عقل و جهل در روايات « الكافي » - صفحه 8

مقدّمه

انسان و پرتوى كه از افق آن به او نگريسته مى شود ، از مفاهيمى است كه سال ها فكر بشر را به خود جلب كرده است . با نگاهى به اين واژه و موضوعاتى كه به آن پرداخته شده است ، در مى يابيم كه نظرات مختلف ، از تفاوت مبنايى در نگاه به بشر سرچشمه گرفته اند و روز به روز ، عميق تر شده اند .
بشرِ به اصطلاح «مدرن» ، از آن هنگام كه به جاى «تكليف» به دنبال «حقوق» خود قيام كرد ، سعى داشت كه با ايجاد تحوّل در مفاهيم و اصول ، گم شده خويش را بيابد ، غافل از اين كه انجام دادن همان تكاليف ، به احقاق حق او باز مى گشت . از جمله مفاهيمى كه با انقلاب فكرى انسان و متمايل شدن نوك پيكان هدف از خدا به خودِ حيوانىِ بشر ، ضربه خورد ، «عقل» بود . از اين رو ، عقلى كه به عنوان موهبتى جهت رسيدن انسان به سعادت ، به وى بخشيده شده بود ، عنصرى شد در راستاى دور شدن از هدف و ابزارى كه وسيله دريافت مفاهيم الهى بود ، و چماقى شد بر سر تعاليم دينى و راه گريز از تكليف و شرع . لذا تلاش در تبيين واقعيت عقل و چگونگى استفاده از آن و محدوده كارايى اش در جهت خوش بختى بشر ، از جمله موضوعاتى است كه انديشه را به خود جلب مى كند و رغبت را به خود متمايل مى سازد . الكافى نيز به عنوان يكى از معتبرترين منابع روايى در رساندن ما به مفهوم واقعى عقل از نگاه اسلام ، اهميت پيدا مى كند .

واژه عقل در لغت

عقل : فهو الدَّيه وأصله : إنّ القاتل كان إذا قتل قتيلاً جمع الدَّيه من الإبل فعقلها بفناء أولياء المقتول ، أى شرّها فى عقلها ليسلمها إليهم ويقبضوها منه ، فسميت الدَّيه عقلاً بالمصدر ... وفيه «كالإبل المعقلة» أى المشدودة بالعقال والتشديد فيه للتكثير . ۱

1.النهاية فى غريب الحديث ، ج ۳ ، ص ۲۸۱ و ۲۶۷ .

صفحه از 37