بررسي تطبيقي و تحليلي « صحيح البخاري » و « الكافي » - صفحه 321

نُه . جايگاه اين دو كتاب و عكس العمل ديگران نسبت به آنها

كتاب الكافى ، بسيار زود ، جاى خود را در ميان شيعيان باز كرد ، چنان كه نجاشى مى گويد :
من به مسجد لؤلؤ ـ كه همان مسجد نفطويه نحوى است ـ ، رفت و آمد داشتم تا قرآن را بر امام مسجد بخوانم . جماعتى از اصحاب حديث ، كتاب الكافى را به اين صورت بر ابو الحسين احمد بن احمد كوفى ، قرائت مى كردند كه : حدّثكم محمّد بن يعقوب كلينى ... . ابوالحسن عقرايى را هم ديدم كه اين كتاب را از او روايت مى كند . ما نيز تمام كتب كلينى را از طريق مشايخ خود، محمّد بن محمّد (شيخ مفيد) ، حسين بن عبيد اللّه غضائرى، احمد بن على بن نوح سيرافى ، از ابو القاسم جعفر بن محمّد قولويه ، از كلينى روايت مى كنيم . ۱
در صحّت انتساب كتاب الكافى به كلينى ، چيزى كه نشان دهد كتاب يا قسمتى از آن ، تأليف وى نيست ، وجود ندارد ؛ جز اين كه بعد از گذشت چندين قرن از تأليف آن ، يكى از دانشمندان ، به نام ملا خليل قزوينى (م 1089ق) ، در شرح عربى الكافى ، به نام الصافى ، در صحّت انتساب تنها بخشى از آن ، ترديد كرده كه حاجى نورى ، در خاتمه مستدرك الوسائل ، اين تشكيك را مردود دانسته است. ۲
امّا نويسندگان كتاب هاى صحيح البخارى و صحيح مسلم ، با برخورد منفى معاصران رو به رو شدند ؛ چنان كه خطيب بغدادى ، از سعيد بن عمر برزوعى نقل مى كند :
من پيش ابو زرعه رازى بودم كه صحبت از صحيح مسلم و كتاب هاى مشابه آن (صحيح البخارى) به ميان آمد . ابوزرعه گفت : اينها افرادى هستند كه خواستند پيش از وقت ، به رياست برسند ؛ چيزى درست كردند و كتابى تأليف نمودند كه قبل از احراز لياقت به وسيله آن كتاب ، خود را جلوه گر ساختند و مقامى را احراز نمودند . ۳
در آن زمان ، بخارى ، بعد از مدّتى اقامت در نيشابور و بخارا ، مجبور شد آن دو شهر را ترك كند ؛ زيرا در آن شهرها به فساد عقيده ، متّهم شده بود و مردم ، بدبينى زيادى نسبت به وى داشتند ؛ به همين دليل ، عدم توجّه به كتاب وى ، جاى هيچ شگفتى اى ندارد .
در مورد صحّت انتساب كتاب به وى ، تشكيك هايى شده است ، چنانچه مسلمه گويد :
زمانى كه على بن مدينى ـ استاد بخارى ـ كتاب العلل را تأليف نمود ، در حفظ و حراست آن ، اهتمام فراوان مى ورزيد كه مبادا به دست كسى برسد ؛ اتّفاقا چند روز براى سركشى باغ هاى خويش به بيرون شهر رفت . بخارى ، از اين فرصت استفاده كرد و به نزد يكى از فرزندان ابن مدينى آمد و او را به وسيله پول ، تطميع كرد و بر آن واداشت كه العلل را به مدت يك روز ، در اختيار وى قرار دهد تا آن را مطالعه كند . چون كتاب به دست بخارى رسيد ، با عجله و به وسيله چند نفر كاتب ، نسخه اى از روى آن تهيه كردند و اصل كتاب را به فرزند ابن مدينى برگردانيد . پس از بازگشت ابن مدينى ـ كه جلسات درس شروع گرديد ـ ، او متوجّه شد كه هر مطلبى مى گويد ، بخارى ، با گفتار و نظريه خود وى ، بدو پاسخ مى دهد و چون اين موضوع تكرار شد ، به قضيه استنساخ كتاب پى برد و همين جريان ، موجب ناراحتى و اندوه شديد او شد . در اثر همين غم و اندوه ، پس از مدّت كمى ، از دنيا رفت . بخارى نيز به وسيله نسخه اى كه از العلل تهيه كرده بود ، خود را از هر گونه بحث و بررسى راويان حديث ، مستغنى ديد و به خراسان بازگشت و كتاب صحيحش را تدوين كرد و همين صحيح البخارى ـ كه كتاب على بن مدينى ، نقش مهمّى در آن داشت ـ ، موجب شهرت بخارى گرديد . ۴
شهرت و اعتبار صحيح البخارى و توجّه دانشمندان به آن ، پس از وى ، رو به افزايش نهاد ؛ كتاب الكافى نيز به همين گونه . لكن از مقايسه كارهاى صورت گرفته درباره صحيح البخارى و الكافى ، چنين بر مى آيد كه توجّه دانشمندان اهل سنّت ، به مهم ترين جامع حديثى شان بيش از دانشمندان شيعه به الكافى بوده است . تلاش هاى مزبور را به اجمال مى توان در چهار بخش پى گيرى نمود :

1.رجال النجاشى ، ص ۳۷۷ .

2.علم الحديث و دراية الحديث ، ص ۷۷ .

3.تاريخ بغداد ، ج ۴ ، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۴ ؛ سيرى در صحيحين ، ص ۶۹ .

4.تهذيب التهذيب ، ص ۴۴ ؛ سيرى در صحيحين ، ص ۷۲ . همچنين در مورد صحّت انتساب التاريخ الكبير به بخارى ، تشكيك شده ، چنان كه افرادى مانند : ابوحاتم و ابوزرعه ، آن را به خود نسبت داده اند (ر.ك : تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام ، ج ۱۹ ، ص ۲۵۹ ؛ معجم البلدان ، ج ۳ ، ص ۱۲۰ ).

صفحه از 336