435
مَنهَجُ اليقين

[ چگونگى توبه و شرايط آن ]

و معاصى اى كه توبه از آنها كنند ـ چنانچه بعضى از علما ذكر كرده اند ـ ، چند نوع است :
يكى ، آن كه بعد از آن ، كفّاره يا تداركى لازم نشود ، مثل پوشيدن جامه حرير . و توبه از اين نوع ، غير پشيمانى و عزم بر عدم ، امرى ديگر نيست .
دويّم ، معصيتى كه بعد از آن ، امرى ديگر لازم شود ، مثل روزه خوردن ، عمدا در ماه رمضان كه موجب قضا و كفّاره مى شود ، و ترك نماز كه موجب قضا مى شود ، و مثل بردن حقوق ماليه از مردم كه اداى آن مال به ايشان لازم مى شود، و مثل اِضلال كردن شخصى كه هدايت و ارشاد او لازم مى شود. پس در چنين معاصى اى، به غير توبه، لازم است به جا آوردن امرى كه تابعِ معصيت است.
سيّم ، معصيتى كه امرى ديگر ، تابع آن معصيت هست ؛ امّا لازم نيست به جاى آوردن آن امر ، مثل آن كه كسى معصيتى بكند كه مستحقّ حدّ شرعى شود و كسى بر آن شاهد نباشد . پس او مخيّر است ميانه آن كه پيش حاكم شرع ، اقرار كند و اقامتِ حدّ شرعى بر او بكنند ، و آن كه معصيت خود را پنهان دارد و در درگاه الهى توبه كند ، و شايد كه اين شق ، بهتر باشد . و اگر حقّ غير مالى از حقوق مردم بر ذمّه او لازم شود و آن صاحب حق ، عالِم نباشد ، مثل آن كه كسى را دشنام داده باشد يا غيبت كرده باشد ، بعضى گفته اند كه توبه تنها ، كافى نيست و بعضى گفته اند : او را اِعلام مى بايد كرد و تحصيل برائت ذمّه نمود . و اگر عالِم باشد ، مى بايد تحصيل برائت ذمّه نمود و اگر پدر كسى را ، مثلاً ، كشته باشد ، گفته اند كه مى بايد وارث او را اعلام نمود كه : من ، پدر تو را كُشته ام . اگر خواهى ، مرا در عوض بكُش يا ديه بگير . و اگر عفو كنى ، اختيار دارى .
و علما ، در توبه مُبعّضه (يعنى آن كه از بعضى معاصى توبه كند) ، اختلاف نموده اند و شايد كه صحيح بودنش ظاهرتر باشد . و همچنين در توبه مُجمله كه معاصى را به تفصيل ، ذكر نكند و دليلى بر آن كه تفصيل معاصى شرط باشد ، ظاهر نيست . و غسل توبه در توبه كفر و كبائر و صغائر ، موافق مشهور ميان علما ، سنّت است .
و توبه ، واجب فورى است ؛ يعنى بعد از معصيت ، بى فاصله ، واجب مى شود ؛ امّا اگر كسى تأخير كند ، در هر وقت كه به جا آورد ، قبول مى شود ، مادام كه احوال آخرت را يا حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام را در وقت مُردن نبيند ، و بعد از معاينه ، توبه قبول نيست .


مَنهَجُ اليقين
434

[ حقيقت توبه ]

و «توبه» ، در لغت به معنى بازگشت است و در عرف شرع ـ موافق آنچه از بعضى احاديث ظاهر مى شود ـ ، پشيمانى از معصيت است از جهت آن كه معصيت است . ۱ پس ترك نمودن شراب از جهت آن كه ضرر به بدن رساند ، توبه نخواهد بود . و گاه هست كه توبه را بر مجموعِ پشيمانى و عزم داشتن بر عدم ارتكاب معصيت در زمان آينده ، اطلاق مى كنند . و مى تواند بود كه امور ديگر ـ كه از بعضى اخبار ظاهر مى شود ـ ، از شرايط كمال توبه باشد و شايد كه از لوازم او بوده باشد .
و در نهج البلاغة ، از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت كرده كه : مردى ، در خدمت آن حضرت گفت كه : «استغفر اللّه !» . حضرت فرمود : مادرت بر تو نوحه كند ! آيا مى دانى كه استغفار ، چه چيز است ؟ به درستى كه استغفار ، مرتبه علّيين است ، و استغفار ، اسمى است كه بر شش چيز ، صادق مى آيد : اوّل ، ندامت و پشيمانى بر ۲ آنچه گذشته . دويّم ، عزم داشتن بر آن كه هرگز مرتكب آن معاصى كه از تو سر زده ، نگردى . سيّم ، آن كه حقوق مردم را به ايشان رسانى تا آن كه در وقتى كه خداى ـ عزَّ و جلَّ ـ را ملاقات كنى ، ساده و صاف باشى و حقّ كسى در گردن تو نباشد . چهارم ، آن كه فريضه اى از فرائض الهى كه از تو فوت شده باشد ، به جاى آورى . پنجم ، آن كه گوشتى كه از حرام بر بدنت روييده باشد ۳ ، آن را به غم و اندوه بگُدازى تا آن كه پوست به استخوان چسبد و در ميان آنها گوشت تازه برويد . ششم ، آن كه اَلَم و مشقّت طاعت و بندگى را به بدن خود بچشانى ، همچنان كه حلاوت و لذّت معصيت را به او چشانيده اى . و بعد از آن كه آنها را به جا آورده باشى ، مى توانى گفت «استغفراللّه !» . ۴
و ۵ ظاهر آن است كه مراد از استغفار در اين كلام شريف ، توبه باشد ؛ امّا توبه كامل . و مجرّد پشيمانى ـ چنان كه از بعضى احاديث ، ظاهر مى شود ـ يا پشيمانى با عزم بر آن كه ديگر مرتكب معصيت نشود نيز ، توبه باشد . و ممكن است كه توبه ، دو نوع باشد : يكى توبه اى كه البته خداى تعالى قبول مى كند، و آن، عبارت از توبه اى باشد كه شش امر مذكور در آن متحقّق باشد؛ و ديگرى، توبه اى باشد كه مشتمل بر امور مذكوره نباشد و قبول آن، موقوف بر كَرَم وتفضّل الهى باشد.
و از كلام حضرت سيّد السّاجدين عليه السلام در بعضى از ادعيه صحيفه كامله ، ظاهر مى شود كه قبول توبه، مطلقا از راه تفضّل باشد، نه از جهت استحقاق. ۶ و با وجود اين معنى، ممكن است كه بعضى از مراتب توبه، به مقتضاى تفضّل و وفاى به وعده، البتّه مقبول باشد و بعضى ديگر، در معرض احتمال باشد.

1.. أوائل المقالات ، مفيد ، ص ۸۵ و ۱۹۲ ؛ كنز الفوائد ، ص ۱۱۳ ؛ شرح كلمات أمير المؤمنين ، عبد الوّهاب ، ص ۲۶ .

2.. الف : «از» .

3.. ج : - «باشد» .

4.. نهج البلاغة ، ج ۴ ، ص ۹۷ ، حكمت ۴۱۷ .

5.. الف و ب : - «و» .

6.. صحيفه سجّاديه (ابطحى) ، دعاى ۱۶ ، ص ۴۸ ، و دعاى ۸۰ ، ص ۱۵۳ ، و دعاى ۱۱۷ ، ص ۲۳۳ .

  • نام منبع :
    مَنهَجُ اليقين
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 284531
صفحه از 527
پرینت  ارسال به