بَزَنطی ، دلباخته امام رضا(ع)

پرسش :

رابطه بزنطی با امام رضا(ع) چگونه بود؟



پاسخ :

بی تردید یکی از بهترین یاران امام هشتم(ع) أبوجعفر أحمد بن محمد أبی نصر، معروف به بزنطی، است. او که تا سال ۲۲۱ ق زنده بوده، افتخار شاگردی سه امام را داشته است: امام کاظم، امام رضا و امام جواد(ع). اما شاید همراهی وی با امام هشتم بسیار چشمگیر بوده که در برخی روایات از وی با عنوان «صاحب الرضا» یاد شده است.

وی روایات متعددی را از امام هشتم(ع) گزارش کرده است. او دانشمندی فقیه و محدث و مؤلف و همواره مورد تأیید اهل بیت بوده است.

بزنطی در نزدیکی کوفه در منطقه ای به نام قادسیه زندگی می کرده است. بیشتر ساکنان کوفه ایرانی بودند و بزنطی نیز اصالتاً ایرانی بوده است. امام [احتمالاً در جریان سفرش به خراسان] مدتی را در قادسیه ساکن می شوند. بزنطی در این مدت تهیه مسکن در کاروانسرا و همچنین اقلام مورد نیاز ایشان را عهده دار می شوند. امام نیز علاوه بر پرداخت هزینه های انجام شده هدایایی را برای بزنطی ارسال می کنند که از جمله آنها یک جلد کلام الله مجید بوده است.

از مهمترین کارهای این فقیه و راوی بزرگ شیعه آن است که در مقابل انحرافات منحرفین از خط امامت ـ یعنی واقفیه ـ ایستادگی کرد. او اگرچه خودش نیز در ابتدا در امامت امام هشتم(ع) قدری تردید داشت، اما وقتی نامه امام را دریافت کرد، در کمال ناباوری مشاهده کرد امام سه سؤال تفسیری وی را که تنها در ذهنش بوده پاسخ داده است.

احمد بن محمد بزنطی می گوید یک بار که به مدینه رفته بودم، در ابتدای شب خادم امام به اقامتگاه من آمد و گفت: امام این مرکب را فرستاده و می خواهد تو را ببیند.

بزنطی افتخار می یابد تا پاسی از شب میهمان امام باشد. اواخر شب امام می فرماید: فكر نمی كنم در این موقع بتوانى به مدینه باز گردى، امشب را نزد ما بمان و صبح به یارى خداى ـ عزّ و جلّ ـ حركت كن. آنگاه امام کنیز خود را صدا می زنند و به او می گویند: بستر خواب مرا براى وى بگستران، و ملحفه مرا كه در زیر آن می خوابم بر آن بستر بیفكن، و مخدّه و بالش مرا زیر سر او بگذار.

بزنطی که از این همه موهبت و لطف امام بهت زده می شود، اندکی به خود مغرور می شود. او می گوید:

در ذهن خود گفتم: كیست كه این مقدار مقام و منزلت که اکنون نصیب من گشته او را نصیب شده باشد؟! خداوند در نزدش مقامى به من عطا فرمود كه به احدى از اصحاب ما عطا نكرده است: امام مركب خود را فرستاد تا سوار شدم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و بالش او شب را به روز آوردم، و احدى از اصحاب ما را نصیبى این چنین نشده است.

نشسته بودم و این خیالات را در دل مى گذراندم و آن بزرگوار در كنار من بود كه ناگهان رو به من فرمود:

اى احمد! امیر مؤمنان علىّ بن ابى طالب(ع) از صعصعه عیادت كرد و به او گوشزد كرد كه این عیادت را سبب فخر و مباهات خود بر خویشانت نگیر و تواضع پیشه كن تا خداوند مقام تو را بلند كند.[۱]


[۱]. عيون اخبار الرضا(ع) (ترجمه) ج ۲، ص۵۱۴ ح۱۹، وسائل الشیعة: ج۲ ص۱۱۱.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت