دشنامگويى به امام على(ع)

پرسش :

ماجرای دشنامگويى به امام على(ع) چیست؟



پاسخ :

دشنام گفتن به على(ع) بر فراز منبرها ، از جمله سياست هاى اصولى حزب اُموى بود كه در جهت تحكيم بنيادهاى حاكميّتِ حزب «طُلَقاء (آزادشدگان فتح مكّه)» بنيان گذاشته شد .

متون تاريخى و اسناد بر جاى مانده از روزگار كهن ، به روشنى نمايانگر آن اند كه معاويه در ادامه سياست «حذف رقيب» و «استوارسازى موقعيّت خويش» و با هدف ترويج فرهنگ بنياد نهاده شده در دمشق ـ كه شايسته است از آن به «اسلام اموى» ياد شود ـ ، شيوه دشنام گفتن به على(ع) و گاه ، دشنام گفتن به ياران و همگامان بزرگ و بزرگوار وى را پى نهاد و گسترش داد .

اين شيوه در حقيقت ، ادامه سياست «جلوگيرى از يادكردِ فضايل على(ع) و اهل بيت عليهم السلام » و مكمّل آن بود و اين همه ، با شكنجه ، آزار ، حبس و تبعيد ياران و شيفتگان على(ع) همراه بود .

سياست گزاران اموى به خوبى مى دانستند كه اگر نسل نو ، على(ع) را به درستى بشناسد و والايى ها و ارزش هاى وى را دريابد ، به وى گرايش پيدا خواهد كرد . نيز مى دانستند كه با دريافت درست نسل نو از شخصيّت ، منش و روش علوى انديشيدن بِدان و سنجش آن با شخصيّت معاويه و شيوه حاكميّت او و چگونگى به قدرت رسيدنِ حزب اموى ، ادامه حاكميّت آنان دشوار و سلطه آنان بر مردمان ، در خطر خواهد بود .

از اين رو ، حزب حاكم ، تلاش مى كرد تا كين ورزى به امام(ع) را از طريق منابر ـ كه در آن روزگار ، مهم ترين رسانه تبليغاتى بودند ـ در ميان مردم بگسترد ، دشمنى با وى را به زواياى اجتماع بكشاند و بدين سان ، كينه و دشمنى و بدبينى نسبت به او را در جان نسل نوخاسته و ناآگاه از حقايق بريزد و سرانجام به آرمان خويش دست يابد .

معاويه ، پس از استوارسازى پايه هاى سلطه خويش و حتّى آن هنگام كه در اوج قدرت بود ، نيز از اين شيوه دست بر نداشت و بر آن تأكيد ورزيد ، تا آن جا كه وقتى برخى از امويان ـ كه اندك انصافى داشتند و شايد اين سياست دشمنى گستر حزبى را در نمى يافتند ـ از او خواستند كه پس از رسيدن به آرزويش (در دست گرفتن حاكميّت) ، ديگر شيوه «دشنام گفتن به على(ع) » را پى نگيرد و از كين ورزى علنى به وى دست بشويد . او كه جانش لبريز از كينه على(ع) بود و حتّى اندكى از حضور نام و انديشه وى را بر نمى تافت و آن را در تضاد با منافع خويش تلقّى مى كرد ، در پاسخ آنان گفت :

تا هستم ، چنين خواهم كرد كه كوچك ترها با آن ، پرورش يابند و بزرگ ترها با آن ، كهن سال گردند .[۱]

نيز مروان بن حكم ، كه در دشمنى با اهل بيت عليهم السلام شهره بود ، در پاسخ امام سجّاد(ع) چنين گفت :

اين كار (حكومت) ، جز بدين وسيله (دشنام گفتن به على) براى ما سامان نمى يابد .[۲]اين سياست با تلاش پيگير حزب حاكم اموى ، تا حدود زيادى در ذهن و زبان مردمْ مؤثّر افتاد ، به گونه اى كه پس از شصت سال ، وقتى عمر بن عبد العزيز (در سال ۹۹ ق) دستور «منع دشنامگويى به على(ع) » را صادر كرد ، شمارى از مردم ناآگاه و غوطه ور در تبليغات امويان و نيز كسانى از وابستگان حزب حاكم ، گفتند سنّتى اسلامى ترك شده است ![۳]


[۱]ر . ك : ص ۳۴۳ .

[۲]أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۴۰۷ .

[۳]بحر المعارف ، همدانى .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت