شعر عاشورایی عربی در قرن هفتم تا پایان قرن نهم هجرى

پرسش :

شعر عاشورایی عربی در قرن هفتم تا پایان قرن نهم هجرى چه سرگذشتی داشت؟



پاسخ :

این دوره، از یک سو با کم شدن حرارت حماسه و شور قیام در شعر عاشورایى ـ که از اواخر مرحله قبل آغاز شده بود ـ، همراه است و از دیگر سو، دوره انحطاط و جمود ادبیات عرب است. بدین جهت، شاعرانى که نامشان در این سه قرن، به عنوان شاعران عاشورایى به ثبت رسیده، به ۳۶ نفر تقلیل مى یابد .[۱]

برخى از شاعران عاشورایى سرشناس این دوره، عبارت اند از: ابن ابى الحدید و حافظ رجب بُرْسى حِلّى .

شعر این دوره، بجز رثاى شهیدان و بازگو کردن مصیبت هاى کربلا، داراى این ویژگى هاست:

۱. تحوّل در ناسزاگویى به بنى امیه و بنى عبّاس

با تحوّلاتى که در دوره پیشین از آنها یاد شد، ادبیات انتقام جویى از عاملان و قاتلان امام حسین علیه السلام، اندک اندک به سمت قیام امام مهدى علیه السلام و گرفتن انتقام خون شهیدان کربلا توسّط ایشان یا انتقام اُخروى، تغییر یافت. چنان که ناسزاگویى بر عاملان و قاتلان امام علیه السلام نیز به عقوبت خواهى اُخروى براى آنان، تنزّل یافت .

حافظ رجب بُرسى (۷۴۳ ـ ۸۱۳ ق)، سروده است:

اندوه ها را جز نسیمى برطرف نمى کند؛              نسیمى که با آن، مردگان زنده مى شوند؛

نسیمى نبوى و علوى و مهدوى             که با تنفّسش بیمارِ آسیب دیده، شفا مى یابد.[۲]

ابن عَرَندَس (م ۸۴۰ ق) نیز مى گوید:

براى انتقام گیرى[اش] جز رهبرى          که عدالتش شکست دین را جبران کند، نیست.

ملائکه از هر سو او را احاطه مى کنند

و اقبال و عزّت و پیروزى، پیش روى اوست.[۳]

۲ . عمومیت یافتن شعر عاشورایى در میان اهل سنّت

در این دوره، شاعرانى از اهل سنّت، همکیشان خود را در مصیبت عاشورا، شریک مى دانند. قاضى سید هبة اللّه بن جعفر سناء المُلک، معروف به ابن سناء المُلک (۵۵۰ ـ ۶۰۸ق)، چنین سروده است:

در روز عاشورا آن را به نظم کشیدم                  از سر اندوه و غم؛

روزى که سرخوردگى [و اندوهِ] کشندگانِ او                 همانند سرخوردگى و اندوه من است؛

روزى که در آن و به خاطر او              هر شیعه و سنّى، غمگین است.[۴]

و ابن ابى الحدید معتزلى (۵۸۶ ـ ۶۵۵ق)، سروده است:

براى کشته شدن خاندان محمّد در کربلا، گریستم             تا جایى که یکایک اعضایم اشک ریخت.

به خدا سوگند، حسین و بدن او را                  که در زیر نیزه ها برهنه افتاده بود، از یاد نمى برم.[۵]

۳. امید به ثواب و پاداش اُخروى در سرودن شعر عاشورایى

انگیزه ثواب بردن و کسب پاداش اُخروى براى سرودن شعر عاشورایى، در دوره هاى پیشین نیز وجود داشت ؛ ولى قوّت داشتن سایر انگیزه ها، آن را به چشم نمى آورد ؛ ولى در این دوره، این انگیزه آشکار شده است. مُغامس بن داغر (م ۸۵۰ق)، در قصیده اى بلند در رثاى امام حسین علیه السلام، چنین مى گوید:

خداوند با رحمتش، قلم هاى او را تداوم بخشد               و امیدش این است که مرکبش را ناکامیاب نکند.

برایم گناهانى را که مرتکب شده ام، شفاعت کنید

که دلم به خاطر آنها آشوب و کم خواب است.[۶]


[۱]أدب الطف: ج ۴ ص ۲۴۵ .

[۲]أدب الطفّ: ج ۴ ص ۲۴۵:

ما يَكشِفُ الغَمّاءَ إلّا نَفحَةٌيُحيى بِهِ المَوتى نَسيمٌ نافِحُ

نَبَوِيّةٌ عَلَوِيَّةٌ مَهدِيَّةٌ

يُشفى بِرَيّاهَا العَليلُ البارِحُ

[۳]دانش نامه شعر عاشورايى: ج ۱ ص ۴۰۰:

فَلَيسَ لِأَخذِ الثّارِ إلّا خَليفَةٌيَكونُ لِكَسرِ الدّينِ مِن عَدلِهِ جَبرُ

تَحُفُّ بِهِ الأَملاكُ مِن كُلِّ جانِبٍ

ويَقدُمُهُ الإِقبالُ وَالعِزُّ وَالنَّصرُ

[۴]أدب الطفّ: ج ۴ ص ۱۷:

وَنَظَمتُها فى يَومِ عاشوراءَ مِن هَمّى وَ حُزنى

يَومٌ يُناسِبُ غُبنَ مَنقَتَلوهُ ظُلما مِثلَ غُبنى

يَومٌ يُساءُ بِهِ وَ في

هِ كُلُّ شِيعِىٍّ وَ سُنّى .

[۵]الروضة المختارة (شرح القصائد العلويّات السبع): ص ۱۴۵، الدرّ النضيد: ص ۲۰۸، أدب الطفّ:ج ۴ ص ۵۵:

وَ لَقَد بَكَيتُ لِقَتلِ آلِ مُحَمَّدٍبِالطَفِّ حَتّى كُلُّ عُضوٍ مَدمَعُ

تَاللّهِ لا أنسَى الحُسَينَ وَ شِلوُهُ

تَحتَ السَّنابِكِ بِالعَراءِ مُوَزَّعُ!

[۶]همان: ج ۴ ص ۲۹۸:

رَحِمَ الإِلهُ مُمِدُّها أقلامَهُو رَجاؤُهُ ألّا يَخيبَ مِدادُها

فَتَشَفَّعوا لِكَبائِرِ أسلَفتُها

قَلَقَت لَها نَفسي و قَلّ رُقادُها .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت