم خود را نقش بر آب يافتند ، با على عليه السلام درگير شدند و پيش از آن ، بارها على عليه السلام را در بستر ، با سنگ زدند . اِسكافى مى نويسد :

... و اگر اين درست بود ، هيچ گزندى به او نمى رسيد ، در حالى كه اجماع است كه كتك خورد و تا پيش از آن كه بدانند او كيست ، با سنگ ، وى را زدند تا آن جا كه از درد به خود پيچيد و آنان به وى گفتند: ما ديديم كه از درد به خود مى پيچى ، در حالى كه ما به محمّد ، سنگ مى زديم و او به خود نمى پيچيد.[۷]

طبرى نيز نوشته است :

بر سرش فرياد كشيدند و كتكش زدند و او را به مسجد الحرام بردند و ساعتى در آن جا زندانى اش كردند و سپس رهايش كردند.[۸]

على عليه السلام خود نيز در گفتارى به اين درگيرى اشاره كرده و فرموده است :

«وأمَرَني أن أضطَجِعَ في مَضجَعِهِ وأقِيَهُ بِنَفسي ، فَأَسرَعتُ إلى ذلِكَ مُطيعا لَهُ مَسرورا لِنَفسي بِأَن اُقتَلَ دونَهُ»[۹].  و به من فرمان داد كه در خوابگاهش بخوابم و با [گذشتن از] جانم از او محافظت كنم. پس به سرعت و از سرِ اطاعت و شادمانىِ اين كه به پاى او كشته مى شوم ، به اين كار ، مبادرت كردم.[۱۰]

و روشن تر از همه آنچه آورديم ، اشعار ارجمند خود على عليه السلام در وصف اين فضيلت والاست كه :

«با جانم بهترين كسى را كه بر ريگزار قدم گذارده است ، حفظ كردم

و گرامى ترين كسى را كه گِرد كعبه و حجر اسماعيل ، طواف كرده است .

فرستاده خدا بيم آن داشت كه با او نيرنگ كنند

امّا خداى بخشنده ، او را از نيرنگ نجات داد .

و پيامبر خدا شب را ايمن و آسوده در غار به سر برد

محافظت شده و در حراست و استتار الهى .

و شب ، مشركان را مى پاييدم و گمان نمى بردند كه من هستم

و خود را آماده كشته شدن و اسارت كرده بودم» .[۱۱]

امام عليه السلام در اين اشعار صريح و روشن ، دليل حضور خود در بستر پيامبر خدا را آمادگى براى كشته شدن ، اسارت وفداكارى در جهت محافظت از جان پيامبر خدا اعلام كرده است .


[۱]شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص ۲۶۲ .

[۲]منهاج السنّة : ج ۷ ص ۱۱۶ .

[۳]بقره : آيه ۲۰۷ .

[۴]ر . ك : ج ۷ ، ص ۵۵۵ (سودا كننده جان براى خشنودى خدا) .

[۵]شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص۲۶۳ .

[۶]الأمالى ، طوسى : ص ۴۶۷ و ۴۶۸ ح ۱۰۳۱ .

[۷]شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص ۲۶۳ .

[۸]تاريخ الطبرى : ج ۲ ص ۳۷۴ ، الكامل فى التاريخ : ج ۱ ص ۵۱۶ ، تاريخ الخميس : ج ۱ ص ۳۲۵ .

[۹]الخصال : ص ۱۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۹ ص ۴۶ ح ۷ .

[۱۰]الخصال : ص ۱۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۹ ص ۴۶ ح ۷ .

[۱۱]المستدرك على الصحيحين: ج۳ ص۵ح۴۲۶۴، تذكرة الخواصّ: ص ۳۵ ؛ الغدير : ج ۲ ص ۴۸ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت