تحوّلات شعر عاشورایى

پرسش :

در چهارده قرن گذشته چه تحولاتی در شعر عاشورایی رخ داد؟



پاسخ :

هنر و ادبیات، بویژه «شعر»، از عوامل مهمّ پویایى، ماندگارى و عمومى شدن اندیشه ها و فرهنگ ها به شمار مى روند . شعر، از آن رو که از احساس و عاطفه، کمک مى گیرد و حسّ زیبایى دوستى آدمى را تحریک مى کند، و نیز از آن رو که غالبا با زبانى عمومى ارتباط برقرار مى کند، در جاودانه ساختن یک فرهنگ و گسترش آن، نقش به سزایى دارد و ابزار مهمّى براى ترویج یک اندیشه به شمار مى رود .

حادثه عاشورا نیز ـ که نقطه اوج یک فرهنگ و اندیشه، و در بر دارنده آرمان هاى بلند انسانى است ـ، در طول تاریخ، از این ابزار، برخوردار گشته است، چنان که از هنگام رُخ دادن حادثه کربلا، سرایندگانى آن را به شعر در آورده اند. نخستین شاعران این حادثه، مجاهدان شهید کربلا و بستگان آنان بوده اند ؛ چرا که نمى توان رَجَزهاى روز عاشورا را ـ که خود، بخشى از اشعار عاشورایى هستند ـ، نادیده گرفت، چنان که اشعارِ سروده شده به وسیله مادران، همسران و دیگر بستگان آن شهیدان نیز بخشى دیگر از اشعار عاشورایى را شامل مى شود .

از آن روز تا کنون، شاعران عرب و غیر عرب و بویژه فارسى زبان، در تمام ادوار تاریخ، همواره به این حادثه سترگ، نظر داشته اند، گر چه این توجّه، فراز و فرودهایى داشته و نوع نگاه ها کاملاً متفاوت بوده است.

نویسنده کتاب أدب الطفّ، در بررسى اى که انجام داده، بیش از پانصد شاعر عرب زبان را که از هنگام روى دادن حادثه کربلا تا آغاز قرن پانزدهم هجرى، در باره این واقعه و امام حسین علیه السلام شعر سروده اند، شناسایى کرده است.[۱]نویسنده دانش نامه شعر عاشورایى نیز ۳۴۰ شاعر فارسى زبان را در کتاب خویش، معرّفى کرده است.[۲]

البتّه نمى توان مدّعى شد که این آمارها، دقیق اند و تمام آنچه را رُخ داده، نشان مى دهند ؛ امّا تا حدودى بیانگر اهتمام ویژه شاعران به این رویدادند، که شعر عربى در این زمینه، عمر چهارده قرنى دارد و شعر فارسى، عمرى حدودا هزار ساله. این همه، از اهتمام بسیارِ شاعران مسلمان و حتّى علماى بزرگ اسلامى به این حادثه بزرگ، خبر مى دهد.[۳]

در این نوشتار، مى کوشیم تا نگاهى کلّى به شعر عاشورایى در این چهارده قرن بیفکنیم و بسیار موجز، به فراز و فرودهاى آن، اشاره کنیم.

اگر از قالب ها، سَبک ها و فنون مختلف شعرى بگذریم، محتواى بیشتر اشعار عاشورایى را مفاهیم پنجگانه زیر تشکیل مى دهند:

  1. اظهار پشیمانى عاملان واقعه عاشورا و پدیدآورندگان آن فاجعه،
  2. سوگوارى و ذکر مصائب واقعه عاشورا،
  3. ذکر مناقب و فضائل شهیدان و اسیران کربلا،
  4. نفرین کردن به عاملان حادثه کربلا و انتقام خواهى از آنها،
  5. بیان آموزه هاى قیام عاشورا .

این مفاهیم، در سَبْک هاى مختلف و ادوار زمانى متفاوت، بیان شده اند. آنچه در شعر همه ادوار به چشم مى خورد، مرثیه سُرایى و ذکر مصائب واقعه کربلا (البتّه غالباً به زبان حال و نه دقیقاً مطابق گزارش هاى تاریخى) است ؛ ولى دیگر مضامین، در ادوار مختلف، فراز و فرود داشته اند.

از آن جا که شعر عربى و فارسى، در پیدایش، محتوا، کمّیت و نیز تحوّلات تاریخى، با یکدیگر تفاوت هایى دارند، هر یک را جداگانه بررسى مى کنیم و تحوّلات هر کدام را با بیان ویژگى هاى هر دوره، به اجمال، مرور مى نماییم.

نخست، نگاهى به شعر عربى مى افکنیم و سپس، به شعر فارسى مى پردازیم:

یک. تحوّلات اشعار عربى در باره عاشورا

قدمت شعر عربى در باره عاشورا ـ چنان که گفته شد ـ به هنگام وقوع حادثه کربلا باز مى گردد. اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام و یاران بزرگوارش در رَجَزخوانى هاى روز عاشورا و نیز اشعارى که از زینب علیهاالسلام، رَباب، سَکینه، اُمّ البنین و دیگر بستگان شهیدان کربلا به یادگار مانده، گواه این امر است.

از رَجَزهاى سروده شده در روز عاشورا که بگذریم، اشعار عربى مربوط به واقعه عاشورا را مى توان در پنج مرحله تاریخى دسته بندى کرد که هر کدام، از ویژگى هایى برخوردارند. البتّه ـ چنان که گفته شد ـ یک نکته در همه ادوار تاریخى شعر عاشورایى، بارز و نمایان است و آن، مرثیه سرایى و پرداختن به مصائب شهیدان کربلاست .

مرحله اوّل: قرن اوّل تا پایان قرن سوم هجرى

در این دوره، بیش از پنجاه تن از شعراى عرب، در باره عاشورا، شعر سروده اند[۴]که از سرشناسان آنها، فَرَزدَق، کمَیت اسدى و دِعبِل خُزاعى اند . همچنین به شاعرانى چون ابوالأسود دُئِلى و امام شافعى نیز مى توان اشاره کرد .

ویژگى هاى عمومى سروده هاى این دوره، عبارت اند از:

۱ . اظهار پشیمانى شرکت کنندگان در واقعه کربلا

در میان نخستین سرایندگان، کسانى را مى بینیم که از یارى نکردن امام حسین علیه السلام، اظهار پشیمانى کرده اند. از جمله آنها، عبید اللّه بن حُرّ جُعْفى است که چنین سروده است:

سوگند یاد کرده ام که دیده ام از اندوه، جدا نگردد            و سختْ بگِرید و هرگز اشک هایش کم نشود.[۵]

۲ . نفرین فرستادن بر قاتلان امام حسین علیه السلام و دعوت به خونخواهى امام علیه السلام

نفرین فرستادن بر بنى امیه و قاتلان نواده بزرگوار پیامبر صلى الله علیه و آله و دعوت به خونخواهى او، دیگر ویژگى اشعار این دوره است، گر چه حکومت بنى امیه، شاعران را در تنگنا و گاه تعقیب قرار مى داد . دِعبِل خُزاعى، سروده است که:

با کشتن امامشان، نفرین شدند و قطعا نفرین شدند.

او را قطعه قطعه شده در پنج ذراع جا، رها کردند.[۶]

منصور نَمِرى (م ۱۹۰ق)، با سرودن اشعارى نظیر بیت زیر، تحت تعقیب حکومت بنى امیه قرار گرفت:

این کشنده حسین! واى بر تو!

بارى را با خود آوردى که حمل کننده، بار زیر آن، کمر خم مى کند.[۷]

مرحله دوم: قرن چهارم تا پایان قرن ششم هجرى

این دوره، عصر شکوفایى شعر و ادبیات عرب است و شاعران بزرگى در آن مى زیسته اند. در این میان، بیش از ۶۸ شاعر در باره امام حسین علیه السلام و حادثه عاشورا، شعر سروده اند که مى توان به کسانى چون: ابو فِراس حَمْدانى، سید رضى، سید مرتضى، مهیار دیلمى و ابو العلاى مَعرّى اشاره کرد.[۸]

در این دوره نیز رثا و نوحه سرایى بر مصائب واقعه کربلا، در صدر اشعار عاشورایى است ؛ ولى جز آن، مى توان به این ویژگى ها نیز اشاره

کرد:

  1. شریک دانستن بنى عبّاس در جرائم بنى امیه

برخى طرفداران حکومت بنى عبّاس مى کوشیدند تا بنى عبّاس را از رضایتمندى به کشته شدن شهیدان کربلا، تبرئه کرده، از واقعه عاشورا به نفع حکومت بنى عبّاس، بهره بردارى کنند ؛ ولى گروهى از شعرا، به مقابله با این دیدگاه برخاستند و بنى عبّاس را در جرایمِ رُخ داده، شریک دانستند و این حقیقت را برملا ساختند که اگر چه بنى عبّاس در آن روزگار، در رأس حکومت نبودند و در وقوع حادثه عاشورا نقشى نداشتند، ولى در دوران حکومتشان، به آزار و اذیت شیعیان و علویان، مشغول اند و حتّى به تخریب قبر امام حسین علیه السلام پرداخته اند .

۲ . ریشه یابى حادثه عاشورا

در این دوره، به جهت تشکیل دولت هاى شیعى یا متمایل به تشیع، آزادى هایى نسبى در برخى سرزمین هاى عربى به وجود آمد و این، سبب گردید تا برخى از مسائلى که در گذشته قابل طرح نبودند، مطرح شوند .

ریشه یابى حادثه عاشورا و اشاره به حوادث پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و غصب حقوق اهل بیت علیهم السلام، در اشعار این دوره، تا حدودى به چشم مى خورند . از جمله، طلایع بن رُزَّیک (م ۵۶۶ ق)، وزیر فاطمیان، در اشعارش به این نکته اشاره دارد:

در زیر سایه بان سقیفه، پنهان شد           آنچه در طَف، آشکار گردید.[۹]

  1. تحوّل در چگونگى خونخواهى شهداى کربلا

در دوره هاى گذشته، عمده حملات و انتقادهاى شاعران، متوجّه بنى امیه بود ؛ ولى در این دوره، شکل خونخواهى تغییر کرد. برخى از شاعران، انتقام از بنى عبّاس را مصداق انتقام از دشمنان امام حسین علیه السلام مى دانستند و برخى، انتقام گرفتن و خونخواهى را به ظهور امام مهدى۷ موکول مى کردند. برخى دیگر نیز بزرگىِ مصیبت را چنان بزرگ و سترگ مى دانستند که در دنیا، قابل قصاص و انتقام گیرى نیست و معتقد بودند که تنها، کیفر الهى در قیامت، مى تواند انتقام ریختن این خون هاى پاک باشد.

مرحله سوم: قرن هفتم تا پایان قرن نهم هجرى

این دوره، از یک سو با کم شدن حرارت حماسه و شور قیام در شعر عاشورایى ـ که از اواخر مرحله قبل آغاز شده بود ـ، همراه است و از دیگر سو، دوره انحطاط و جمود ادبیات عرب است. بدین جهت، شاعرانى که نامشان در این سه قرن، به عنوان شاعران عاشورایى به ثبت رسیده، به ۳۶ نفر تقلیل مى یابد .[۱۰]

برخى از شاعران عاشورایى سرشناس این دوره، عبارت اند از: ابن ابى الحدید و حافظ رجب بُرْسى حِلّى .

شعر این دوره، بجز رثاى شهیدان و بازگو کردن مصیبت هاى کربلا، داراى این ویژگى هاست:

  1. تحوّل در ناسزاگویى به بنى امیه و بنى عبّاس

با تحوّلاتى که در دوره پیشین از آنها یاد شد، ادبیات انتقام جویى از عاملان و قاتلان امام حسین علیه السلام، اندک اندک به سمت قیام امام مهدى علیه السلام و گرفتن انتقام خون شهیدان کربلا توسّط ایشان یا انتقام اُخروى، تغییر یافت. چنان که ناسزاگویى بر عاملان و قاتلان امام علیه السلام نیز به عقوبت خواهى اُخروى براى آنان، تنزّل یافت .

حافظ رجب بُرسى (۷۴۳ ـ ۸۱۳ ق)، سروده است:

اندوه ها را جز نسیمى برطرف نمى کند؛              نسیمى که با آن، مردگان زنده مى شوند؛

نسیمى نبوى و علوى و مهدوى             که با تنفّسش بیمارِ آسیب دیده، شفا مى یابد.[۱۱]

ابن عَرَندَس (م ۸۴۰ ق) نیز مى گوید:

براى انتقام گیرى[اش] جز رهبرى          که عدالتش شکست دین را جبران کند، نیست.

ملائکه از هر سو او را احاطه مى کنند

و اقبال و عزّت و پیروزى، پیش روى اوست.[۱۲]

۲ . عمومیت یافتن شعر عاشورایى در میان اهل سنّت

در این دوره، شاعرانى از اهل سنّت، همکیشان خود را در مصیبت عاشورا، شریک مى دانند. قاضى سید هبة اللّه بن جعفر سناء المُلک، معروف به ابن سناء المُلک (۵۵۰ ـ ۶۰۸ق)، چنین سروده است:

در روز عاشورا آن را به نظم کشیدم                  از سر اندوه و غم؛

روزى که سرخوردگى [و اندوهِ] کشندگانِ او                 همانند سرخوردگى و اندوه من است؛

روزى که در آن و به خاطر او              هر شیعه و سنّى، غمگین است.[۱۳]

و ابن ابى الحدید معتزلى (۵۸۶ ـ ۶۵۵ق)، سروده است:

براى کشته شدن خاندان محمّد در کربلا، گریستم             تا جایى که یکایک اعضایم اشک ریخت.

به خدا سوگند، حسین و بدن او را                  که در زیر نیزه ها برهنه افتاده بود، از یاد نمى برم.[۱۴]

  1. امید به ثواب و پاداش اُخروى در سرودن شعر عاشورایى

انگیزه ثواب بردن و کسب پاداش اُخروى براى سرودن شعر عاشورایى، در دوره هاى پیشین نیز وجود داشت ؛ ولى قوّت داشتن سایر انگیزه ها، آن را به چشم نمى آورد ؛ ولى در این دوره، این انگیزه آشکار شده است. مُغامس بن داغر (م ۸۵۰ق)، در قصیده اى بلند در رثاى امام حسین علیه السلام، چنین مى گوید:

خداوند با رحمتش، قلم هاى او را تداوم بخشد               و امیدش این است که مرکبش را ناکامیاب نکند.

برایم گناهانى را که مرتکب شده ام، شفاعت کنید

که دلم به خاطر آنها آشوب و کم خواب است.[۱۵]

مرحله چهارم: قرن دهم تا پایان قرن سیزدهم هجرى

در این دوره، بیش از یکصد و هشتاد سُراینده،[۱۶]در باره عاشورا شعر سروده اند ؛ لیکن شاعران پُرآوازه در میان آنان، اندک اند. از جمله این شاعران مى توان به کسانى چون سیدِ بحر العلوم (سید محمّد مهدى طباطبایى بروجردى) و سید حیدر حِلّى اشاره کرد. با توجّه به اندک بودن شاعران بلندآوازه در این دوره، فنون و ظرافت هاى شعرى در سروده هاى این دوره، اندک است. برخى از شعراى این دوره، فقیهان و عالمان بزرگ دینى اند که براى تقرّب جستن به اهل بیت علیهم السلام شعر سروده اند و تقلید و تشابه در اشعار این دوره، بسیار دیده مى شود .

ویژگى هاى شعرى این دوره، علاوه بر رثا و ذکر مصائب، عبارت اند از:

۱ . مَقتَل سُرایى

در این دوره، مقتل خوانى، رواج یافته است و شاعران، بخشى از همّت خویش را صرف به نظم در آوردن صحنه هاى کارزار و روایات تاریخى کرده اند .

۲ . ناامیدى

ناامیدى، در بسیارى از اشعار این دوره، احساس مى شود، چنان که تنها روزنه امید، ظهور مهدى موعود علیه السلام دانسته شده است. شیخ یوسف بحرانى، در این باره سروده است:

امام زمان، چه وقت در میان مردم، ظهور مى کند              تا شریعت را پس از مردنش زنده کند؟[۱۷]

۳ . توجّه به شهر کربلا و مقایسه آن با اماکن مقدّس دیگر

شیخ عبد اللّه شَبْراوى (م ۱۰۹۱ ـ ۱۱۷۲ق)، چنین مى سراید:

بارگاه والاى تو، کعبه ما شد.

پیرامونش مى چرخیم و آن را استلام مى کنیم.[۱۸]

مرحله پنجم: قرن چهاردهم و پانزدهم هجرى

در این دوره، بیش از دویست شاعر[۱۹]به زبان عربى در باره امام حسین علیه السلام و حادثه عاشورا،شعر سروده اند. در میان شاعران این دوره، بزرگانى چون: سید جعفر حلّى، محمّد حسین کاشف الغطاء، نَزار قَبّانى، احمد شوقى، عبد الحسین اُزرى و مهدى جواهرى، به چشم مى خورند .

در اشعار این دوره، علاوه بر رثا و ذکر مصائب ـ که عنصر مشترک همه ادوار تاریخى بوده است ـ، ویژگى هایى که با اوضاع و احوال فرهنگى ـ اجتماعى جهان این روزگار نیز بى ارتباط نیست، مشاهده مى گردد . از ویژگى هاى شعر این دوره، به این موارد مى توان اشاره کرد:

۱ . بهره گیرى هاى سیاسى ـ اجتماعى از قیام امام حسین علیه السلام

در دوران معاصر، جهان اسلام، با جنبش هاى اجتماعى و آزادى خواهانه اى همراه بوده است . برخى از شاعران عرب در حمایت از این آرمان ها، به حادثه عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام توجّه کرده اند، چنان که توجّه به حوادث فلسطین و جنوب لبنان و مرتبط ساختن آن با حادثه عاشورا، مشهود است.

نَزار قَبّانى، حوادث جنوب لبنان را به حادثه عاشورا گِره مى زند و مى سراید:

من، تو را جنوب مى نامم؛

اى که عباى حسین بر دوش دارى

و خورشید کربلایى![۲۰]

و حسین سلیم، شاعر لبنانى، شهرها و آبادى هاى جنوب لبنان را فرزندان امام حسین علیه السلام مى داند:

[و جنوب لبنان،] فرزند حسین و سرزمین جوانمردى است

و تو چون خورشید آرامى هستى که بر شنزارها تابیده اى... .[۲۱]

جواد جمیل، شاعر عراقى نیز تأثیر عاشورا را در قیام بر ضدّ ستمگران، چنین به تصویر مى کشد:

از زخم هاى حسین جز نافرمانى [از ستمگر] و مبارزه طلبى، به یادگار نماند.

او زخم برداشت؛ امّا خورشیدِ هزاران صبح و هزاران وعده دیگر، خواهند آمد.[۲۲]

۲ . فرا دینى شدن اشعار عاشورایى

اگر در دوره هایى شعر عاشورایى، فرا مذهبى شد و از مرز شیعیان، عبور کرد و دوستداران اهل بیت علیهم السلام در میان اهل سنّت، به سرودن شعر پرداختند، در دوره معاصر، شعر عاشورایى فرا دینى شده و برخى از پیروان سایر ادیان نیز در باره عاشورا، شعر سروده اند .[۲۳]

دو. تحوّلات سُروده هاى عاشورایى در شعر فارسى

شعر فارسى، از قرن سوم هجرى در ایران، پا گرفت و ادوار هشتگانه: سبک خراسانى، سبک عراقى، مکتب وقوع، سبک هندى اصفهانى، دوره بازگشت، دوره تجدّد و ظهور شعر نو را پشتِ سر گذاشت . گر چه مدح پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، از اوایل قرن چهارم در شعر فارسى وارد شد، امّا شعر عاشورایى، از اواخر این قرن و به صورت اشاره در سروده هاى فارسى دیده مى شود و مى توان گفت که سرودن این گونه اشعار، با تأسیس دولت هاى شیعه یا متمایل به تشیع، حرکتى رو به رشد داشته است .

در شعر فارسى نیز مانند شعر عربى، ذکر مصائب، در همه ادوار تاریخى، متداول و مرسوم بوده است و علاوه بر آن، به ویژگى هاى خاصّ دیگرى نیز براى هر دوره، مى توان اشاره کرد .

شعر عاشورایى را در زبان فارسى، به سه دوره مى توان تقسیم کرد:

  1. از آغاز تا ظهور دولت صفویه (قرن چهارم تا قرن نهم هجرى)
  2. دوره صفویه تا آغاز دوره مشروطه (قرن دهم تا اوایل قرن چهاردهم هجرى)
  3. دوران معاصر (قرن چهاردهم و پانزدهم هجرى) .

اینک ویژگى هاى شعر عاشورایى در این سه دوره را، به اجمال، گزارش مى کنیم:

۱ . از آغاز تا ظهور دولت صفویه (قرن چهارم تا قرن نهم هجرى)

در این دوره، دست کم، ۳۲ شاعر فارسى زبان،[۲۴]در باره حادثه عاشورا و امام حسین علیه السلام، شعر سروده اند که بیشتر آنها، شاعران و عالمانِ به نام و پُرآوازه زمان خود بوده اند و در میان آنها، شاعرانى چون: قوامى رازى، سنایى، عطّار، مولوى و جامى دیده مى شوند .

سروده هاى عاشورایى در این شش قرن، اندک اند و شاعرانى از اهل سنّت هم در باره حادثه عاشورا، شعر سروده اند. اشعار این دوره، غالبا جنبه رثا و ذکر مصائب دارد.

  1. دوره صفویه تا آغاز دوره مشروطه (قرن دهم تا اوایل قرن چهاردهم هجرى)

در این دوره، بیش از چهل شاعر پارسى گو، در باره قیام امام حسین علیه السلام شعر سروده اند که از میان آنها، شاعرانى چون: شاپور تهرانى، محتشم کاشانى، صائب تبریزى، بیدل دهلوى، عُمّان سامانى و قاآنى را مى توان نام برد .

در آغاز این دوره ـ که حکومت شیعى صفویه، زمام امور ایران را به دست گرفت ـ، شعر عاشورایى، رواج و گسترش یافت تا آن جا که ادبیات دینى در این دوره، مملو از ادبیات «طَف» است. برخى ویژگى هاى شعر عاشورایى در این دوره، عبارت اند از:

یک . پیدایش نوحه هاى سینه زنى

در این دوره، علاوه بر رواج و گسترش اشعار عاشورایى، سبک تازه اى از شعر عاشورایى که امروز آن را با عنوان «نوحه هاى سینه زنى» مى شناسیم، با اشعار یغماى جندقى (۱۱۹۰ ـ ۱۲۷۶ق)، شکل گرفت.

دو . شعر قِصَصى و رِوایى

در این دوره، شعر قصصى (داستانى) و روایى (روایتگرانه)، رواج یافت و برخى شاعران، وقایع عاشورا و حوادث پس از آن را به قالب شعر در آوردند.

فدایى مازندرانى (۱۲۰۰ ـ ۱۲۸۲ق)، ماجراى شب عاشورا و توبه حُر را به شعر در آورده است، چنان که نیر تبریزى (۱۲۴۷ ـ ۱۳۱۲ق)، اشعارى با عناوین: «شب یازدهم»، «وصف على اکبر علیه السلام »، «وصف حر» و «وصف عبّاس علیه السلام » دارد که به شیوه روایى و داستانى بازگو شده اند. البتّه در اشعار این دوره نیز رثا و ذکر مصائب، موضوع غالب است.

۳ . دوران معاصر (قرن چهاردهم و پانزدهم هجرى)

در این دوره، بیش از دویست و پنجاه شاعر فارسى سرا، به حادثه عاشورا پرداخته اند و شعر دینى و مذهبى، رشد کمّى بسیارى داشته است. برخى از ویژگى هاى شعر این دوره، عبارت اند از:

یک . پیدایش شعر نو

پیدایش شعر نو در این دوره، به عنوان سبکى جدید در شعر، اشعار مربوط به حادثه عاشورا را نیز شامل شده است. شاعرانى چون على موسوى گرمارودى و مرحوم سید حسن حسینى، در این سبک، در باره عاشورا اشعار تأثیرگذارى سروده اند.

دو . بهره گیرى هاى سیاسى ـ اجتماعى از قیام امام حسین علیه السلام

تحوّلات سیاسى ـ اجتماعى جهان اسلام و جنبش هاى اجتماعى دوران معاصر ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامى، از حادثه عاشورا، بهره فراوان برده و به اهداف قیام امام حسین علیه السلام و درس هاى عاشورا و موضوعاتى چون: رادمردى و آزادگى و مبارزه با ظلم، پرداخته است.

این امر، سبب شد که شعر عاشورایى فارسى، تا حدّى از جنبه رثا و ذکر مصیبتِ محض، بیرون بیاید و به عمق حادثه بپردازد .

محمّد اقبال لاهورى، سروده است:

آن امام عاشقان، پور بتول

سرو آزادى ز بستان رسول

تا قیامت، قطعِ استبداد کرد

موج خون او، چمن ایجاد کرد.[۲۵]

و نیز مرحوم محمّد حسین بهجتى شفق، سروده است:

اندر آن جا که باطل، امیر است              اندر آن جا که حق، سر به زیر است

اندر آن جا که دین و مروّت                پایمال و زبون و اسیر است

راستى، زندگى ناگوار است                 مرگ، بالاترین افتخار است .[۲۶]

سه . راه یافتن خرافه و غلو، به برخى اشعار

برخى اشعار عاشورایى در این مقطع، با غلو و خرافه، همراه شده اند، به این معنا که با ادبیات دینى و عاشورایى، سازگار نیستند و سطح معارف دینى را پایین مى آورند و حتّى به تخریب باورهاى صحیح و اصول دین و مذهب و گاه به سبُک کردن و تنزّل دادن مقام اهل بیت علیهم السلام و شهیدان مکتب آنان، مى انجامند.[۲۷]

[۱]. ر.ك: أدب الطفّ أو شعراء الحسين عليه السلام، جواد شُبَّر. گفتنى است محمّدصادق كرباسى نيز مجلّداتى از كتاب خود (دائرة المعارف الحسينية) را به همين هدف، اختصاص داده است.

[۲]ر . ك: دانش نامه شعر عاشورايى، مرضيّه محمّدزاده: ج ۲ .

[۳]يادآورى مى شود كه آثار ديگرى نيز در زمينه گردآورى شعر عربى در دوره معاصر، تأليف شده اند، مانند:

ـ امام حسين عليه السلام در شعر معاصر عربى، انسيه خزعلى، تهران: امير كبير .

ـ عاشوراء فى الأدب العربى المعاصر، حسن نور الدين، بيروت: الدار الإسلاميّة، ۱۹۸۸ م .

[۴]اين آمار، همگى بر اساس كتاب أدب الطفّآمده است و مقايسه اين كتاب با دائرة المعارف الحسينية (ج ۲ ـ ۴) و زفرات الثقلين، نشان مى دهد كه آمار واقعى، يقينا بيش از اين است .

[۵]تاريخ دمشق: ج ۳۷ ص ۴۲۱:

فَأَقسَمتُ لا تَنفَكُّ عَينى حَزينَةً

وعَينِىَ تَبكي لا يَخِفُّ سُجومُها

[۶]أدب الطفّ: ج۱ ص ۳۰۷:

لُعِنوا وقَد لُعِنوا بِقَتلِ إمامِهِم

تَرَكوهُ وهُوَ مُبَضَّعٌ مَخموسُ .

[۷]أدب الطفّ: ج ۱ ص ۲۰۷:

وَيلَكَ يا قاتِلَ الحُسينِ لَقَد

بُؤتَ بِحَملٍ يَنوءُ بِالحامِلِ!

[۸]ر .ك: أدب الطفّ: ج ۲ و ۳.

[۹]أدب الطفّ: ج۳ ص ۹۶:

تَحتَ السَّقيفَةِ أضمَرَت

ما بِالطُّفوفِ غَدَت مُذيعةً.

[۱۰]أدب الطف: ج ۴ ص ۲۴۵ .

[۱۱]أدب الطفّ: ج ۴ ص ۲۴۵:

ما يَكشِفُ الغَمّاءَ إلّا نَفحَةٌيُحيى بِهِ المَوتى نَسيمٌ نافِحُ

نَبَوِيّةٌ عَلَوِيَّةٌ مَهدِيَّةٌ

يُشفى بِرَيّاهَا العَليلُ البارِحُ

[۱۲]دانش نامه شعر عاشورايى: ج ۱ ص ۴۰۰:

فَلَيسَ لِأَخذِ الثّارِ إلّا خَليفَةٌيَكونُ لِكَسرِ الدّينِ مِن عَدلِهِ جَبرُ

تَحُفُّ بِهِ الأَملاكُ مِن كُلِّ جانِبٍ

ويَقدُمُهُ الإِقبالُ وَالعِزُّ وَالنَّصرُ

[۱۳]أدب الطفّ: ج ۴ ص ۱۷:

وَنَظَمتُها فى يَومِ عاشوراءَ مِن هَمّى وَ حُزنى

يَومٌ يُناسِبُ غُبنَ مَنقَتَلوهُ ظُلما مِثلَ غُبنى

يَومٌ يُساءُ بِهِ وَ في

هِ كُلُّ شِيعِىٍّ وَ سُنّى .

[۱۴]الروضة المختارة (شرح القصائد العلويّات السبع): ص ۱۴۵، الدرّ النضيد: ص ۲۰۸، أدب الطفّ:ج ۴ ص ۵۵:

وَ لَقَد بَكَيتُ لِقَتلِ آلِ مُحَمَّدٍبِالطَفِّ حَتّى كُلُّ عُضوٍ مَدمَعُ

تَاللّهِ لا أنسَى الحُسَينَ وَ شِلوُهُ

تَحتَ السَّنابِكِ بِالعَراءِ مُوَزَّعُ!

[۱۵]همان: ج ۴ ص ۲۹۸:

رَحِمَ الإِلهُ مُمِدُّها أقلامَهُو رَجاؤُهُ ألّا يَخيبَ مِدادُها

فَتَشَفَّعوا لِكَبائِرِ أسلَفتُها

قَلَقَت لَها نَفسي و قَلّ رُقادُها .

[۱۶]ر . ك: أدب الطفّ: ج ۵ ـ ۷ .

[۱۷]أدب الطفّ: ج ۶ ص ۱۴:

فَمَتى إمامُ العَصرِ يَظهَرُ فِي الوَرى

يُحيي الشَّريعَةَ بَعدَ طولِ مَماتِها؟

[۱۸]أدب الطفّ: ج ۵ ص ۲۶۷:

مَشهَدُكَ السّامِي غَداً كَعبَةُ

لَنا طَوافٌ حَولَهُ وَ استِلامُ .

[۱۹]ر . ك: أدب الطفّ: ج ۸ ـ ۱۰ .

[۲۰]دانش نامه شعر عاشورايى: ج ۱ ص ۶۳۵:

سَمَّيتُكَ الجَنوب

يا لابِساً عَباءَةَ الحُسَين

و شَمسَ كَربَلاءِ .

[۲۱]دانش نامه شعر عاشورايى: ج ۱ ص ۶۴۷:

إيهِ بَنتَ الحُسَينِ أرضَ الرُّجولَةِ

أنتِ شَمسٌ عَلَى الرِّمالِ خجولَةُ ... .

[۲۲]دانش نامه شعر عاشورايى: ج ۱ ص ۶۸۴:

لَم يَبقَ مِن جُرحِ الحُسَينِ سِوَى التَّمَرُّدِ وَ التَحدّى

¨ جُرحٌ لَهُ وَ الشَّمسُ ألفُ غَدٍ يَجيءُ و أَلفُ وَعدٍ .

[۲۳]دانش نامه شعر عاشورايى: ج ۱ ص ۵۲۸ .

[۲۴]آمار مربوط به شاعران پارسى گو، بر اساس جلد دوم كتاب دانش نامه شعر عاشورايى، ارائه شده است؛ امّا در ارائه نمونه ها، از منابع ديگر نيز استفاده شد.

[۲۵]ر . ك: ص ۳۸۲ (فصل هفتم / اقبال لاهورى) .

[۲۶]بهار آزادى: ص ۷۱ .

[۲۷]در تدوين اين مقاله، از كتاب دانش نامه شعر عاشورايى، بهره بُرده ايم.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت