نام هاى منجى موعود در اديان

پرسش :

نام های منجی در ادیان دیگر به چه صورت آمده است؟



پاسخ :

اعتقاد به منجى موعود، باورى فراگير در ميان تمام اديان ابراهيمى و غير ابراهيمى است كه فطرى بودن اين نياز و احساس را نشان مى دهد.

 انسان در ذات خويش و فارغ از ويژگى هاى آيين، محيط و زمانه، اميد به آينده اى بهتر براى خود، جامعه پيرامون و جهان را در درون خويش احساس مى كند. باور به منجى موعود جهانى در تمام اديان و مذاهب برگرفته از اين آگاهى فطرى مشترك ميان انسان هاست. البته مصداق منجى موعود در هر آيين، برگرفته از آموزه ها و پيش داشته هاى معتقدان به آن است و از اين رو در هر آيين با نامى خاص معرّفى و شناخته مى شود.

 ممكن است گفته شود: باور به موعود جهانى، در آيين هاى غير الهى و ساخته بشر نيز وجود دارد و اين حاكى از خرافى بودن اين باور در ميان آنان، يا نشانه آرزو و پندارى وهم آلود است. پس ممكن است اين باور در اديان الهى نيز برگرفته از خرافه هاى موجود در آن آيين ها باشد.

 در پاسخ مى گوييم : مبدأ اعتقاد به منجى موعود در همه آيين هاى الهى و غير الهى، فطرت انسانى است كه پاكى و پسنديدگى را براى خود، جامعه و جهان نيكو مى شمارد و بدان اميد دارد. اين آگاهى فطرى برآمده از الهام الهى است: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَلهَا؛[1] سپس پليدى و پرهيزكارى اش را به آن الهام كرد » . پس اعتقاد به منجى جهانى، آرزويى خام نيست؛ بلكه اميدى برآمده از نگاه الهى به نظام آفرينش است.

 از سوى ديگر، پژوهش ها نشان دادند كه باور به منجى موعود در همه اديان الهى وجود داشته است. طبيعى است كه اين اعتقاد شادى بخش و اميدآفرين به آيين هاى غير الهى نيز نفوذ كند و آنها هم در پى ترويج آن باشند.

 پس از اين مقدمه كوتاه به معرّفى نام هاى منجى موعود در اديان مى پردازيم. آيين هاى متفاوت، منجى موعودشان را گاهى با نام خاص معرّفى كرده اند و گاهى تنها ويژگى ها و صفات بارز و محورى او را بر شمرده اند. براى مثال عناوينى چون «مسيح» يا «سرور بزرگ» يا «ويشنو» به معناى «نجات دهنده» اوصاف منجى موعود را بيان مى كند.

 برخى از اين اوصاف و القاب، شباهت هاى فراوانى با ويژگى هاى موعود در تفكر اسلامى و بويژه شيعى دارند و اين شاهد ديگرى بر وجود همان فطرت انسانى است كه در آغاز اين نوشتار ، از آن سخن گفتيم.

 اكنون فهرستوار ، نام منجى موعود را در اديان الهى و غير الهى باز مى گوييم.

۱ . يهوديت و مسيحيت

مسيح يا ماشيح.[2]

 پسر انسان.[3]

 سرورِ بزرگِ ميكائيلى.[4]قائم.[5]

۲ . دين زرتشت و ديگر اديان كهن ايرانى

سوشيانس (سَوشِيَنْت) يعنى پسر سوم.[6]

 استوت ارته (كه همان سوشيانس است).[7]

۳ . اديان هندى

ويشنو (به معناى نجات دهنده) .[8]

 مَيْتْرِيه (Maitreya) .[9]

 كريشنا.

 اسامى ذكرشده، نام هاى موعود در اديان مختلف و برگرفته از منابع اصلى همان اديان است. برخى از مصادر و منابع واسطه نيز اسامى و صفات ديگرى را نيز به نقل از مصادر كهن اديان گزارش كرده اند. در اين جا آن اسامى را از اين مصادر نقل مى كنيم .[10]

الف - گزارش نجم الثاقب

- ايزدشناس يا ايزدنشان (نزد مجوس).

 - پرويز، - بهرام يا بنده يزدان در كتاب ايستاع به نقل از كتاب ذخيرة الالباب.

 در كتاب برزين از فرس.

 - حاشر و صاحب، در صحف ابراهيم.

 - خجسته، در كتاب كندرال فرنگيان.

 - خسرو، در كتاب جاويدان «خسرو مجوس».

 - زند افريس، در كتاب مارياقين.

 - سروش ايزد، در كتاب زمزم زردشت.

 - شماطيل ، در كتاب ارماتش.

 - صمصام الاكبر، در كتاب كندرال.

 - فردوس الاكبر، در كتاب قبرس روميان.

 - فيروز، در كتاب فرنگان ماچارالامان.

 - فرخنده، در كتاب شعياى پيغمبر.

 - كيقباد دوم (عادل بر حق)، نزد مجوس و گبران عجم.

 - كوكمأ، در كتاب نجتا.

 - لنديطارا، در كتاب هزار نامه هند.

 - مهميد الاخر، در انجيل.

 - ميزان الحق، در كتاب آژى پيغمبر.

 - واقيذ، در كتب سماويه و در تورات و اقيذما.

 - كلمة الحق، در صحيفه آسمانى.

 - لسان صدق، در صحيفه آسمانى.

 - خوراند، در جاويدان.

 - اوقيدمو، در تورات به لغت ترگوم.

ب - گزارش «او خواهد آمد»[11]

- ايستاده و خداشناس، به نقل از كتاب «شاكمونى» از كتب مقدس هنديان.

 - فرخنده و خجسته، به نقل از كتاب «وشن جوك» از كتب مقدس هنديان.

 - ممتاطا (در زبان هندى به معناى محمّد است )، به نقل از كتاب «دادتك» از كتب مقدس برهماييان هند.

 - راهنما، به نقل از كتاب «پاتكيل» از كتب مقدس هنديان.

 - خرد شهر ايزد، به نقل از كتاب «شابوهرگان» از كتب مقدس مانويان ترجمه مولر.

 - گرزاسپه، در باور ايرانيان باستان.

 - كيخسرو، در باور ايرانيان باستان.

 - ماركو كراليويچ، در باور اهالى صربستان.[12]

 - آرتور، در باور كهن انگليسى ها.

 - بوريان بور ويهيم، در باور سلت ها.

 - اودين، در باور اقوام اسكانديناوى.

 - بوخص، در اقوام اروپاى مركزى.

 - كوتزلكوتل، اقوام آمريكاى مركزى.

 - كالويبرگ، در باور يونانيان.

 


[1] شمس: آيه 8 .

[2] مزامير 18: 50؛ يوحنا : 3 : 28 .

[3] متى 24: 27، 30، 37، 45؛ لوقا 12: 40 و با همين مضمون لوقا 21: 27، 36؛ مكاشفه يوحنا 14 : 14 .

[4] دانيال 12: 1 .

[5] دانيال نبى 12: 1 .

[6] زند بهمن يسن، ص‏150، يسنا 26 قطعه 10؛ يسنا 59 قطعه 28؛ ويسپرد، كرده 2، قطعه 5 ؛ فروردين يشت، قطعه‏هاى 129 و 145؛ زامياد يشت، قطعه 89 ؛ گشتاسب‏يشت، قطعه 30؛ ونديداد، فرگرد 19، قطعه 5 . مينوى‏خرد، ترجمه احمد تفضلى، پرسش 1، بند95؛ سوشيانت يا سير انديشه ايرانيان در باره موعود آخرالزمان، على‏اصغر مصطفوى : ص 109. سوشيانس، ابراهيم پورداوود: ص 217.

[7] اوستا بند 129، يشت سيزدهم؛ سوشيانس، ابراهيم پورداوود: ص 15.

[8] ريگ ودا،ماندالاى 4 و 16 و 24 از كتب مقدس هنديان (يا كالكى kalki)؛ مهابهارت: 1، 20 - 22، 139، 353 به بعد: 3، 55، 126 - 127، 257، 305؛ اساطير هند، ورنيكا ايونس، ترجمه باجلان فرخى: ص 39 - 43.

[9] ر.ك: آيين بودا، هانس ولفگانگ شومان، ترجمه پاشايى : ص 121.

[10] ر.ك: نجم الثاقب: ص 44 - 92. اين اسامى در منابعى بوده است كه اكنون در اختيار مؤلّف دانش‏نامه و همكاران وى نيست و امكان سنجش يا ارزيابى درستى آن وجود ندارد.

[11] ر.ك: او خواهد آمد، على‏اكبر مهدى پور: ص 102 - 113.

[12] ر.ك: اسطوره بازگشت جاودانه، ميرچا الياده، بهمن سركاراتى: ص 54 . 



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت