حديث معتبر است و از آن ميتوان بهره برد؟ دوم، اين که سبب ورود به جهت اين که همچون خود حديث نوعي نقل و روايت است و از اين طريق به دست ما رسيده است، از چه معايب وآفتهايي برخوردار است؟
واقعيت اين است که از ديرباز نگاه غالب دانشمندان اسلامي به سبب ورود حديث، نگاه روايتي بوده است تا نگاه درايتي. لذا اين سؤالات و سؤالات ديگري از اين دست يا اصلاً مطرح نبوده و يا بسيار کمتر بدانها پرداخته شده است. از اين رو، در اين پژوهش بر آنيم تا سبب ورود حديث را از جهات مختلف به انواعي تقسيم کرده و سپس ميزان اعتبار و قابليت بهرهبرداري هر نوع را بيان نماييم. سپس به دليل اين که سبب ورود نيز در ابتدا همانند حديث از طريق نقل و سماع روايت ميشد و از اين نظر تفاوتي با حديث ندارد، تلاش خواهيم کرد به پارهاي از ضعفها، معايب و آفتهايي که سبب ورود همچون خود حديث با آنها رو به رو است، بپردازيم.
گونهشناسي سبب ورود حديث
به منظور پي بردن به ميزان اعتبار سبب ورود، ضرورت دارد ابتدا گونهشناسي و تقسيمبندياي از آن ارائه دهيم و انواع آن را ازجهات متعدد بررسي کنيم. سپس به بيان اعتبار هر نوع آن بپردازيم.
انواع سبب ورود حديث از جهت صدور
نزول قرآن ۱
بدين معنا که گاهي آيهاي يا سورهاي از قرآن نازل ميشد و صحابه در فهم آن دچار مشکل ميشدند و يا سؤالاتي براي آنان پيش ميآمد. به همين خاطر به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مراجعه ميکردند و آن حضرت نيز در پاسخ آنان سخناني ايراد ميفرمود. بدين ترتيب، نزول قرآن باعث صدور و ورود احاديثي از جانب پيامبر ميگرديد. دکتر طارق اسعد در اين باره ميگويد:
در اين جا نزول قرآن، علت دستيابي به بيان پيامبر است، چرا که تشريع جز با آن تکميل نميشود؛ از قبيل تبيين مجمل، تقييد مطلق، تخصيص عام يا توضيح مشکل. و با اين بيان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بسياري از صيغههاي قرآني از مفهوم ظاهريشان، در اصل لغت، خارج ميگردد و بدين وسيله قطع حاصل ميشود که بيان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم همان مراد خداوند از آن صيغههاي قرآني بوده است؛ مانند احاديثي که پيامبر در موقعيتي که آيات در آن نازل ميشد، بيان ميفرمود و صحابه از آن آيات، به خاطر اين که در ظاهر مشتمل بر تشابهي بودند که معاني مختلفي از آنها برداشت ميشد، غير آنچه مراد و منظور خداوند بود، ميفهميدند. ۲
1.. اسباب ورود حديث، ص۱۸؛ علم اسباب ورود الحديث، ص۱۲۱؛ اسباب الحديث النبوي في التراث الامامي، ص ۶۲.
2.. علماسبابورود الحديث، ص ۱۲۲.