الكافي، مرام‏نامه شيعه - صفحه 194

مقدّمه

1. مرام نامه (Monifest) را به آيين و روش سلوك ، معنا كرده اند و مرام را به مسلك و خط مشى ، ۱ و در تعريف آن گفته اند: «آنچه كه مقاصد و هدف هاى يك حزب يا گروه يا جمعيت سياسى و اعضا و معتقدان آن را در بر دارد. نيز نوشته يا كتاب چه اى است كه در آن ، مسلك سياسى حزب يا جمعيتى و فلسفه پيدايش آن و مقاصد و اغراض و هدف هاى افراد آن و طرق رسيدن به آن مسطور است» . ۲ آيين ، به معناى سيرت، رسم و عرف و عادت است. ۳ در مرام نامه ، آنچه معتقدان به آيين و مكتبى بدان پايبند هستند و بدان ، جامه عمل مى پوشانند، نگاشته مى شود.
شكل گيرى مرام و آيين در ميان يك قوم و ملّت، در زمانى طولانى با بسترى از ساز و كارهاى عاطفى از يك سو، و زمينه هاى عقلانى از ديگر سو شكل مى گيرد و به نسل ها منتقل مى گردد . نسل ها نيز بر اساس آموزه هاى انسانى و قومى، به تدريج به آيين نياكان خود پايبند مى شوند و آن را گسترش مى دهند و به آن عمق مى بخشند و براى آن ، مبانى فكرى و تاريخى پديد مى آورند . گاه نيز جنبه هاى اسطوره اى به آن مى بخشند تا آن را ماندگار و تبديل به فرهنگ و تاريخ خود كنند و به نسل هاى بعدى بسپارند.
به ديگر سخن، مرام سازى، كارى آنى نيست؛ به بسترهاى فرهنگى و انسانى نياز دارد تا شكل بگيرد. رخدادهاى طبيعى، عوامل سياسى و اجتماعى، باورهاى دينى و جنگ ها و ديگر رخدادهاى تلخ و شيرين، بخصوص رويكرد حاكمان و زمامداران سياسى در چنين فرايندى اثر گذارند و آنچه با طبيعت انسان ها سازگار افتد و يا نياز مادّى و يا معنوى شان را بر آورد، ماندگار و تنومند مى شود و هر آنچه كه چنين نباشد، رخت بر مى بندد، و اين چنين، مرام ، شكل مى گيرد .
2. آنچه به عنوان مرام نامه شيعه در اين نوشته مطرح مى شود، بيشتر ناظر به قضاياى خارجى است، نه قضاياى حقيقى. يعنى آنچه در واقع رخ داده و اتّفاق افتاده و يا اكنون در جريان است، و نه آنچه حقيقتاً بايد اتّفاق مى افتاد و يا بايد كه بيفتد و يا در عالم واقع و نفس الأمر است. بنا براين، شامل هر باورى مى شود كه به نام شيعه و يا طرفدار مكتب اهل بيت عليهم السلام پديد آمده است .
توضيح اين كه برخى آيين ها و آموزه هايى كه در ميان مردم رواج پيدا مى كنند، گاهى دستخوش تغيير مى شوند و به تدريج و در طول زمان ، تفسيرها و تأويل هاى گوناگون مى يابند و يا حداقل در عمل ، چنان مى شود كه از ريشه و اصلش فاصله مى گيرد و در نتيجه ، يا چند پاره مى شود و يا از حقيقت تهى مى گردد و يا از هدف اصلى اش فاصله پيدا مى كند. همين واقعيت ، در باره آموزه هاى اهل بيت عليهم السلام نيز وجود دارد. تعاليم خاندان نبوى ، در ميان بخشى از معتقدان به راه و سيره آن بزرگواران، شايد قرائت و خوانش ديگرى پيدا كرده و يا در عمل ، چيزى شده كه با حقيقتش فاصله گرفته باشد. غرض اين كه آنچه با عنوان شيعيان معتقد به مكتب اهل بيت عليهم السلام و پايبند به آن پديد آمده اند، همه در زير نام و پرچم « امامى ها » جا دارند و در اين نوشته، همه آنها مدّ نظرند.
به عبارتى، به آنچه اكنون و در گذشته، شيعه به آن معتقد بوده و بر اساس آن ، مشى كرده و شاخص شيعه شناسى در مقام انديشه و عمل شده، و اين گروه اسلامى را از ديگران متفاوت كرده « مرام نامه شيعه » ، گفته مى شود. شايد در اين ميان ، اقليتى هم باشند كه در چارچوب غالب افكار شيعى نگنجند، امّا به هر حال ، آنان هم جزيى از شيعه و تاريخ آن به شمار مى آيند .
3. در اين نوشته، نقل پاره اى از احاديث ، صرفاً به عنوان سند تاريخى است و توجّه به چنين احاديثى، به منظور جنبه تاريخى و نه محتواى آنهاست. بنا بر اين، اگر حديث مجعولى هم نقل شده باشد ـ كه چنين است ـ ، آسيبى به مدّعا نمى زند؛ چرا كه مهم ، اين است كه چنين مدرك تاريخى اى وجود دارد كه نشان مى دهد فلان چيز و فلان تفكّر وجود داشته و كسانى به اين انديشه افتاده اند كه در باره فلان و بهمان مطلب، حديث جعل كنند. نيز آنچه نقل شده، صرفاً جنبه گزارش دارد و براى پرهيز از طولانى شدن مباحث، كمتر به داورى پرداخته شده است.

1.لغت نامه دهخدا، مادّه مرام (ج ۱۲، ص ۱۸۱۹۰) .

2.همان جا .

3.همان، مادّه آيين.

صفحه از 272